ارائه شبکه مفهومی واژگان مرتبط با کارکرد شناختی آگاهی در قرآن کریم با تأکید بر فرآیند آگاهی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن کریم به عنوان کتاب راهنمای بشری به تبیین بسیاری از نیاز¬های بشر پرداخته و از آگاهی، فهم، معرفت و درک انسان بسیار صحبت کرده است. علوم شناختی نیز به عنوان یکی از علوم جدید بشری، به بررسی تمام فعالیت¬های شناختی انسان از قبیل آگاهی و فهم، درک، یادگیری، تفکر، تعقل، احساسات و. .. می‌پردازد. اما با این وجود تا¬کنون شبکه¬ی مفهومی از واژگان مرتبط با آگاهی انسان در قرآن ارائه نشده است که به کمک آن بتوان به اطلاعات جامع و با درصد خطای کم در این زمینه دست یافت. با توجه به اهمیت موضوع آگاهی چه در قرآن و چه در علوم روز بشری، به مطالعه و بررسی آیات مرتبط با آگاهی انسان پرداخته شد، مرتبط¬ترین واژگان با مسئلۀ آگاهی از آیات قرآن استخراج و شبکه مفهومی آن به صورت گراف رسم شد. در پژوهش حاضر به صورت توصیفی-تحلیلی تمام آیات قرآن به صورت ترتیبی بررسی شدند، و با توجه به معنا و تفاسیر مرتبط با آیات، کلمات مرتبط با آگاهی انسان استخراج گردیده و به 5دسته اصلی با عناوین: فرآیند آگاهی، پیدایش آگاهی، مضمون آگاهی، ابزار-منشاء آگاهی و نتیجه آگاهی تقسیم شد، که در این پژوهش به بررسی واژگان حاضر در دسته¬ی فرآیند آگاهی پرداخته شده است که خود شامل دو دسته¬ی درونی و بیرونی است که دسته¬ی درونی شامل فرآیندهای حسی-شناختی آگاهی مانند سمع و بصر و. ..، و فرآیندهای ذهنی-شناختی آگاهی مانند تفکر و تعقل و تدبر و. .. است. دسته¬ی بیرونی نیز شامل عوامل بیرونی تاثیرگذار بر آگاهی مانند وسوسه، الهام، وحی و. .. است. حدود ۴۷ مفهوم از کل ۳۰۳ واژه¬ی استخراج شده از قرآن یعنی حدود ۱۶ درصد از این واژگان در فرآیند آگاهی دخیل¬اند که با سپردن این ۴۷ واژه به رایانه توانستیم به یک گراف و نمودار بسامد از این شبکه¬ی مفهومی برسیم. از میان این ۴۷ مفهوم ۱۶مفهوم یعنی حدود ۳۴ درصد مفاهیم، بسامد تکرار بیش از ۱۰ بار در آیات داشتند که در میان این ۱۶ مفهوم، بیشترین تکرار مربوط به ذکر است و در میان این مفاهیم سمع و بصر وتعقل و تفکر نیز بسامد بالایی را دارا هستند. به نظر میرسد این گراف بتواند به فهم بیشتر علاقه¬مندان به این حوزه کمک نموده و همچنین نقشه¬ی راهی را برای مطالعات بیشتر در این زمینه فراهم آورد.

واژگان کلیدی

آگاهی، فهم، علوم¬شناختی، گراف¬مفهومی، مطالعه علمی قرآن.  

۱. مقدمه

خداوند در قرآن کریم به مسئله علم و علم آموزی توجه بسیاری داشته است و در این کتاب آسمانی به فراخور موضوع از مسائل علمی متعددی صحبت کرده است. یکی از این مباحث که در قرآن کریم با آن بسیار روبه رو می¬شویم، مباحث مرتبط با شناخت و خصوصا مسئله¬ی آگاهی انسان است. علامه جعفری در کتاب حیات معقول می¬گویند: اگر هر فرد و جامعه‏اى بخواهد از يك‏ حيات معقول‏ و بنا به فرموده قرآن از حيات طيّبه (زندگى پاك) برخوردار شود، حتماً و بالضروره بايد رابطه خود را با شناخت و انواع و ابعاد، وسايل و انگيزه‏ها و نتايج آن با منطق واقعىِ آن حيات، تصفيه كند(جعفری،۱۳۸۴: ۷۶). از دیدگاه قرآن کریم، انسان پیش از تولّد هیچ چیز نمی¬داند و بر صفحه ذهن او هیچ نقشی نیست و بدون هر گونه اطّلاعاتی پا به عرصه¬ی این جهان میگذارد. معلومات وشناختهای انسان در همین جهان و پس از تولّد حاصل میشود و آفریدگار هستی ابزارهایی به او بخشیده است که با به کار افتادن آن¬ها به تدریج، او شناخت و آگاهی کسب می¬کند(مشایی،۱۳۸۷: ۱۸۷). علوم شناختی نیز به¬عنوان یکی از جدیدترین علوم بشری به بررسی آگاهی انسان می¬پردازد. علوم شناختی ابزارهایی را از روان¬شناسی، علوم کامپیوتر، زبان¬شناسی، انسان¬شناسی، فلسفه وعصب¬شناسی برای بررسی عملکرد هوش انسان باهم ترکیب می¬کند. منظور از ذهن در علوم شناختی مجموع همه آن چیزهایی است که نمودهای هوشمندی و آگاهی، مانند تفکر، ادراک، حافظه، استدلال و... هستند (شریعتی،۱۳۹۵: ۴۵). در واقع علوم شناختی تمام توانمندی‌های شناختی انسان و آگاهی او را به مغز و اعصاب مرتبط با آن نسبت می¬دهد؛ علاوه بر این که درباره ذهن در علوم شناختی اختلاف نظرهایی بین متخصصان وجود دارد، واژۀ آگاهی که ترجمه Consciousness است، بستر بحث¬های بسیار متفاوتی بین دانشمندان علوم شناختی شده-است و طیفی از "انکار وجود آگاهی و توهم دانستن آن" تا "احتساب آگاهی به عنوان یک معیار غیر مادی و مستقل و غیر قابل تقلیل" دیده می¬شود. البته در تعریف خود آگاهی نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد و در واقع واژه¬ی Consciousness بر چند مفهوم متفاوت دلالت می¬کند، همان¬گونه که «ندبلاک» می¬نویسد: مفهوم آگاهی یک مفهوم پیوندی (Hybrid) یا به¬عبارت بهتر، یک مفهوم چندرگه (Mongrel) است. واژه¬ی آگاهی به¬طور ضمنی بر تعدادی مفهوم متفاوت دلالت می¬کند و تعدادی پدیدار متفاوت را مشخص می¬کند. .. نمونه¬های مشابه بسیاری در این زمینه در تاریخ علم وجود دارد و با مفاهیم گوناگون بسیاری به مثابه¬ی یک مفهوم واحد برخورد شده¬ است. من بر آنم که نزد همه¬ی ما زمینه¬ی مساعدی برای چنین خلطی در باب آگاهی وجود دارد. (Block 1995، 208-214). با این حال سعی خواهیم کرد که به تعریف لغوی و اصطلاحی آگاهی بپردازیم:

واژه¬ی آگاهی معادل واژه¬ی انگلیسی Consciousness است واز کلمه¬ی لاتین Conscientia مشتق شده است. فرهنگ لغت آکسفورد معنای فلسفی واژه¬ی آگاهی را «شرط و ملازم همه افکار و احساسات» معنی می¬کند و اولین تعریف از این واژه را به یکی از افلاطونیان کمبریج به نام رالف کادورث (Ralph Cudworth) نسبت می¬دهد. طبق تعریف کادورث، در کتاب خود، نظام فکری حقیقی جهان، که در حوزه الهیات است، آگاهی برای یک موجود، حاضر بودن نزد خود، مراقب اعمال خود بودن، قوه¬ی ادراک آن¬ها بودن، درک خود برای انجام و لذت و تمتع از چیزی را فراهم میکند(Heinamaa، 2007، 6-9). فردنبرگ نیز در تعریف آگاهی می¬نویسد که آگاهی، کیفیت ذهنی تجربه است(افتاده حال،۱۳۹۹: ۵۶۵).

جان سرل به¬عنوان یکی از فیزیکالیست¬هایی که به دنبال منشاء آگاهی و کشف رابطه¬ی ذهن-بدن است، درباره¬ی تعریف آگاهی می¬گوید: آگاهی نیز همچون اغلب لغات، مورد تعریفی خاص که برحسب جنس و ویژگی یا شرایط لازم و کافی باشد، قرار نمی‌گیرد. بااین¬حال بسیار مهم است که بگوییم دقیقا درباره چه چیزی صحبت می¬کنیم. زیرا پدیده¬ی آگاهی نیازمند متمایز شدن از پدیده¬های دیگر چون توجه، معرفت و خودآگاهی است (searle 2022, 16). اما اگر تمایز قائل شویم بین تعریف¬های تحلیلی، که هدف¬اش تحلیل ماهیت نهفته¬ی پدیده است، و تعریف¬های مبتنی بر عقل سلیم، که تنها، چیزی را که درباره¬اش حرف می¬زنیم مشخص می¬کند، از نظر من ارائه تعریف مبتنی بر عقل سلیم به هیچ وجه دشوار نیست: آگاهی اشاره دارد به آن وضعیت¬های سوهش (Sentience) و هوشیاری (Awareness) که به¬طور معمول وقتی آغاز می¬شوند که از یک خواب بدون رویا بیدار می¬شویم و تا زمانی که دوباره به خواب می¬رویم، یا دچار کما می¬شویم یا می¬میریم یا به صورت دیگری «ناآگاه» (Unconscious) می¬شویم، ادامه دارد(searle 2007, 326). طبق این تعریف یک سیستم یا آگاه است یا آگاه نیست، اما در حوزه¬ی آگاهی وضعیت¬هایی از شدت وجود دارد که طیفی از خواب¬آلودگی (Drowsiness) تا هوشیاری کامل را در¬بر¬می¬گیرد. آگاهی که به این صورت تعریف می-شود، یک پدیده (Phenomenon) درونی، اول شخص و کیفی است(سرل،1394: 15). چالمرز به¬عنوان صاحب یکی از جدید¬ترین و چالش بر¬انگیز¬ترین نظریات در حوزه آگاهی در تعریف این واژه چنین بیان می¬کند: «یک حالت ذهنی، آگاه است اگر چیزی شبیه بودن در آن حالت وجود داشته باشد، من کیفیت ذهنی (Qualia) را، تجربه یا تجربه آگاهانه می¬دانم» (1997،11 Chalmers). همچنین چالمرز با تقسیم آگاهی، به قسمت آسان و دشوار، قسمت دشوار آگاهی را تجربه یا همان آگاهی پدیداری می¬داند.

به دلیل وجود تعاریف متفاوت از آگاهی، در پژوهش¬های مختلف، پژوهشگران منظور خود را از آگاهی بر اساس تعریف آن یا انواع و دسته¬های آن بیان کرده¬اند. در این پژوهش به بررسی دو نوع آگاهی در قرآن خواهیم پرداخت. آگاهی پدیداری و آگاهی کارکردی.

از آن¬جایی¬که معانی واژه¬های کاربردی در هر زبان، جدا از فرهنگ و زمینه فرهنگی خود نمی¬تواند گويا و رسا باباشد و يك واژهمی¬تواند در يك زمینه)بافت(، معنايی داشته باشد و وقتی به متنی در زمینه ديگر وارد شد، معنای آن تغییرکند(صادقی،۱۳۹۵:۱۱). به نظر می¬رسد استفاده از بافت قرآن کریم و دیدگاه¬ها و کاربرد واژگان این کتاب مقدس درباره آگاهی انسان بتواند کمک خوبی برای یافتن پاسخی به این کلاف سردرگم باشد، بر آن شدیم تا به بررسی آگاهی انسان و واژگان مرتبط با آن در قرآن کریم بپردازیم و با دسته¬بندی مفاهیم مرتبط با آگاهی انسان و به کمک شبکه مفهومی به دیدگاه قرآن درباره آگاهی انسان دست یابیم. به این منظور ابتدا تمام واژگان مرتبط با آگاهی انسان از کتب علوم شناختی استخراج گردید بر اساس این واژگان به سراغ قرآن کریم رفته و به بررسی تک به تک آیات مصحف به صورت ترتیبی پرداخته شد. واژگان مرتبط با آگاهی انسان از قرآن کریم استخراج گردیده و به پنج دسته فرآیند آگاهی، پیدایش آگاهی، مضمون آگاهی، ابزار-منشاء آگاهی و نتیجه¬ی آگاهی تقسیم شدند؛ که در این مقاله به بررسی دسته فرآیند آگاهی از این دسته¬بندی پنج¬گانه پرداخته خواهد شد. مفاهیم موجود در این دسته فرآیندهایی هستند که منجر به آگاهی انسان می¬شوند و به¬علت اهمیت این مفاهیم و واژگان برای ایجاد آگاهی در انسان، بررسی مجزای مفاهیم موجود در این دسته ضروری می¬نماید تا بتوان از بررسی این واژگان و به کمک گراف¬ و تحلیل آن، به بررسی فرآیندهایی پرداخت که از منظر قرآن کریم به ایجاد آگاهی در انسان کمک می¬کنند. گراف مجموعه‌ای از رأس‌ها است، که توسط خانواده‌ای از زوج‌های مرتب که همان یال‌ها هستند به هم مربوط (وصل) شده‌اند. یال‌ها بر دو نوع ساده و جهت دار هستند، که هر کدام در جای خود کاربردهای بسیاری دارد( Cormen 2001, 528).

۲. پیشینه پژوهش

در مورد علوم شناختی و توانمندی¬های شناختی مرتبط با آگاهی انسان کتب و مقالات متعددی نوشته شده است، اما تعداد بسیار محدودی از این نوشتار¬ها به بررسی ارتباط این توانمندی با دین پرداخته اند؛ و از این میان، تعداد انگشت شماری از این مقالات توانسته اند میان علوم و توانمندی¬های شناختی با قرآن کریم ارتباط بر¬قرار کنند که این ارتباطات نیز عموما به صورت کلی بوده است، ولی هیچ پژوهشی پیرامون آگاهی در قرآن در جستجو¬های ما یافت نشد. همچنین تعداد کمی پژوهش درباره ابزارهای شناخت در قرآن انجام شده است اما پژوهشی که به فرآیندهای شناختی مرتبط با آگاهی انسان پرداخته باشد یافت نگردید. در اینجا چند نمونه از پژوهش‌های مرتبط با موضوعات این پژوهش بعنوان پیشینه پژوهش آورده می‌شود: • علامه جعفری در کتاب قرآن، نماد حیات معقول به بررسی انواع، ابعاد، وسايل، انگيزه‏ها و نتايج شناخت پرداخته و ۷۳۰ آیه پیرامون شناخت را بررسی کرده و دلیل فراوانی و تاکید قرآن بر مسائل شناختی را تاثیر عمیق این مسائل بر حیات طیبه انسانی می¬داند. • مقاله رویکرد قرآن به ابزارها و راه¬های شناخت از ناهید مشایی به بررسی معانی واژه¬های قلب، فواد و صدر پرداخته و موارد استفاده از این واژگان در قرآن را تبیین کرده است. همچنین نگاهی نیز به سمع و بصر در قرآن داشته است. • افلاطون صادقی در مقاله حوزه معنایی واژه عقل در قرآن کریم به بررسی عقل و تعقل در بافت قرآن می¬پردازد و به این نتیجه می¬رسد که تعقل در قرآن با تفقه، تفکر، تذکر، هدایت و علم و دانش رابطه جانشینی دارد. • کتاب راز آگاهی از جان سرل، کتاب مهمی در زمینه بحث آگاهی است که علاوه بر بررسی نظریات مختلف در باب آگاهی، نظریه¬ای در باب دوگانه انگاری خاصیت درباره آگاهی ارائه می¬دهد. • David Chalmers در کتابی تحت عنوان The Character of Consciousness به بحث درباره آگاهی می¬پردازد و با ارائه دلایلی نظریه¬ی بنیادین بودن آگاهی و جاری بودن آگاهی در تمام دنیا را مطرح می¬کند.

۳. روش شناسی

3.1. روش پژوهش

در این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی، با رویکرد برون¬دینی و به روش کتابخانه¬ای به بررسی این موضوع پرداخته می¬شود که: ۱- از منظر قرآن چه فرآیندهایی به ایجاد آگاهی در انسان منجر می¬شود؟ ۲- در میان این فرآیندها، کدام¬یک بیشترین تاثیر را در ایجاد آگاهی دارند؟

3.2. روش جمع آوری داده ها

برای پاسخ به سوال¬های پژوهش ابتدا به سراغ علوم شناختی رفته و به کمک کتب موجود، لیستی از کارکردهای شناختی مرتبط با آگاهی به دست آمد. مهم¬ترین کارکردهای شناختی در علوم شناختی شامل کارکردهای ادراکی، کارکردهای توجهی، کارکردهای اجرایی، کارکردهای شناخت اجتماعی و کارکرد حافظه هستند که تمام این کارکردها خود دارای ریزکارکردهایی¬اند.

پس از بررسی لیست کارکردهای شناختی، آن کارکردهایی که حالت رفتاری داشتند کنار گذاشته شدند. سپس کارکردهای ذهنی باقی مانده بررسی شد و آن¬هایی که به بحث آگاهی مرتبط بودند جدا گردید. سپس به سراغ آیات قرآن رفته و وجود این کارکردهای شناخی در تک تک آیات بر اساس ترتیب آن¬ها در مصحف بررسی گردید. در کنار بررسی متن آیات به ترجمه، معنای لغوی هر واژه و تفاسیر موجود درباره آن واژه توجه شد و این موارد نیز در انتخاب هر واژه دخیل بودند. با بررسی آیات قرآن کریم به 303 واژه شناختی دست پیدا کردیم که با آگاهی در ارتباط بودند. سپس بر اساس ارتباطی که این واژگان با آگاهی داشتند به دسته¬بندی آن¬ها پرداخته شد. در نهایت کارکردهای شناختی مرتبط با آگاهی در قرآن کریم به پنج دسته¬ تقسیم شدند.

3.3. روش آماری

بسامد تکرار تمام واژگان موجود در دسته فرآیند آگاهی بررسی گردید و پرتکرارترین مفهوم نشان داده شد؛ سپس طبق گراف رسم شده میزان ارتباطات مفاهیم با یکدیگر نشان داده شد و تعداد این ارتباطات نیز مشخص گردید. همچنین در خود گراف میزان این ارتباطات به درصد نیز بیان شده است.

4. یافته ها

پرتکرارترین مفاهیم مرتبط با آگاهی که از قرآن کریم استخراج شده است در نمودار زیر نشان داده شده است:

شکل (۱)

بر اساس ارتباط این ۳۰۳ واژه با آگاهی، به دسته¬بندی آن¬ها پرداخته شد. در نهایت کارکردهای شناختی مرتبط با آگاهی در قرآن کریم به پنج دسته¬ی پیدایش آگاهی، فرآیند آگاهی، مضمون آگاهی، ابزار-منشاء آگاهی و نتیجه¬ی آگاهی تقسیم شدند؛ که در این پژوهش به بررسی دسته فرآیند آگاهی پرداخته خواهد شد.

شکل (2)

دسته فرآیند آگاهی شامل ۴۷ واژه است. فرآیندهای آگاهی آن دسته از فرآیندها هستند که سبب ایجاد آگاهی یا جلوگیری از ایجاد آگاهی در انسان شده و کمک کننده یا بازدارنده انسان در رسیدن به آگاهی¬اند. این فرآیندها خود به دو دسته¬ی درونی و بیرونی تقسیم می¬گردند. فرآیندهای درونی آن دسته از فرآیندها هستند که در آن¬ها یک عامل بیرونی مانند وسوسه یا الهام سبب ایجاد آگاهی می¬شود اما در فرآیندهای درونی یک عامل درونی مانند تفکر یا تعقل سبب ایجاد آگاهی در موجود می¬شود. دسته¬ی درونی شامل دو نوع فرآیند حسی-شناختی(ایجاد آگاهی بوسیله حواس پنج¬گانه) و ذهنی-شناختی(ایجاد آگاهی بوسیله ادراکات درونی) است. این واژگان و دسته¬بندی آن¬ها در شکل زیر قابل مشاهده است:


۵. بحث وبررسی

با دسته¬بندی مفاهیم به صورت شکل بالا، مشخص شد که چه فرآیندهایی در ایجاد آگاهی انسان دخیل¬اند. حال به بررسی این فرآیندها و توضیح نقش آن¬ها خواهیم پرداخت.

شکل (3)

فرآیندهای حسی-شناختی آگاهی آن دسته از فرآیندهایی هستند که بوسیله حواس ظاهری، مانند شنیدن(سمع) یا دیدن(بصر-نظر) سبب ایجاد آگاهی در انسان می¬شوند و یا بوسیله انسداد این حواس، آگاهی انسان نیز کاهش یافته یا قطع می¬شود. از منظر قرآن حواس ظاهری نیز در ایجاد آگاهی برای انسان دخیل¬اند و به همین سبب دارای مسئولیت¬اند: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا. (اسرا: ۳۶) و این مسئولیت آنجا خود را نشان می¬دهد که اهل جهنم سمع را هم رتبه با تعقل می¬دانند و می¬گویند: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ. (ملک:۱۰) همچنین قرآن کریم برای سمع و بصر و فواد، بعنوان ابزارهای ایجادکننده¬ی آگاهی، نقش بسیار مهمی قائل است تا جایی که پس از صحبت از مرحله¬ی تسویه و نفخ روح در انسان، درباره ایجاد این اعضاء در انسان صحبت می¬کند: ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ. (سجده:۹) از طرفی قرآن کریم کافران را به چهارپایانی تشبیه می¬کند که کر و کور و لال¬اند و نمی¬توانند تعقل کنند، هم¬نشینی واژگان صمّ، بکم و عمی با تعقل نشان از اهمیت بالای حواس ظاهری انسان در آگاهی او دارد: وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ. (بقره:۱۷۱) فرآیندهای ذهنی-شناختی آگاهی نیز آن دسته از فرآیندها هستند که بوسیله ادراکات درونی و ذهنی سبب ایجاد یا ازبین رفتن آگاهی انسان میگردند. این فرآیندها خود دارای مراتبی از اهمیت(با توجه به معانی)، و همچنین دارای جهات مثبت و منفی(ایجادکننده¬ یا افزایش دهنده آگاهی، از بین برنده یا کاهش دهنده آگاهی) هستند. این فرآیندها به ترتیب اهمیت در جهت مثبت شامل این موارد است: تفقه، تعقل، تدبر، تفکر، تبیین، تقدیر، استنباط، ذکر، تقوا، تعلّم، تعلیم، توکل. این فرآیندها به ترتیب اهمیت در جهت منفی شامل موارد زیر است: نفد، تبییت، غفلت که با انواع واژه¬ها در قرآن آمده است(غفلت، الهاک، الهاء، ساهون)، ضلّ(ضلالت)، نسیان، اختلال در شناخت، صرف. فرآیندهای بیرونی آگاهی نیز آن¬هایی هستند که خود انسان به¬صورت مستقیم در آن-ها دخالتی ندارد و یک عامل بیرونی که می¬تواند خداوند(قدرت برتر هستی)، شیطان، انسان¬های مرتبط با فرد و. .. باشد، در ایجاد یا ازبین رفتن آگاهی فرد دخیل است. در زیر نمودار میزان ارتباط هر واژه با دیگر واژگان موجود در دسته فرآیند آگاهی آمده است:

شکل (4)


بیشترین ارتباط را واژه سمع با دیگر واژگان داشته است و ده مورد از ۴۷ واژه¬ی موجود در دسته فرآیند آگاهی هیچ ارتباطی با دیگر واژگان موجود در این دسته نداشته-اند. برای بررسی آسان¬تر ارتباطات این مفاهیم با یکدیگر، ابتدا گرافی برای ۸ راس با بیشترین مجموع هم وقوعی رسم گردید.

شکل (۵) طبق گراف بالا، سمع و بصر، تقوا و ذکر، عمی و بصر، تعقل و سمع، صم و سمع، صم و عمی، سمع و ذکر به ترتیب بیشترین هم وقوعی را دارند. سپس گرافی برای ارتباط کلمات دسته فرآیند آگاهی با یکدیگر رسم شد:


شکل (6)


از میان این ۴۷ مفهوم ۱۶ مفهوم یعنی حدود ۳۴ درصد مفاهیم، بسامد تکرار بیش از ۱۰ بار در آیات داشتند که در میان این ۱۶ مفهوم، بیشترین تکرار مربوط به ذکر است و در میان این مفاهیم سمع و بصر وتعقل و تفکر نیز بسامد بالایی را دارا هستند. همچنین بیشترین ارتباط با دیگر رئوس متعلق به مفهوم سمع با ۷۳ ارتباط است و پس از آن مفاهیم به ترتیب تعداد ارتباط از بیشتر به کمتر عبارت¬اند از: بصر(۵۸)، ذکر(۴۹)، تقوا(۳۵)، عمی(۳۳)، صمّ(۲۷)، تعقل(۲۳)، نظر(۱۵)، تعلم(۱۲)، غفلت(۱۲)، تفقه(۱۲)، وحی(۱۲)، نسیان(۱۱)، بکم(۱۱)، ختم(۹)، اکنه(۸)، وقر(۸)، تبیین(۸)، تعلیم(۸)، طبع(۸)، تزکیه(۶)، تفکر(۶)، توکل(۵)، اختلال در شناخت(۴)، غشاوه(۴)، غطاء(۴)، ضلّ(۲)، تقدیر(۲)، صرف(۲)، غلف(۱)، الهاء(۱)، امتحان(۱)، الهاک(۱)، تبییت(۱) و الهام(۱). واژگان امحاص، ربط، استنباط، تدبر، ساهون، وسوسه، عقده، ندا، نطق و نفد هیچ ارتباطی با دیگر مفاهیم موجود در دسته فرآیند آگاهی نداشتند. بیشترین ارتباط مربوط به دو مفهوم سمع و بصر است که نشان می¬دهد این دو مفاهیمی به¬هم پیوسته و همراهند و در قرآن کریم از آن¬ها به¬عنوان ابزارهای شناخت و آگاهی استفاده شده است که: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(اسراء: ۳۶). و شاید یکی از دلایل ارتباط زیاد این دو در قرآن کریم این باشد که آن مقدار از آگاهی که از راه سمع و بصر به دست برای انسان ایجاد می¬شود بسیار وسیع تر از آن مقدار آگاهی است که از راه تمام حواسّ ظاهری دیگر برای انسان پدید می¬آید. پس از آن بیشترین ارتباط میان ذکر و تقوا برقرار است و نشان می¬دهد که ذکر و یاد خدا سبب تقوا می¬گردد: وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَكِنْ ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(الانعام:۶۹). یکی از روابط مهم استخراج شده از این گراف رابطه سمع و تعقل است. قرآن کریم سمع را هم¬ردیف تعقل قرار داده و از زبان دوزخیان می¬گوید که اگر می¬شنیدیم یا تعقل می¬کردیم الان از اهل جهنم نبودیم. این موضوع نشان می¬دهد که احتمالا منظور خداوند از سمع و بصر در قرآن کریم تنها این حواس ظاهری نیست و منظور چیزی فراتر از این شنیدن و دیدن است که اثبات این فرضیه نیاز به بررسی¬های بیشتر دارد. وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ(الملک:۱۰). أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا(الفرقان:۴۴). و در جایی دیگر خداوند پیامبر اسلام ص را خطاب قرار داده و نشان می¬دهد که تعقل ارتباط نزدیکی با سمع دارد و کسی که ناشوای از حق گشته درواقع قدرت تعقل-اش را از دست داده است: وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ(یونس:۴۲). وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ(الانفال: ۲۱-۲۲) همچنین این گراف نشان می¬دهد که فرآیندهای حسی آگاهی خصوصا سمع و بصر با اکثر مفاهیم موجود در دسته فرآیندهای آگاهی مرتبط¬اند و این موضوع نشان می¬دهد که فرآیند شنیدن و دیدن علاوه بر نقش مستقیم خود به¬عنوان ابزاری برای رسیدن به آگاهی، به ایجاد یا تقویت فرآیندهای آگاهی ساز دیگر نیز کمک می¬کنند.

۶. نتیجه گیری

با بررسی دسته¬بندی و گراف¬های بالا پاسخ هر دو سوال پژوهش مشخص شد. بوسیله دسته¬بندی مفاهیم، فرآیندهای ایجاد کننده آگاهی مشخص شدند و گراف مفهومی و سیر ارتباطی واژگان با یکدیگر نیز نشان می¬دهد که در قرآن فرآیندهای حسی آگاهی بخش ارتباط بیشتری با دیگر فرآیندهای ایجاد کننده آگاهی دارند و فرآیندهای ذهنی آگاهی بخش نیز در رتبه بعدی قرار دارند. همچنین فرآیندهای بیرونی ایجادکننده آگاهی در قرآن ارتباط کمتری با دیگر فرآیندها دارند و از بسامد تکرار پایین¬تری نیز برخوردارند. این موضوع کاملا با سنت¬های الهی و قائده اختیار مطابقت دارد و نشان می¬دهد که انسان در ابتدا باید با استفاده از حواس ظاهری و باطنی خویش به آگاهی و شناخت دست یابد و سپس خداوند در راستای تلاش او بوسیله الهام، وحی و. .. به او کمک خواهد کرد و اگر فردی از امکانات الهی که در دسترس او هست استفاده ننمود، طبق سنت¬های الهی دچار وسوسه، غلف قلب و. .. خواهد شد. همچنین این گراف نشان داد که سمع نیز مانند تعقل یکی از راه¬های کسب آگاهی است و شاید در بافت قرآن منظور از سمع چیزی فراتر از شنیدن و حواس ظاهری انسان باشد که این موضوع نیازمند بررسی بیشتر است. امید است که این گراف بتواند نقشه راهی برای مطالعات بیشتر در این زمینه باشد و به فهم بیشتر فرآیندهای ایجادکننده آگاهی و ارتباط آن¬ها با یکدیگر کمک نماید.

پانویس و منابع


1. جعفری تبریزی، محمدتقی (علامه جعفری). (۱۳۸۴). قرآن، نماد حیات معقول، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.

2. شریعتی، فهیمه. (۱۳۹۵). مقایسه روش شناسی ابن سينا در مسئله نفس با روش علوم شناختی، دوفصلنامه علمی-پژوهشی حکمت سینوی (مشکوه النور)، سال بیستم، شماره ۵۵، ۴۵.

3. صادقی، افلاطون. (۱۳۹۵). حوزه معنایی واژه «عقل» در قرآن کریم، دو فصلنامه علمی-پژوهشی كتاب قیّم، سال ششم، شماره ۱۴، 11.

4. فردنبرگ، جی. (۱۳۹۹). علوم شناختی: مقدمه¬ای بر مطالعه ذهن، محسن افتاده¬حال، موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی،

5. مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی..

6. مشایی، ناهید. (۱۳۸۷). رویکرد قرآن به ابزارها و راه¬های شناخت، نشریه علمی-پژوهشی مطالعات اسلامی، شماره ۸۰، ۱۸۷.

7. .سرل، جان. (۱۳۹۴). راز آگاهی، رضا امیررحیمی، انتشارات مهر ویستا.

8. Block, N. (1995). On a Confusion about a Function if Consciousness. Behavioral and Brain

9. Sciences,18, 227-287

10. Chalmers, David. (1997). Facing up to the problem of Consciousness. In Explaining Consciousness, Jonayhan Shear (ed). Massachusetts: Institute of Technology, 1-27.

11. Chalmers, David. (2010). The Character of Consciousness. Oxford University.

12. Cormen, T. H., Leiserson, E. C., Stein, C., & Rivest, L. R. (2001). Introduction to Algorithms. MIT Press.

13. Heinamaa, S, Vili, Ahteenmaki & Paulina Remes. (2007). Consciousness; From

14. Perception to Reflection in the History of Philosophy, Springer.

15. Searle, J.R. (2007). Biological Naturalism. Blackwell Publishing Ltd.

16. . Searle, J.R. “Why I Am Not a Property Dualist?”. Journal of Consciousness Studies, 9(12),11