ریاست ملکه در میان مورچگان از منظر قرآن و علم
چکیده
غرض از نگارش حاضر، نقد ادعاهای علمی مطرح درخصوص آیه 18 سوره نمل ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَايَشْعُرُونَ﴾ است. پژوهشگران اظهار میدارند صحبت مورچهای با دیگر مورچهها بهصورت امری «ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ» ریاست مورچهای بر دیگران را نشان میدهد و مؤنث پنداشتن آن مورچه «قَالَتْ نَمْلَةٌ» ملکه بودن او را به نمایش میگذارد. همچنین، «لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ» نگرانی او نسبت به افراد همنوع خود و وجود سیستم خود دفاعی مورچه را نشان میدهد. علاوه بر آنکه ذکر اسم حضرت سلیمان (ع) و جمله «وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ» آگاهی و شناخت او را نسبت به حضرت سلیمان(ع) نشان میدهد.
بررسیهای انجام شده از دو منظر علمی و قرآنی، برخی از این ادعاها را اثبات و برخی را ردّ مینماید. از دیدگاه علمی مورچگان از طریق برقراری ارتباط صوتی و فرمونی، مقصود خود را به همنوعان بیان داشته و به این شیوه با هم سخن میگويند. امّا در اجتماع مورچگان آنهایی که لیاقت و صلاحیت بیشتری دارند، زمام امور را به دست میگیرند. همانطور که از لحاظ قرآنی، «تاء» در «نملة» براى بيان وحدت است و مؤنث آوردن فعل فقط براى مراعات ظاهر كلمه است. پس، ادّعای ریاست ملکه در میان مورچگان و همچنین ادعای اینکه مورچۀ دیگری از جنس مادّه وظیفه رهبری آنان را عهدهدار بوده، نیز مردود است.
مقدمه
حكومت سليمان نبى(ع) يكى از اعجابهاى قرآن بوده و داستان قدرت وی در سوره «نمل» یعنى مورچه، بیان شده است. تفکّر در آفرينش مورچه انسان را به سوی فهم حقایقی ژرف سوق میدهد و ذکر فرومانرایی با عظمت حضرت سلیمان در سورهای که به نام یکی از کوچکترین مخلوقات خداوند نامگذاری شده، انسان را به تدبّر وامیدارد.
از اینرو، امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه 185 نهجالبلاغه ضمن یادآوری برخی ظرایف خلقت مورچه، تصریح میفرمایند درک بسیاری از آن تدابیر نه تنها با چشم ظاهر، بلکه با چشم باطن نیز امکانپذیر نیست. ایشان خاطرنشان میسازند آيا به این مخلوق كوچك خدا نمىنگرید كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد؟ و تركيب اندام آن را برقرار و گوش و چشم براى آن پديد آورد و استخوان و پوست متناسب خلق كرد؟ به مورچه و كوچكى جثّه آن بنگريد كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمىشود. نگاه كنيد چگونه روى زمين راه مىرود و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مىكند. دانهها را به لانه خود منتقل مىسازد و در جايگاه مخصوص نگه مىدارد، در فصل گرما براى زمستان تلاش كرده و بههنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمىكند !. روزى مورچه تضمين گرديده و غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است. اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پايين دستگاه گوارش و آنچه در درون شكم او از غضروفهاى آويخته به دنده و شكم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايى، از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به زحمت خواهى افتاد. پس بزرگ است خدايى كه مورچه را بر روى دست و پايش بر پاداشت و پيكره وجودش را با استحكام نگاه داشت.
امّا از آيات قرآن در سوره نمل و همچنين سوره سبأ به خوبى واضح است كه داستان حكومت حضرت سليمان جنبه عادى نداشته؛ بلكه توأم با معجزات مختلفى بوده مانند حكومت سليمان بر جنّ و پرندگان، درك كلام مورچگان و گفتگوى با هدهد که در سوره نمل ذکر شده و بخش ديگر آن معجزات در سوره سبأ آورده شده است [۱].
جالب است بدانیم درخصوص سخن گفتن سلیمان با مورچه، خداوند در آیه 18 سوره نمل میفرماید سلیمان و سپاهیانش: آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند»، ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَايَشْعُرُونَ﴾.
برخی محققان قرآنی اظهار داشتهاند از اين آيه چند مطلب بهدست ميآيد[۲]:
1. مورچگان با هم سخن میگويند و مقصود خويش را به یکديگر بيان ميدارند (قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ...)؛
2. اگر «نملة» مؤنّث باشد، ميتوان پىبرد كه ملكه مورچگان، همانطوركه عهدهدار تخمگذارى است، بر مورچگان حكومت نيز دارد؛ زیرا دستور ورود به لانهها را صادر كرده است؛
3. مورچگان، حكومت و تشكيلات اجتماعى دارند؛
4. مورچگان انسانها را ميشناسند؛ زيرا مورچهای به مورچگان ديگر میگوید: اگر داخل لانهها نشويد، سليمان و لشكريانش شما را پایمال ميكنند.
جلوههایی از کلام سلیمان(ع) با حیوانات در سوره نمل
حیوانات مانند انسانها زبان و منطق خاص خود را دارند؛ امّا زبان آنها به دلیل اختلافِ خلقت و جامعهشان با زبان انسان تفاوت دارد. با این وجود، ارتباط حیوانات با یکدیگر هرچند در قالب ایما و اشاره و قالب حرکات و رفتارهای خاصّی باشد و با نظام ارتباطی و تکلّم انسان متفاوت باشد، یک نوع تکلّم است[۳].
تکلّم حیوانات در قرآن کریم به سه صورت گفتوگو با خدا و بشر و با یکدیگر بیان شده است. در جدول شماره یک به برخی آیات آن اشاره شده است:
جدول1: برخی آیات دربارۀ تکلّم حیوانات در قرآن کریم | ||
تکلّم حیوانات | اشکال | آیات |
---|---|---|
گفتوگوی خدا با حیوان | در قالب وحی (الهام غریزی) به زنبور عسل | وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحْلِ أَنِ ٱتَّخِذِى مِنَ ٱلْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ
و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که: «از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین!
آیه 68 سوره نحل
|
گفتوگوی حیوان با خدا | در قالب تسبیح پروردگار | أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱلطَّيْرُ صَٰٓفَّٰتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسْبِيحَهُۥ وَٱللَّهُ عَلِيمٌۢ بِمَا يَفْعَلُونَ
آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح میکنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست!
آیه 41 سوره نور
|
گفتوگوی حیوان با بشر | در گزارش هدد به سلیمان از سرزمین سبأ[۴] | لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلْمُسْتَكْبِرِينَ
قطعاً خداوند از آنچه پنهان میدارند و آنچه آشکار میسازند با خبر است؛ او مستکبران را دوست نمیدارد!
آیه 23 سوره نحل
|
گفتوگوی بشر با حیوان | در مأموریت دادن سلیمان به هدهد | ٱذْهَب بِّكِتَٰبِى هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَٱنظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ
این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد (و در گوشهای توقّف کن) ببین آنها چه عکس العملی نشان میدهند!
آیه 28 سوره نمل
|
گفتوگوی حیوان با حیوان | در خطاب یک مورچه به سایر مورچهها | حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوْا۟ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمْلُ ٱدْخُلُوا۟ مَسَٰكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمیفهمند!»
آیه 18 سوره نمل
|
از آیات ذکر شده، آنچه بیشتر مدّ نظر است، آیاتی است که اشاره به سخن گفتن حیوانات با انسان و همنوعان خود دارد. در قرآن کریم از صحبت کردن دو حیوان با انسان، یکی مورچه و دیگری هدهد، در سوره نمل یاد شده است. همچنین از گفتوگوی مورچهها با یکدیگر نیز در همان سوره خبر داده شده است.
از اینرهگذر، در خصوص گزارش هدهد به حضرت سلیمان(ع) از آنچه در سرزمین سبأ دیده بود، در آیات 22تا 24 سوره نمل آورده شده که هدهد گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافتهاى و براى تو از «سبأ» گزارشى درست آوردهام. من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مىكرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت. او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مىكنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته بود، در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند.»[۵]
آنگاه حضرت سلیمان(ع) نیز در پاسخ به هدهد و صحت خبری که آورده بود، در آیات 27و28 همان سوره فرمود: «خواهيم ديد آيا راست گفتهاى يا از دروغگويان بودهاى. اين نامه مرا ببر و بهسوى آنها بيفكن، آنگاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مىدهند.»[۶]
در این گفتوگوی دو سویه، به وضوح مشاهده میشود حضرت سلیمان(ع) کلام هدد را درک نموده و هدهد نیز قادر به فهم کلام وی بوده است. همچنین در آیۀ 18 سوره نمل به سخن گفتن مورچهها با یکدیگر اذعان شده است؛ در آن هنگام که یک مورچه به سایر مورچهها هشدار میدهد: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند.»
آنگاه در آیه 19 همان سوره گفته شده حضرت سلیمان(ع)، پس از شنیدن آن پیام هشداردهنده «از گفتار او [مورچه] دهان به خنده گشود ...»[۷] .
بنابراین مبرهن است سلیمان(ع)، علاوه بر کلام هدهد، توانایی فهم کلام مورچه را نیز داشته است؛ حتّی با استناد به آیه 16 این سوره که ایشان میفرماید: « ... ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم ...» میتوان بیان نمود که وی زبان تمام پرندگان را میدانسته، زیرا قیدی که پرندگان را محدود به نوع خاصی نماید، در آیه وجود ندارد؛ بنابراین بهطور مطلق بیان شده است.
سلیمان و درک زبان پرندگان
بهمنظور کنکاش در چگونگی سخن گفتن حضرت سلیمان با مورچه که در آیه 18 سوره نمل بیان شده است، میبایست نگاهی گذرا به آیات پیشین این سوره نیز نمود. آیات 15تا18 سوره نمل عبارت است از:
آیه 15 سوره نمل ﴿وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا ...﴾ بیانگر آن است که خداوند به حضرت داوود و سلیمان(ع) دانشی عطا فرمود که به شکرانۀ آن، خدای را پاس داشتند. توجه به اين نكته حائز اهمیّت است که نكره آمدن علم اشاره به عظمت و اهميت آن دارد[۸]. در حقیقت آیه بیانگر آن است که گفتوگو با حیوانات فضیلتی بوده که خداوند فقط به حضرت داوود و سلیمان(ع) بخشیده است.
آنگاه در آیه 16 این سوره ﴿وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ يَأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيرِ وَ أُوتِينَا مِن كلُِّ شىَْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾ تصریح شده مقصود از آن علم، قدرت تکلّم به زبان پرندگان بوده است. تعلیم «منطق طیر» به حضرت داوود و پس از او به حضرت سلیمان با بررسی معنایی واژۀ «نطق» آشکار میگردد.
«نُطْق» در عرف، صداهاى جدا جدائى است كه زبان آن را آشكار ميكند و گوشها آن را ميشنود و حفظ ميكند. نُطْق بهمعنى سخنگفتن، همواره در مورد انسان بهكار ميرود، نه غير او[۹]. ابنمنظور[۱۰] نیز مىگويد نطق همان تكلّمكردن است. سپس، از ابنسيده نقل مىكند گاهى نطق در غير انسان نيز بهكار مىرود.
بعضى مدّعى هستند كه تعبير نطق و سخن گفتن در مورد غير انسانها جز بهصورت مجاز ممكن نيست؛ ولى اگر غير انسان نيز اصوات و الفاظى از دهان بيرون بفرستد كه بيانگر مطالبى باشد، دليل ندارد كه آن را نطق نگوئيم، چرا كه نطق هر لفظى است كه بيانگر حقيقت و مفهومى باشد. البته آن صداهاى مخصوصى كه گاه بعضى از حيوانات به هنگام خشم و غضب يا رضايت و خشنودى يا ... سرمىدهند، نطق نیست؛ بلکه اينها اصواتى است كه مقارن با حالتى از دهان آنها برمىخيزد. در آیاتی که سليمان با هدهد مطالبى را رد و بدل مىكند، نشان میدهد حيوانات علاوه بر آن اصوات قادرند به فرمان خدا در شرايط خاص سخن بگويند. البته نطق در معنى وسيعى در قرآن بهكار رفته كه عبارت است از «بيان ما فى الضمير»، خواه از طريق الفاظ و سخن و خواه از طريق حالات ديگر[۱۱]. مثلاً در قرآن كريم دلالت پوست بدن را نطق خوانده، فرموده است:
بههرحال، «منطق طير» عبارت است از هر طريقى كه پرندگان به آن طريق مقاصد خود را با هم مبادله مىكنند. دستاوردهای جدید نشان داده هر نوعى از حيوانات، صوتهايى ساده و بدون تركيب دارند كه در موارد خاصى كه به هم برمىخورند يا با هم هستند، بهكار مىبرند. البته اين صداهاى مختلف در مواقع مختلف مختص به پرندگان نيست؛ بلكه ساير حيوانات را نيز دربر میگیرد. ولى آنچه مسلم است، مقصود از منطق طير در آيه اين معناى ظاهرى نيست؛ بلكه معنايى دقيقتر و وسيعتر از آن است[۱۲].
همچنین شایان ذکر است درک کلام پرندگان منافاتى با فهميدن كلام مورچه ندارد؛ زیرا جمله «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» نفى حیواناتی غير از پرندگان را نكرده است؛ بلكه تنها اثبات مىكند كه حضرت سلیمان زبان پرندگان را مىدانسته، حال ممكن است زبان ساير حيوانات يا بعضى ديگر مانند مورچه را هم بداند[۱۳]. در این خصوص مفسران نظر دیگری را هم مطرح نمودهاند[۱۴].
پرندگان در لشکر سلیمان
پانویس و منابع
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 431
- ↑ قرشی، 1371: ج7، 113
- ↑ طاهرینیا و همکاران، 1389: 180
- ↑ در آیات 22تا28 سوره نمل.
- ↑ ﴿فَمَكَثَ غَيرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَإٍ يَقِينٍ * إِنىِّ وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِن كُلِّ شىَْءٍ وَ لهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ﴾.
- ↑ ﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * اذْهَب بِكِتَابىِ هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيهمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ﴾.
- ↑ ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا ...﴾.
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 349
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 811
- ↑ 1414: ج10، 354
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 419
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 350
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 353
- ↑ جمعى از مفسران نفى غير پرندگان را مسلم دانستهاند، آنگاه براى رفع منافات ميان آن و فهميدن زبان مورچه به سختی افتادهاند، يك بار گفتهاند: فهم زبان مورچه تنها قضيهاى بوده كه در يك واقعه رخ داده، نه اينكه آن حضرت هميشه زبان اين حيوان را مىفهميده، بار ديگر گفتهاند: آن مورچه، مورچه بالدار بوده كه خود نيز نوعى پرنده است، بار ديگر گفتهاند: كلام مورچه يكى از معجزات سليمان (ع) بوده، همچنانكه سنگريزه به معجزه رسول خدا (ص) به زبان در آمد و بار ديگر گفتهاند: صدايى از مورچه برنخاست تا سليمان (ع) سخن او را بفهمد؛ بلكه خداوند آنچه را كه در دل آن حيوان بوده به سليمان الهام نمود. ولى آنچه درباره سخن گفتن پرندگان بیان شد، تمامى اين موهومات از بين مىبرد، علاوه بر اين، سياق آيات به تنهايى در ردّ آنها كافى است (طباطبایی، 1417: ج15، 353).