حرکت ابرمانند کوهها از منظر قرآن و علم: تفاوت میان نسخهها
(←چکیده) |
(←مقدمه) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
=مقدمه= | =مقدمه= | ||
یکی از نشانههای الهی در زمین کوهها میباشند که غالبا نماد ثبات، استقامت و عظمت میباشند. معادل واژه کوه در زبان عربی، جبل میباشد و در مجموع 41 مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است که در 33 مورد این واژه به صورت جمع به کار رفته است و به نقشهای مختلف کوهها در زمین اشاره دارد. یکی از این موارد آیه 88 سوره مبارکه نمل میباشد: | |||
«وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُون»؛«و كوهها را مىبينى [و] مىپندارى كه آنها بىحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند. [اين] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.» | |||
گذشته از تفاسیر عرفانی و فلسفی موجود در رابطه با این آیه، دو دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد. غالب مفسران از میان شیعه و اهل سنت، معتقدند این آیه در بیان یکی از حوادث پیش از قیامت میباشد <REF>طباطبائی،1374: ج 15، 574</REF><REF> فخر رازی، 1420: ج24، 574</REF>. درمقابل، برخی مفسران بر این باورند که با توجه بر قرائن موجود، آیه درصدد بیان یکی از حقایق فیزیکی موجود در این دنیا بوده و بر حرکت کوهها در این دنیا اشاره دارد<REF>مکارم، 1374: ج15، 567</REF>. | |||
با توجه به اختلاف موجود در میان مفسران با این پرسشها روبرو هستیم که این آیه به حرکت کوهها به هنگام برپایی قیامت اشاره دارد یا آن که کوهها در حال حاضر در حال حرکت میباشند؟ در صورتی که این حرکت مربوط به زمان حاضر است، مقصود خداوند از حرکت کوهها چیست؟ آیا مقصود حرکت خود کوهها میباشد یا حرکت کوهها به واسطه حرکت لایههای زمینی و یا حرکتی که به واسطه حرکت انتقالی زمین میباشد؟ | |||
در این تحقیق ابتدا به بیان معانی واژگان کلیدی موجود در آیه میپردازیم و سپس دلایل هر دو گروه را بررسی میکنیم. در بخش بعدی به بیان انواع حرکت کوهها از نظر علمی و مراد آیه از نوع حرکت کوهها با توجه به قرائن آیه پرداخته و شباهت آن با حرکت ابرها را بیان میکنیم. درنهایت نیز به بیان آن چه علم در این زمینه به آن دست یافته و تطبیق آن با آیه میپردازیم. | |||
=معانی واژگان= | |||
اولین واژه در این آیه فعل تری میباشد. این لغت از ریشه (رأی) به معنای نگاه کردن و دیدن میباشد<REF>ابن فارس، 436</REF><REF> قرشی،1371: ج3، 34</REF><REF> فراهیدی، ج8،306</REF>، خواه به وسیله چشم باشد یا با قوه خیال یا با عقل یا در خواب <REF>مصطفوی، 1360: ج4، صص12-11</REF><REF> راغب، ص374</REF>. درصورتی که رؤیت با چشم باشد، یک مفعول داشته و در صورتی که به معنای علم باشد، از افعال قلوب بوده و دو مفعولی خواهد بود<REF>ابن منظور، ج14، 291</REF><REF> مصطفوی، 1360: ج4، 9</REF><REF> راغب، 374</REF><REF> طریحی،1375: ج1، صص171-172</REF>. | |||
جبال واژه بعدی است که جمع مکسر از واژه جبل بوده و در اصل به معنای جمع شدن شیء در ارتفاع میباشد<REF>ابن فارس، 233</REF>که در نتیجه به هر چیز بزرگ اطلاق میگردد. مانند اطلاق این واژه به کوهها یا اطلاق جبلّة به شتری که کوهان بزرگ دارد<REF>مصطفوی،1360: ج2، 47</REF><REF> ابن منظور، ج11، 97</REF><REF> فراهیدی، ج6، 136</REF>. برخی لغتشناسان معتقدند، اطلاق لفظ جبل و تصور معنای بزرگی، نوعی ثبات و صلب بودن را با خود به همراه دارد<REF>راغب، 185</REF><REF> فراهیدی، ج6، 136</REF>. | |||
لغتشناسان در رابطه با واژه «تحسب» معتقدند: اگر از ماده حَسَبَ یَحسَبُ باشد به معنای شمردن و حساب کردن میباشد<REF>قرشی،1371: ج2، 217</REF> <REF>ابن منظور، ج1، صص311و313</REF><REF> مقاییس، ص263</REF>. اما در صورتی که از ماده حَسِبَ یَحسَبُ باشد اغلب به معنای ظن و گمان معنا شده است<REF>طریحی،1375: ج2، 40</REF><REF> ابن منظور، ج1، 315</REF>. البته نویسنده کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، معنای این ماده را اشراف و اطلاع به قصد آگاهی و دقت دانسته است و معتقد است، ظن نتیجه چنین اشرافی میباشد. البته شمردن نیز مقدمه اشراف میباشد<REF>مصطفوی،1360: ج2، 211</REF>. راغب نیز در معنای این واژه مینویسد: حسبان آن است که به یکی از دو مسئله متناقض حکم کنی، بدون آن که دیگری به ذهن تو خطور کند و انگشت خود را بر روی آن قرار دهی، و برای تو در آن شک ایجاد میشود. این معنا به ظن نزدیک است، ولی ظن آن است که نقیض دیگری به ذهن خطور میکند و دیگری غلبه میکند<REF>راغب، 234</REF>. | |||
جامدة در مقابل مذاب <REF>طریحی،1375: ج3، 26</REF><REF> فراهیدی، ج6، 89</REF> و جاری<REF>مصطفوی، 1360: ج2، 106</REF> بوده و درحقیقت به شیء بدون حرکت<REF>قرشی، 1371: ج2، 47</REF>و ساکن گفته میشود. | |||
فعل تمرّ از ریشه فعل مضاعف (م ر ر) بوده و به معنی گذشتن و رد شدن از چیزی میباشد<REF>ابن فارس، 963</REF><REF> قرشی،1371: ج6، 249</REF> <REF>طریحی،1375: ج3، 481</REF><REF> راغب، ص: 763</REF><REF> ابن منظور، ج5، 165</REF> نویسنده کتاب التحقیق معتقد است، تفاوت مرور با سیر و تجاوز در این است که مرور حالت حرکت بالفعل و فی الحال میباشد و سیر، مطلق رفتن بدون هیچ قیدی به شرط آن که مادی باشد و تجاوز مطلق گذشتن است، از چیزی یا به سمت چیزی<REF>مصطفوی،1360: ج5، 116</REF>. تفاوت دیگر این کلمات آن است که جریان و سیر درمورد حرکت سریع و مرور درمورد حرکت آهسته و آرام به کار میرود. | |||
سحاب از ریشه «س ح ب» و به معنای کشیدن میباش<REF>مصطفوی،1360: ج5، 63</REF><REF> قرشی،1371: ج3، 235</REF> و به مطلق ابر به این دلیل که باد آن را ميكشد يا آن آب را ميكشد يا در رفتنش كشيده ميشود، بارانزا باشد یا نه، اطلاق میگردد<REF>راغب، 399</REF>. | |||
برخی لغتشناسان واژه صنع را به معنای عمل دانستهاند<REF>طریحی،1375: ج4، 360</REF><REF> ابن منظور، ج8، 209</REF>، اما اغلب معتقدند که صنع به هر نوع عملی اطلاق نمیشود، بلکه صنع عملی است که از روی علم انجام شده و صانع در عمل خود حاذق باشد<REF>مصطفوی،1360: ج6، 284</REF> <REF>قرشی،1371: ج4، 154</REF><REF> ابن فارس، 578</REF>. به همین دلیل هر صنعی عمل هست، اما هر عملی صنع نیست<REF>راغب، 493</REF>. | |||
أتقن فعل ثلاثی مزید باب افعال از ریشه (ت ق ن) به معنای محکم کردن کار میباشد <REF>مصطفوی،1360: ج1، 391</REF><REF> ابن فارس، 172</REF> <REF>طریحی،1375: ج6، 221</REF><REF> ابن منظور، ج13، 73</REF><REF> فراهیدی، ج5، 129</REF>. | |||
=دیدگاه مفسران= | |||
=پانویس و منابع= | =پانویس و منابع= |
نسخهٔ ۱۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۴۱
چکیده
کوهها یکی از نشانههای خداوند در زمین میباشند و در آیات متعددی از قرآن کریم مورد توجه قرار گرفتهاند. خداوند در آیه 88 سوره نمل از این واقعیت پرده برمیدارد که برخلاف تصور انسانها، کوهها نیز مانند ابرها دارای حرکت میباشند. اکثر مفسران معتقدند که این آیه به بیان یکی از نشانههای قیامت میپردازد، درحالی که با توجه به قرائن مختلف موجود در آیه روشن میگردد که این آیه درصدد بیان حرکت کوهها در حال حاضر میباشد و با توجه به یافتههای علمی نوع حرکت کوهها در این آیه روشن میگردد.
مقدمه
یکی از نشانههای الهی در زمین کوهها میباشند که غالبا نماد ثبات، استقامت و عظمت میباشند. معادل واژه کوه در زبان عربی، جبل میباشد و در مجموع 41 مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است که در 33 مورد این واژه به صورت جمع به کار رفته است و به نقشهای مختلف کوهها در زمین اشاره دارد. یکی از این موارد آیه 88 سوره مبارکه نمل میباشد: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُون»؛«و كوهها را مىبينى [و] مىپندارى كه آنها بىحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند. [اين] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.»
گذشته از تفاسیر عرفانی و فلسفی موجود در رابطه با این آیه، دو دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد. غالب مفسران از میان شیعه و اهل سنت، معتقدند این آیه در بیان یکی از حوادث پیش از قیامت میباشد [۱][۲]. درمقابل، برخی مفسران بر این باورند که با توجه بر قرائن موجود، آیه درصدد بیان یکی از حقایق فیزیکی موجود در این دنیا بوده و بر حرکت کوهها در این دنیا اشاره دارد[۳].
با توجه به اختلاف موجود در میان مفسران با این پرسشها روبرو هستیم که این آیه به حرکت کوهها به هنگام برپایی قیامت اشاره دارد یا آن که کوهها در حال حاضر در حال حرکت میباشند؟ در صورتی که این حرکت مربوط به زمان حاضر است، مقصود خداوند از حرکت کوهها چیست؟ آیا مقصود حرکت خود کوهها میباشد یا حرکت کوهها به واسطه حرکت لایههای زمینی و یا حرکتی که به واسطه حرکت انتقالی زمین میباشد؟
در این تحقیق ابتدا به بیان معانی واژگان کلیدی موجود در آیه میپردازیم و سپس دلایل هر دو گروه را بررسی میکنیم. در بخش بعدی به بیان انواع حرکت کوهها از نظر علمی و مراد آیه از نوع حرکت کوهها با توجه به قرائن آیه پرداخته و شباهت آن با حرکت ابرها را بیان میکنیم. درنهایت نیز به بیان آن چه علم در این زمینه به آن دست یافته و تطبیق آن با آیه میپردازیم.
معانی واژگان
اولین واژه در این آیه فعل تری میباشد. این لغت از ریشه (رأی) به معنای نگاه کردن و دیدن میباشد[۴][۵][۶]، خواه به وسیله چشم باشد یا با قوه خیال یا با عقل یا در خواب [۷][۸]. درصورتی که رؤیت با چشم باشد، یک مفعول داشته و در صورتی که به معنای علم باشد، از افعال قلوب بوده و دو مفعولی خواهد بود[۹][۱۰][۱۱][۱۲].
جبال واژه بعدی است که جمع مکسر از واژه جبل بوده و در اصل به معنای جمع شدن شیء در ارتفاع میباشد[۱۳]که در نتیجه به هر چیز بزرگ اطلاق میگردد. مانند اطلاق این واژه به کوهها یا اطلاق جبلّة به شتری که کوهان بزرگ دارد[۱۴][۱۵][۱۶]. برخی لغتشناسان معتقدند، اطلاق لفظ جبل و تصور معنای بزرگی، نوعی ثبات و صلب بودن را با خود به همراه دارد[۱۷][۱۸].
لغتشناسان در رابطه با واژه «تحسب» معتقدند: اگر از ماده حَسَبَ یَحسَبُ باشد به معنای شمردن و حساب کردن میباشد[۱۹] [۲۰][۲۱]. اما در صورتی که از ماده حَسِبَ یَحسَبُ باشد اغلب به معنای ظن و گمان معنا شده است[۲۲][۲۳]. البته نویسنده کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، معنای این ماده را اشراف و اطلاع به قصد آگاهی و دقت دانسته است و معتقد است، ظن نتیجه چنین اشرافی میباشد. البته شمردن نیز مقدمه اشراف میباشد[۲۴]. راغب نیز در معنای این واژه مینویسد: حسبان آن است که به یکی از دو مسئله متناقض حکم کنی، بدون آن که دیگری به ذهن تو خطور کند و انگشت خود را بر روی آن قرار دهی، و برای تو در آن شک ایجاد میشود. این معنا به ظن نزدیک است، ولی ظن آن است که نقیض دیگری به ذهن خطور میکند و دیگری غلبه میکند[۲۵].
جامدة در مقابل مذاب [۲۶][۲۷] و جاری[۲۸] بوده و درحقیقت به شیء بدون حرکت[۲۹]و ساکن گفته میشود.
فعل تمرّ از ریشه فعل مضاعف (م ر ر) بوده و به معنی گذشتن و رد شدن از چیزی میباشد[۳۰][۳۱] [۳۲][۳۳][۳۴] نویسنده کتاب التحقیق معتقد است، تفاوت مرور با سیر و تجاوز در این است که مرور حالت حرکت بالفعل و فی الحال میباشد و سیر، مطلق رفتن بدون هیچ قیدی به شرط آن که مادی باشد و تجاوز مطلق گذشتن است، از چیزی یا به سمت چیزی[۳۵]. تفاوت دیگر این کلمات آن است که جریان و سیر درمورد حرکت سریع و مرور درمورد حرکت آهسته و آرام به کار میرود.
سحاب از ریشه «س ح ب» و به معنای کشیدن میباش[۳۶][۳۷] و به مطلق ابر به این دلیل که باد آن را ميكشد يا آن آب را ميكشد يا در رفتنش كشيده ميشود، بارانزا باشد یا نه، اطلاق میگردد[۳۸].
برخی لغتشناسان واژه صنع را به معنای عمل دانستهاند[۳۹][۴۰]، اما اغلب معتقدند که صنع به هر نوع عملی اطلاق نمیشود، بلکه صنع عملی است که از روی علم انجام شده و صانع در عمل خود حاذق باشد[۴۱] [۴۲][۴۳]. به همین دلیل هر صنعی عمل هست، اما هر عملی صنع نیست[۴۴].
أتقن فعل ثلاثی مزید باب افعال از ریشه (ت ق ن) به معنای محکم کردن کار میباشد [۴۵][۴۶] [۴۷][۴۸][۴۹].
دیدگاه مفسران
پانویس و منابع
- ↑ طباطبائی،1374: ج 15، 574
- ↑ فخر رازی، 1420: ج24، 574
- ↑ مکارم، 1374: ج15، 567
- ↑ ابن فارس، 436
- ↑ قرشی،1371: ج3، 34
- ↑ فراهیدی، ج8،306
- ↑ مصطفوی، 1360: ج4، صص12-11
- ↑ راغب، ص374
- ↑ ابن منظور، ج14، 291
- ↑ مصطفوی، 1360: ج4، 9
- ↑ راغب، 374
- ↑ طریحی،1375: ج1، صص171-172
- ↑ ابن فارس، 233
- ↑ مصطفوی،1360: ج2، 47
- ↑ ابن منظور، ج11، 97
- ↑ فراهیدی، ج6، 136
- ↑ راغب، 185
- ↑ فراهیدی، ج6، 136
- ↑ قرشی،1371: ج2، 217
- ↑ ابن منظور، ج1، صص311و313
- ↑ مقاییس، ص263
- ↑ طریحی،1375: ج2، 40
- ↑ ابن منظور، ج1، 315
- ↑ مصطفوی،1360: ج2، 211
- ↑ راغب، 234
- ↑ طریحی،1375: ج3، 26
- ↑ فراهیدی، ج6، 89
- ↑ مصطفوی، 1360: ج2، 106
- ↑ قرشی، 1371: ج2، 47
- ↑ ابن فارس، 963
- ↑ قرشی،1371: ج6، 249
- ↑ طریحی،1375: ج3، 481
- ↑ راغب، ص: 763
- ↑ ابن منظور، ج5، 165
- ↑ مصطفوی،1360: ج5، 116
- ↑ مصطفوی،1360: ج5، 63
- ↑ قرشی،1371: ج3، 235
- ↑ راغب، 399
- ↑ طریحی،1375: ج4، 360
- ↑ ابن منظور، ج8، 209
- ↑ مصطفوی،1360: ج6، 284
- ↑ قرشی،1371: ج4، 154
- ↑ ابن فارس، 578
- ↑ راغب، 493
- ↑ مصطفوی،1360: ج1، 391
- ↑ ابن فارس، 172
- ↑ طریحی،1375: ج6، 221
- ↑ ابن منظور، ج13، 73
- ↑ فراهیدی، ج5، 129