زنبور ماده، تولید کننده عسل از منظر قرآن و علم
چکیده
زنبور، بهعنوان حشرهای سودمند و پرتلاش و عسل، بهعنوان مادهای مغذّی و شفابخش، همواره در معرض کنجکاویهای بشر قرار داشته است. حاصل آن کنجکاویها، دانش پرثمر امروزی است. علم جانورشناسی، امروزه به یافتههای جدیدی پیبرده و کنکاش در زندگی زنبور نشان داده زنبورهایی که برای ساخت کندو و مکیدن شهد گل و تولید عسل فعالیت میکنند، همگی از جنس مادّه هستند.
این امر، برخی از محققان قرآنی را بر آن داشته تا با دقت در آیات قرآن، به اعجازبودن آیه 68 سوره نحل، از طریق کاربرد افعال مؤنث «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، بر انجام این فعالیتها بهوسیله زنبور مادّه اذعان نمایند. بنابراین، هدف از نگارش مقالة حاضر، بررسی صحّت این ادعّا از دو دریچة علمی و قرآنی است.
بنابر پژوهشهای علمی، وظایفی که در قرآن برای زنبور بیان شده، از قبیل ساخت خانه و مکیدن شهد گل و تهیه عسل، تماماً توسط زنبوران مادّه کارگر صورت میگیرد؛ امّا نکته حائز اهمیت آن است که تأنیث افعالی که بر آنها استناد میشود نه از برای دلالت بر جنس مادّه زنبوران؛ بلکه بهمنظور رعایت دستور زبان عربی و برای دلالت بر معنای مؤنثِ لفظ «نحل» است. این لغت، برای مذکّر و مؤنّث، هر دو کاربرد دارد؛ همچنین لفظ آن، مذکّر و معنای آن مؤنّث است. از اینرو، مؤنثآوردن افعال امکان دارد به دلیل تطابق با معنای تأنیث لفظ «نحل» باشد؛ نه به قصد بیان جنس زنبوران. بنابراین، اگرچه دربارة آیه ذکر شده نمیتوان ادعّای اعجاز نمود؛ امّا تناسب ظاهر آیات قرآن با مطالب علمی که بشر پس از چهارده قرن به آن پی برده، خود گویای عظمت قرآن است.
مقدمه
زنبور عسل، با نام علمی Apis mellifera در ردیف بال غشاییان و جنس آپیس [۱] قرار دارد که از مفیدترین ردیف حشرات است. موطن اصلی یا اجداد بلافاصل زنبورعسل در منطقه اوراسیا، احتمالاً جنوب شرق آسیا یا شمال هندوستان است. این حیوان، حشرهای است با حیات اجتماعی که به صورت کلنی زندگی میکند. کلنی زنبور عسل شامل دو دسته زنبور نر و ماده است. زنبوران ماده عبارتاند از ملکه و چندین هزار زنبور کارگر. ملکه عامل اصلی باروری و تولیدمثل در کلنی بوده و اعضا کلنی را با ترشح فرومونها کنترل میکند. در مقابل، کارگرها نابارور بوده و در جمعآوریها، نگهداری از تخمها و سایر کارهای کندو مشارکت دارند. زنبور نر نیز فقط در تولید مثل و جفتگیری با ملکه دخالت دارد.
زنبورهای عسل زیر جنس آپیس از غارها، شکاف سنگها و درختان توخالی بهعنوان جایگاههای ساخت کندو استفاده میکنند. هر کندو از چندین شانه که به موازات هم قرار گرفته و فضاهای یکسانی را ایجاد میکند، تشکیل شده است. کندوی زنبور عسل، ساختمانی محصور و منظم است که برخی از گونههای زنبور عسل در آن زندگی کرده و زنبورهای جوان دیگری را پرورش میدهند. ساختار درونی کندو از سلولهای ششوجهی به هم فشردهای از جنس موم تشکیل شده است که شان عسل نامیده میشود. زنبورها از این سلولها بهمنظور ذخیره غذا (عسل و گرده) و محلی برای نگهداری زنبورهای جوان استفاده میکنند. مهمترین نقش زنبور عسل، از نظر سودرسانی به انسانها، گردهافشانی گیاهان است. البته، تولیدات دیگر زنبور عسل شامل عسل، موم و مقدار اندکی ژل رویال نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ ولی در رتبههای پس از گردهافشانی قرار میگیرد.
گفتنی است نام این حشره، یعنی زنبور، در قرآن و کتب مقدّس ذکر شده و بهعنوان حیوانی بسیار سودمند معرفی گردیده و به فواید محصول آن، یعنی عسل نیز اشاره شده است. امّا نکته تأملبرانگیز آن است که برخی با استدلال به آیه 68 سوره نحل، چنین ادعا میکنند که در قرآن برای شرح وظایف زنبور، از فعلهای مؤنث، مانند «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، استفاده شده که دلالت بر جنس ماده زنبور دارد و نشان میدهد وظایف خانهسازی و تهیه عسل را زنبوران ماده انجام میدهند، سپس نتیجه میگیرند که بیان این مطلبِ منطبق با علم، صرفاً در قرآن صورت گرفته و دلیلی بر اثبات اعجاز علمی قرآن است.
از اینرو، نخست لازم است به این مسئله پرداخته شود که بشر از چه زمانی به وجود جنس نر و ماده در میان زنبوران پیبرد و توانست آن دو را از یکدیگر تمیز دهد. سپس، با بررسی دقیق آیه مدّ نظر، به این سؤال پاسخ داد که آیا امکان دارد کاربرد فعلهای مؤنث در آیه، اگرچه بنابر ظاهر آیه، بر جنس ماده دلالت دارد؛ ولی بیشتر برای رعایت دستور زبانی عربی بهکار رفته باشد. بنابراین، انطباق ظاهر آیات قرآن با علم جدید، بیانگر هماهنگی میان قرآن و علم و آشکارکننده اشارات علمی موجود در قرآن است.
تاریخچه تشخیص زنبور نر از ماده
شایان ذکر است، زبان عربی از دامنۀ لغات بسیار وسیعی برخوردار است. در این زبان، برای یک کلمه معمولاً مترادفهای فراوانی یافت میشود و در هر یک از این مترادفها، تفاوت معنایی آشکاری وجود دارد که بر جنس یا ویژگی خاصّی در آن کلمه اشاره میکند. برای نمونه، در زبان عربی برای گاو نر از واژه «ثور» و برای ماده از واژۀ «ثوره» استفاده میشود [۲]؛ امّا در این گسترۀ زبانی برای زنبور عسل نر و ماده فقط واژۀ «نحل» استعمال میشود.
از اینرو، نبودِ واژهای که بر جنس زنبور نر و ماده در زبان عربی دلالت نماید، دلیلی بر این مدعاست که مردم زمان پیامبر(ص) از جنس نر و ماده در زنبور اطلاع نداشته و قادر به تشخیص آنها از یکدیگر نیز نبودهاند وگرنه واژهای مناسب با آن دو، استعمال میکردند.
امّا درباره قدمت آشنایی بشر با زنبور نر و ماده و تشخیص آن دو از یکدیگر میتوان گفت ملکه، قبل از آنکه وظیفهاش در کلنی شناخته شود، به وسیله زنبورداران شناخته شده بود. محققین قدیمی این زنبور را سلطان و پادشاه زنبوران میدانستند؛ زیرا اگر این زنبور ناپدید میشد، افراد کلنی وظایف خود را به خوبی انجام نمیدادند. ارسطو اشارهای دارد مبنی براینکه، این زنبور مادر دیگر زنبوران است و بر کارگران فرماندهی میکند. چارلز باتلر، در سال 1609، در انگلستان اعلام نمود موجودی که در کندو به آن شاه گفته میشود، باید ملکه خوانده شود چرا که این حشره ماده است. حدود 130 سال بعد، این فکر پیش آمد که تخمها را ملکه میگذارد؛ ولی نرها آنها را در داخل سلولها تلقیح میکنند. در سال 1771، زنبوردار دربار در وین، به نام آنتون جاشا اعلام داشت ملکه جوانی را دیده که از کندو خارج شده و پس از بازگشت جفتگیری کرده است. ملکه زنبور عسل به لحاظ اینکه میتواند به میل خود جنسیت نوزادان را تعیین کند، منحصربهفرد است [۳].
(Jojann Dzierson) که در قرن نوزده در هلند ميزيست، اولين فردی بود که درباره جفتگيري زنبور عسل آزمايشاتی را انجام داد و در سال 1845 نشان داد که ملکه بدون جفتگيری فقط زنبور نر توليد ميکند؛ درحاليکه نوزادهاي بارور به زنبورهاي ماده کارگر يا درصورتيکه با ژل رويال تغذيه شوند به ملکة تخمگذار تبديل میشوند. مطالعات بعدی نشان دادند که زنبورهاي نر نصف کروموزومهای زنبورهای ماده را دارند[۴].
زنبور در قرآن
نام زنبور علاوه بر قرآن، در کتب آسمانی پیشین، تورات و انجیل، نیز بیان شده است. با این تفاوت که در قرآن، نام زنبور فقط یکبار در آیه 68 سوره نحل ذکر شده؛ سپس در آیه بعد، به برخی فعالیتهای آن، همچون خانهسازی و تولید عسل اشاره شده است: «وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِن كلُِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فىِ ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ».
در کتب مقدّس از زنبور و مادۀ غذایی مفید آن، عسل، چند بار نام برده شده است؛ البته بدون اینکه به فعالیتهای آن اشاره شود. برای نمونه در کتاب سفر پیدایش، باب 43، عسل بهعنوان ثمرهای نیکو معرفی شده است.
برخی چنین استدلال میکنند که قرآن با آوردن فعلهایی به صیغۀ مؤنث، «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، به فرآیند خانهسازی و تولید عسل توسط زنبور ماده اشاره کرده و از آنجا که این مطلب در کتاب مقدس ذکر نشده است؛ پس، این آیه اعجاز علمی قرآن را بهاثبات میرساند. همانطورکه هارون یحیی در کتاب اعجاز قرآن خود (91) مینویسد: «کلمه نحل یا زنبور عسل در این آیه به زنبور ماده خطاب گردیده است؛ زیرا فعل ان اتخذی به صیغه مؤنث بهکار رفته است. پس، قرآن واضح مینماید که کارگران تهیه عسل همه زنبورهای مادهاند. ارائه این موضوع که درک آن، در آن وقت ناممکن بود، یک معجزه دیگر قرآن است.»
از این رو، برای پاسخ به ادعای مطرح شده، لازم است آیه 68و69 سوره نحل را به دقت بررسی نمود. در این آیه به پنج مرحله اشاره شده است: نخست مرحله الهام غریزی به زنبور عسل؛ دوم مرحله خانهسازی؛ سوم مرحله مکیدن شهد گلها؛ چهارم مرحله بازگشت به خانه و پیمودن مسیر راه تا رسیدن به کندو و پنجم مرحله تهیه عسل. در جدول شماره یک این مراحل به همراه عبارات قرآن ذکر شده است.
جدول1: مراحل زندگی زنبور در قرآن | ||
---|---|---|
ردیف | مراحل زندگی زنبور در قرآن | آیات 68و69 سوره نحل |
مرحله اول | الهام غریزی به زنبور عسل | وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ |
مرحله دوم | خانهسازی | أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ |
مرحله سوم | مکیدن شهد گلها | ثُمَّ كُلِى مِن كلُِّ الثَّمَرَاتِ |
مرحله چهارم | بازگشت به کندو | فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا |
مرحله پنجم | تهیه عسل | يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ |
الهام غریزی به زنبور عسل
خداوند متعال در ابتدای آیه 68 سوره نحل، از وحی به زنبور عسل سخن بهمیان میآورد و میفرماید: «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ...».
«وَحْي» در لغت بهمعنای نوشتن و «إیحاء» بهمعنی فرستادن و الهامکردن و اشارهکردن است. همچنین، «وحی» بهمعنای سرعت نیز هست[۵]. گفتهاند اصل وحی همان اشارات سريع و سرّى است که گاهى براى دربرداشتن معنى سرعت، به صداى مجرد و بدون تركيب یا به اشاره با اعضاء یا به نوشتن اطلاق میشود[۶].
وحى در قرآن کریم، به معانی مختلفی بهکار رفته که عبارت است از: تکلم با انبياء و رسل؛ الهام به انسان از طريق رؤيا و وسوسه و اشاره و الهام به حيوان از طريق غريزه[۷].
وحی به زنبور عسل، بهمعنای الهام غریزی به این حیوان است. موریس مترلینگ، فیلسوف معاصر بلژیکی در کتاب معروف خود با عنوان زنبور عسل، بیان میکند که زنبورهای عسل تحت حاکمیت «روح کندو» قرار دارند و دستورات او را موبهمو اجرا میکنند. این «روح کندو» است که وظیفه هر یک از ساکنان را برطبق استعداد آنها معلوم میکند و هر کس را به کاری وا میدارد [۸]. استاد مطهری در کتاب خود به این نکته اشاره میکند که آقای "موريس مترلينگ" نکاتی را مطرح میکند امّا وقتی میرسد به اين اعجابها كه اين معلومات از كجاست؟ میگويد روح كندو وحی میكند. شما را به خدا فكر كنيد چقدر اين حرف احمقانه است! [۹] درحالیکه قرآن میگوید ما نه تنها به هر انسانی، بلکه به زنبور عسل هم وحی فرستادیم [۱۰]. شکل استعمال کلمه وحی در قرآن و موارد مختلف استعمال آن نشان میدهد که قرآن آن را منحصر به انسان نمیداند و در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده ساری و جاری میداند. از این رو، درباره زنبور عسل به وحی تعبیر میکند. همان قدرتی که در زبان علم «غریزه» نامیده میشود و قرآن آن را «وحی» نامیده است، همیشه همراه این موجود بوده و اوست که این موجود را هدایت و رهبری میکند [۱۱].
گفتنی است در قرآن، تعبیر وحی فقط دربارۀ زنبور عسل بهکار رفته است؛ با وجود اینکه، الهام غریزی در همه حیوانات وجود دارد. علت این امر شاید بدان سبب است که زندگى زنبوران عسل را هرگز نبايد با چهارپايان و مانند آنها مقايسه كرد؛ چون آنها زندگى اجتماعى شگفتانگيزى دارند [۱۲]. کاربرد وحی برای زنبور عسل نشاندهندۀ برتری آن، نسبت به حیوانات دیگر است.
کاربرد واژۀ «النحل» در آیه، حاوی نکات ارزشمندی است. نخست آنکه ریشه «ن-ح-ل»، سه کاربرد دارد و در اصل به معنای بخشش چیزی بدون عوض و درخواست است [۱۳]. در زبان عربی برای مفهوم زنبور، واژههایی نظیر «النَّحْل و الزُّنْبُورُ» بهکار میرود. «النَّحْل» در لغت به معنای «دبر العسل[۱۴] و ذُباب العسل»[۱۵]است. قید «العسل» در معنای آن دقیقاً مشخص مینماید که مقصود از «النَّحْل»، زنبور تولیدکننده عسل است که با توجه بهمعنای ریشه «النَّحْل»، به بخشش بیعوض عسل نیز اشاره دارد.
«الدَّبْر» بهمعنای «نحل و زنابير [زنبورها] و هر گزندهاى است كه نيشش بر پشتش قرار دارد[۱۶] و «الذباب» بهمعنای «پرندگان (حشرات طائرة)، نحل، زنابير و ...» است[۱۷]. بنابراین دو واژة «الدَّبْر» و «الذباب» اسم عامی است که هم بر «نحل» و هم بر «زنبور» اطلاق میگردد؛ حال آنکه کلمه «الزُّنْبُورُ» بهمعنای «طائر يلسع، ضرب من الذباب لسَّاع و الدَّبْرُ» [۱۸]، به زنبور سرخ و درشت[۱۹] گفته میشود. ذکرنکردن قید «عسل» در معنای «الزُّنْبُورُ» بیانگر آن است که این نوع زنبور، عسل تولید نمیکند؛ حال آنکه ذکرِ قید «يلسع و لسَّاع» به ویژگی دیگر زنبور، یعنی نیشداربودن آن اشاره دارد. در جدول شماره 2 معنای نحل و مترادفهای آن در لغت آورده شده است.
جدول2: معنای نحل و مترادفهای آن در لغت | |||||
واژگان | معنا | ||||
---|---|---|---|---|---|
النَّحْل | دبر العسل و ذُباب العسل | ||||
الزُّنْبُورُ | طائر يلسع، ضرب من الذباب لسَّاع و الدَّبْرُ | ||||
الدَّبْر | نحل و زنابير [زنبورها] و نحوهما مما سلاحها في أدبارها | ||||
الذباب | حشرات طائرة، نحل، زنابير |
«النحل» اسمی است که واحدِ آن «نحلة» است (فراهیدی،1410: ج3، 230؛ ابنمنظور،1414: ج11، 649). باید توجه داشت که مقصود از «نحله» زنبور ماده نیست؛ بلکه منظور یک عدد زنبور است که ممکن است از جنس نر یا ماده باشد.
لفظ «نحل»، برای مذکر و مؤنث هردو استعمال میشود. این واژه بنا بر اینکه لفظ آن مذکر است بهصورت مذکر و بنا بر اینکه جمع «نحله» است، بهصورت مؤنث، بهکار میرود[۲۰].
«عربزبانها به مصغر آن «نُحَیل»، بدون «ه»، میگویند بهدلیل اینکه با واحد آن [نحله] اشتباه نشود» [۲۱]. «نحل»، اسم جنس[۲۲] جمع است [۲۳].
«ال» جنس که بر سر واژۀ «نحل» بهکار رفته، یکی از کاربردهای آن، اشاره به همۀ افرادِ لفظِ همراه با «ال» است [۲۴]. این نوع «ال»، استغراق جنس نام دارد و علامت تشخیص این «ال» در این است که میتوان واژۀ «کلّ» را به جای آن گذاشت [۲۵]؛ بنابراین منظور از «النحل»، تمام زنبورها است. یعنی، خداوند به تمام زنبورها از نر و ماده، بهطور غریزی وحی میکند تا بهتناسب ساختار بدنی خود به انجام وظایفشان در کندو بپردازند.
ویژگیهای ساختاری زنبورهای نر و ماده
پانویس و منابع
- ↑ Apis
- ↑ فيومى، 87
- ↑ گجمراک، 1374: 50
- ↑ Beye، 2004: 1132
- ↑ فراهیدی،1410: ج3، 320
- ↑ راغباصفهانی،1412: 859
- ↑ طباطبایی، 1417: ج12، 292
- ↑ مترلینگ، 51:1386
- ↑ مطهری، 1372: 209
- ↑ نحل، 68
- ↑ مطهری، 72:1383
- ↑ (مکارمشیرازی،1374: ج11، 297
- ↑ مصطفوی، ج57،12
- ↑ فراهیدی،1410: ج3، 230
- ↑ ابنمنظور،1414: ج11، 649
- ↑ راغباصفهانی،1412: 306
- ↑ راغباصفهانی،1412: 325
- ↑ ابنمنظور،1414: ج4، 331
- ↑ آذرنوش، 1379: 265
- ↑ ابنمنظور،1414: ج11، 649
- ↑ نحاس، 1421: ج255،2
- ↑ صافی، 1418: ج350،14
- ↑ ابنعاشور، ج13، 165
- ↑ هاشمی، 1380: 124
- ↑ ابنعقیل،1386: ج1، 197