حرکت ابرمانند کوه‌ها از منظر قرآن و علم: تفاوت میان نسخه‌ها

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۳۲: خط ۳۲:


=دیدگاه مفسران=
=دیدگاه مفسران=
مفسران دیدگاه‌های گوناگونی پیرامون این آیه اتخاذ کرده‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد:
==دیدگاه اول؛ بیان یکی از نشانه‌های قیامت==
دیدگاه دسته اول که شایع‌ترین دیدگاه بوده و حتی برخی ادعای اجماع در آن را کرده‌اند<REF>ملاحويش‏، 1382: ج2، 347</REF> معتقد است که با توجه به این که این آیه در سیاق آیات قیامت بوده و از سوی دیگر، با توجه به این که برخی از دیگر آیات قرآنی بر حرکت کوه‌ها پیش از قیامت دلالت دارند، چنان که در آیه 20سوره مبارکه نبأ می‌فرماید:
{{QFrame|Surah=78|Ayah=20}}
یا در آیه 6سوره مبارکه قارعه می‌فرماید:
{{QFrame|Surah=101|Ayah=6}}
و...، این آیه نیز در پی بیان حرکت کوه‌ها هنگام دمیده شدن در نفخه صور و روز قیامت می‌باشد<REF>طبرسی، 1360: ج‏7، 370</REF><REF> صادقی تهرانی، 1419ق: 384</REF><REF> قرشی، 1377: ج‏7، 500</REF><REF> مغنیه، 1424ق: ج‏6، 43</REF><REF> مراغي، ج‏20، ص: 24</REF><REF> زحیلی، 1418ق: ج‏20، 42</REF><REF> طباطبائی، 1374: ج15، 574</REF>.
درحقیقت، با دمیده شدن در نفخه صور و به دلیل هول و هراسی که به خاطر تحولات سریع برای انسان‌ها دست می‌دهد (چنان که زن شیرده فرزند خود را رها می‌کند و کودک از شدت هول و هراس پیر می‌گردد و...)، وی از دیدن این حرکت ناتوان است<REF>مغنیه، 1424ق: ج6، 34</REF><REF> آل سعدی، 1408ق: 729</REF>.
این گروه معتقدند، بخش اول آیه «وَ تَرَى الْجِبالَ» مانند آیه{{QFrame|Surah=22|Ayah=2}} به منظور مجسم کردن واقعه به صورت فعل مضارع آمده است <REF>طباطبائی، 1374: ج15، 574</REF> و عبارت «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»:
«تلويح و اشاره‌‏اى است به اينكه اين صنع و اين عمل از خداى تعالى تخريب و ويرانى عالم است، ليكن چون تكميل آن را در پى دارد و مستلزم اتقان نظام آن است، نظامى كه در آن هر چيزى به منتها درجه كمال خود مى‏‌رسد، آن كمالى كه اگر كمال سعادت باشد، و اگر كمال شقاوت، زمين‌ه‏اش را قبلا فراهم كرده بود، از اين رو اين ويرانى را صنع و آفرينش ناميد، چون اين خود صنع خداست، آن صنعى كه هر چيزى را متقن كرده، پس خداى سبحان اتقان را از هر چه كه متقن كرده سلب نمى‏‌كند و فساد را بر آنچه اصلاح فرموده مسلط نمى‌‏سازد، پس اگر دنيا را خراب مى‌‏كند براى اين است كه آخرت را تعمير نمايد.» <ref>همو، ج15، 574</ref><ref> و شبیه به همین استدلال در ابن عجیبه، 1419ق: ج‏4، 225 </ref><ref> قرشی، 1377: ج‏7،501</ref>
برخی نیز معتقدند که جمله «تَحْسَبُها جامِدَةً» به زمان حال می‌باشد و درنتیجه معنای آیه چنین می‌گردد: «تو در آن روز كوه‌‏ها را- كه امروز جامد گمان مى‌‏كنى-، مى‏‌بينى چون ابر به حركت درمى‌‏آيند»<ref>طباطبائی، 1374: ج15، 575</ref>
===اشکالات این دیدگاه===


=پانویس و منابع=
=پانویس و منابع=

نسخهٔ ‏۱۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۴۸

وَتَرَى ٱلْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِىَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ صُنْعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِىٓ أَتْقَنَ كُلَّ شَىْءٍ إِنَّهُۥ خَبِيرٌۢ بِمَا تَفْعَلُونَ
کوه‌ها را می‌بینی، و آنها را ساکن و جامد می‌پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام می‌دهید مسلّماً آگاه است!
آیه 88 سوره نمل

چکیده

کوه‌ها یکی از نشانه‌های خداوند در زمین می‌باشند و در آیات متعددی از قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته‌اند. خداوند در آیه 88 سوره نمل از این واقعیت پرده برمی‌دارد که برخلاف تصور انسان‌ها، کوه‌ها نیز مانند ابرها دارای حرکت می‌باشند. اکثر مفسران معتقدند که این آیه به بیان یکی از نشانه‌های قیامت می‌پردازد، درحالی که با توجه به قرائن مختلف موجود در آیه روشن می‌گردد که این آیه درصدد بیان حرکت کوه‌ها در حال حاضر می‌باشد و با توجه به یافته‌های علمی نوع حرکت کوه‌ها در این آیه روشن می‌گردد.

مقدمه

یکی از نشانه‌های الهی در زمین کوه‌ها می‌باشند که غالبا نماد ثبات، استقامت و عظمت می‌باشند. معادل واژه کوه در زبان عربی، جبل می‌باشد و در مجموع 41 مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است که در 33 مورد این واژه به صورت جمع به کار رفته است و به نقش‌های مختلف کوه‌ها در زمین اشاره دارد. یکی از این موارد آیه 88 سوره مبارکه نمل می‌باشد: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُون‏»؛«و كوه‏ها را مى‏‌بينى [و] مى‏‌پندارى كه آن‌ها بى‏‌حركتند و حال آنكه آن‌ها ابرآسا در حركتند. [اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مى‌‏دهيد آگاه است.»

گذشته از تفاسیر عرفانی و فلسفی موجود در رابطه با این آیه، دو دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد. غالب مفسران از میان شیعه و اهل سنت، معتقدند این آیه در بیان یکی از حوادث پیش از قیامت می‌باشد [۱][۲]. درمقابل، برخی مفسران بر این باورند که با توجه بر قرائن موجود، آیه درصدد بیان یکی از حقایق فیزیکی موجود در این دنیا بوده و بر حرکت کوه‌ها در این دنیا اشاره دارد[۳].

با توجه به اختلاف موجود در میان مفسران با این پرسش‌ها روبرو هستیم که این آیه به حرکت کوه‌ها به هنگام برپایی قیامت اشاره دارد یا آن که کوه‌ها در حال حاضر در حال حرکت می‌باشند؟ در صورتی که این حرکت مربوط به زمان حاضر است، مقصود خداوند از حرکت کوه‌ها چیست؟ آیا مقصود حرکت خود کوه‌ها می‌باشد یا حرکت کوه‌ها به واسطه حرکت لایه‌های زمینی و یا حرکتی که به واسطه حرکت انتقالی زمین می‌باشد؟

در این تحقیق ابتدا به بیان معانی واژگان کلیدی موجود در آیه می‌پردازیم و سپس دلایل هر دو گروه را بررسی می‌کنیم. در بخش بعدی به بیان انواع حرکت کوه‌ها از نظر علمی و مراد آیه از نوع حرکت کوه‌ها با توجه به قرائن آیه پرداخته و شباهت آن با حرکت ابرها را بیان می‌کنیم. درنهایت نیز به بیان آن چه علم در این زمینه به آن دست یافته و تطبیق آن با آیه می‌پردازیم.

معانی واژگان

اولین واژه در این آیه فعل تری می‌باشد. این لغت از ریشه (رأی) به معنای نگاه کردن و دیدن می‌باشد[۴][۵][۶]، خواه به وسیله چشم باشد یا با قوه خیال یا با عقل یا در خواب [۷][۸]. درصورتی که رؤیت با چشم باشد، یک مفعول داشته و در صورتی که به معنای علم باشد، از افعال قلوب بوده و دو مفعولی خواهد بود[۹][۱۰][۱۱][۱۲].

جبال واژه بعدی است که جمع مکسر از واژه جبل بوده و در اصل به معنای جمع شدن شیء در ارتفاع می‌باشد[۱۳]که در نتیجه به هر چیز بزرگ اطلاق می‌گردد. مانند اطلاق این واژه به کوه‌ها یا اطلاق جبلّة به شتری که کوهان بزرگ دارد[۱۴][۱۵][۱۶]. برخی لغت‌شناسان معتقدند، اطلاق لفظ جبل و تصور معنای بزرگی، نوعی ثبات و صلب بودن را با خود به همراه دارد[۱۷][۱۸].

لغت‌شناسان در رابطه با واژه «تحسب» معتقدند: اگر از ماده حَسَبَ یَحسَبُ باشد به معنای شمردن و حساب کردن می‌باشد[۱۹] [۲۰][۲۱]. اما در صورتی که از ماده حَسِبَ یَحسَبُ باشد اغلب به معنای ظن و گمان معنا شده است[۲۲][۲۳]. البته نویسنده کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، معنای این ماده را اشراف و اطلاع به قصد آگاهی و دقت دانسته است و معتقد است، ظن نتیجه چنین اشرافی می‌باشد. البته شمردن نیز مقدمه اشراف می‌باشد[۲۴]. راغب نیز در معنای این واژه می‌نویسد: حسبان آن است که به یکی از دو مسئله متناقض حکم کنی، بدون آن که دیگری به ذهن تو خطور کند و انگشت خود را بر روی آن قرار دهی، و برای تو در آن شک ایجاد می‌شود. این معنا به ظن نزدیک است، ولی ظن آن است که نقیض دیگری به ذهن خطور می‌کند و دیگری غلبه می‌کند[۲۵].

جامدة در مقابل مذاب [۲۶][۲۷] و جاری[۲۸] بوده و درحقیقت به شیء بدون حرکت[۲۹]و ساکن گفته می‌شود.

فعل تمرّ از ریشه فعل مضاعف (م ر ر) بوده و به معنی گذشتن و رد شدن از چیزی می‌باشد[۳۰][۳۱] [۳۲][۳۳][۳۴] نویسنده کتاب التحقیق معتقد است، تفاوت مرور با سیر و تجاوز در این است که مرور حالت حرکت بالفعل و فی الحال می‌باشد و سیر، مطلق رفتن بدون هیچ قیدی به شرط آن که مادی باشد و تجاوز مطلق گذشتن است، از چیزی یا به سمت چیزی[۳۵]. تفاوت دیگر این کلمات آن است که جریان و سیر درمورد حرکت سریع و مرور درمورد حرکت آهسته و آرام به کار می‌رود.

سحاب از ریشه «س ح ب» و به معنای کشیدن می‌باش[۳۶][۳۷] و به مطلق ابر به این دلیل که باد آن را مي‌كشد يا آن آب را مي‌كشد يا در رفتنش كشيده مي‌شود، باران‌زا باشد یا نه، اطلاق می‌گردد[۳۸].

برخی لغت‌شناسان واژه صنع را به معنای عمل دانسته‌اند[۳۹][۴۰]، اما اغلب معتقدند که صنع به هر نوع عملی اطلاق نمی‌شود، بلکه صنع عملی است که از روی علم انجام شده و صانع در عمل خود حاذق باشد[۴۱] [۴۲][۴۳]. به همین دلیل هر صنعی عمل هست، اما هر عملی صنع نیست[۴۴].

أتقن فعل ثلاثی مزید باب افعال از ریشه (ت ق ن) به معنای محکم کردن کار می‌باشد [۴۵][۴۶] [۴۷][۴۸][۴۹].

دیدگاه مفسران

مفسران دیدگاه‌های گوناگونی پیرامون این آیه اتخاذ کرده‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

دیدگاه اول؛ بیان یکی از نشانه‌های قیامت

دیدگاه دسته اول که شایع‌ترین دیدگاه بوده و حتی برخی ادعای اجماع در آن را کرده‌اند[۵۰] معتقد است که با توجه به این که این آیه در سیاق آیات قیامت بوده و از سوی دیگر، با توجه به این که برخی از دیگر آیات قرآنی بر حرکت کوه‌ها پیش از قیامت دلالت دارند، چنان که در آیه 20سوره مبارکه نبأ می‌فرماید:

وَسُيِّرَتِ ٱلْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا
و کوه‌ها به حرکت درمی‌آید و بصورت سرابی می‌شود!
آیه 20 سوره نبأ

یا در آیه 6سوره مبارکه قارعه می‌فرماید:

فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَٰزِينُهُۥ
امّا کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است،
آیه 6 سوره قارعه

و...، این آیه نیز در پی بیان حرکت کوه‌ها هنگام دمیده شدن در نفخه صور و روز قیامت می‌باشد[۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷].

درحقیقت، با دمیده شدن در نفخه صور و به دلیل هول و هراسی که به خاطر تحولات سریع برای انسان‌ها دست می‌دهد (چنان که زن شیرده فرزند خود را رها می‌کند و کودک از شدت هول و هراس پیر می‌گردد و...)، وی از دیدن این حرکت ناتوان است[۵۸][۵۹].

این گروه معتقدند، بخش اول آیه «وَ تَرَى الْجِبالَ» مانند آیه

يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٌ
روزی که آن را می‌بینید، (آنچنان وحشت سراپای همه را فرامی‌گیرد که) هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می‌کند؛ و هر بارداری جنین خود را بر زمین می‌نهد؛ و مردم را مست می‌بینی، در حالی که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است!
آیه 2 سوره حج

به منظور مجسم کردن واقعه به صورت فعل مضارع آمده است [۶۰] و عبارت «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»:

«تلويح و اشاره‌‏اى است به اينكه اين صنع و اين عمل از خداى تعالى تخريب و ويرانى عالم است، ليكن چون تكميل آن را در پى دارد و مستلزم اتقان نظام آن است، نظامى كه در آن هر چيزى به منتها درجه كمال خود مى‏‌رسد، آن كمالى كه اگر كمال سعادت باشد، و اگر كمال شقاوت، زمين‌ه‏اش را قبلا فراهم كرده بود، از اين رو اين ويرانى را صنع و آفرينش ناميد، چون اين خود صنع خداست، آن صنعى كه هر چيزى را متقن كرده، پس خداى سبحان اتقان را از هر چه كه متقن كرده سلب نمى‏‌كند و فساد را بر آنچه اصلاح فرموده مسلط نمى‌‏سازد، پس اگر دنيا را خراب مى‌‏كند براى اين است كه آخرت را تعمير نمايد.» [۶۱][۶۲][۶۳]

برخی نیز معتقدند که جمله «تَحْسَبُها جامِدَةً» به زمان حال می‌باشد و درنتیجه معنای آیه چنین می‌گردد: «تو در آن روز كوه‌‏ها را- كه امروز جامد گمان مى‌‏كنى-، مى‏‌بينى چون ابر به حركت درمى‌‏آيند»[۶۴]

اشکالات این دیدگاه

پانویس و منابع

  1. طباطبائی،1374: ج 15، 574
  2. فخر رازی، 1420: ج‏24، 574
  3. مکارم، 1374: ج15، 567
  4. ابن فارس، 436
  5. قرشی،1371: ج‏3، 34
  6. فراهیدی، ج‏8،306
  7. مصطفوی، 1360: ج4، صص12-11
  8. راغب، ص374
  9. ابن منظور، ج‏14، 291
  10. مصطفوی، 1360: ج4، 9
  11. راغب، 374
  12. طریحی،1375: ج‏1، صص171-172
  13. ابن فارس، 233
  14. مصطفوی،1360: ج2، 47
  15. ابن منظور، ج11، 97
  16. فراهیدی، ج6، 136
  17. راغب، 185
  18. فراهیدی، ج‏6، 136
  19. قرشی،1371: ج2، 217
  20. ابن منظور، ج1، صص311و313
  21. مقاییس، ص263
  22. طریحی،1375: ج2، 40
  23. ابن منظور، ج1، 315
  24. مصطفوی،1360: ج2، 211
  25. راغب، 234
  26. طریحی،1375: ج‏3، 26
  27. فراهیدی، ج‏6، 89
  28. مصطفوی، 1360: ج2، 106
  29. قرشی، 1371: ج‏2، 47
  30. ابن فارس، 963
  31. قرشی،1371: ج‏6، 249
  32. طریحی،1375: ج‏3، 481
  33. راغب، ص: 763
  34. ابن منظور، ج‏5، 165
  35. مصطفوی،1360: ج‏5، 116
  36. مصطفوی،1360: ج‏5، 63
  37. قرشی،1371: ج‏3، 235
  38. راغب، 399
  39. طریحی،1375: ج4، 360
  40. ابن منظور، ج8، 209
  41. مصطفوی،1360: ج6، 284
  42. قرشی،1371: ج4، 154
  43. ابن فارس، 578
  44. راغب، 493
  45. مصطفوی،1360: ج‏1، 391
  46. ابن فارس، 172
  47. طریحی،1375: ج‏6، 221
  48. ابن منظور، ج13، 73
  49. فراهیدی، ج‏5، 129
  50. ملاحويش‏، 1382: ج2، 347
  51. طبرسی، 1360: ج‏7، 370
  52. صادقی تهرانی، 1419ق: 384
  53. قرشی، 1377: ج‏7، 500
  54. مغنیه، 1424ق: ج‏6، 43
  55. مراغي، ج‏20، ص: 24
  56. زحیلی، 1418ق: ج‏20، 42
  57. طباطبائی، 1374: ج15، 574
  58. مغنیه، 1424ق: ج6، 34
  59. آل سعدی، 1408ق: 729
  60. طباطبائی، 1374: ج15، 574
  61. همو، ج15، 574
  62. و شبیه به همین استدلال در ابن عجیبه، 1419ق: ج‏4، 225
  63. قرشی، 1377: ج‏7،501
  64. طباطبائی، 1374: ج15، 575