کرویت زمین از منظر قرآن و علم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۴ توسط Abd (بحث | مشارکت‌ها) (←‏آیات مربوط به کرویت زمین)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این پژوهش، در پژوهشکده اعجاز قرآن دانشگاه شهید بهشتی انجام شده است.
خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ بِٱلْحَقِّ يُكَوِّرُ ٱلَّيْلَ عَلَى ٱلنَّهَارِ وَيُكَوِّرُ ٱلنَّهَارَ عَلَى ٱلَّيْلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى أَلَا هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْغَفَّٰرُ
آسمانها و زمین را بحقّ آفرید؛ شب را بر روز می‌پیچد و روز را بر شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر فرمان خویش قرار داد؛ هر کدام تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه می‌دهند؛ آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است!
آیه 5 سوره زمر

چکیده

مقدمه

حس کنجکاوی و تمایل به شناخت پدیده‌های مادی و غیرمادی همواره آدمی را به سوی واکاوی و کنکاش مسائل گوناگون سوق داده است. یکی از موضوعاتی که فکر انسان را به خود مشغول داشته، پدیده شب و روز است که آدمی لحظه به لحظه با آن سروکار دارد و در سایه بازشناسی این پدیده به شناخت زمین، خورشید، ماه و دیگر اجرام آسمانی، ارتباط آن‌ها با یکدیگر و موقعیت آن‌ها نائل می‌گردد.

یکی از مسائلی که در بازشناسی پدیده شب و روز بررسی می‌شود، شکل زمین است. بدین معنا که اگر زمین مسطح باشد در این صورت وقوع شب و روز در تمام آن به صورت دفعی و یکپارچه انجام می‌گیرد، درحالی که همگان می‌دانند وقوع شب و روز در زمین به صورت تدریجی رخ می‌دهد، به‌گونه‌ای که همواره در زمان واحد، بخشی از زمین روز را می‌گذراند و بخشی دیگر شب را و این اتفاق صرفاً در شرایطی محقق می‌شود که شکل زمین کروی باشد.

هرچند طرح مسئله کرویت زمین در قرآن کریم موضوعی نو و بدیع نبوده است، اما بیان این موضوع علمی با استفاده از تعابیر گوناگون و به شکلی عالمانه بر شگفتی این کتاب آسمانی می‌افزاید. در این مقاله بر آنیم ضمن پرداختن به موضوع پیدایش شب و روز و ارتباط آن با کرویت زمین، آیات مربوط به آن را بررسی نماییم و از آنجا که محور این مقاله، آیه 5 سوره زمر است، لذا ابتدا به بررسی این آیه خواهیم پرداخت.

بررسی ادعای اعجاز در آیه 5 سوره زمر

خداوند متعال در آیه 5 سوره زمر می‌فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقّ‏ِ يُكَوِّرُ الَّيْلَ عَلىَ النهََّارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلىَ الَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يجَْرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّار: آسمان‌ها و زمين را به حقّ آفريد. شب را به روز درمى‏پيچد و روز را به شب درمى‏پيچد و آفتاب و ماه را تسخير كرد. هر كدام تا مدّتى معيّن روان‌اند. آگاه باش كه او همان شكست‏‌ناپذير آمرزنده است.»

بررسی آیه نشان می‌دهد واژه «یکوّر» می‌تواند بر موضوع کرویت زمین دلالت کند. زیرا این واژه از ریشه «کور» است که برای آن معانی متعددی ذکر کرده‌اند، از جمله: گرداندن و گردآمدن [۱]، پیچاندن عمامه دور سر، افزایش، هودج یا جهاز شتر [۲][۳] که بر روی آن قرار می‌دهند، گله شتر یا گاو، کندوی زنبور [۴]، جمع شدن، به هم پیوستن، روی هم جمع شدن، دسته شدن، ترکیب و چسبندگی [۵]. «کوّر الشیء» به مفهوم گرداندن چیزی و پیوند دادن آن با دیگری [۶]، گرداندن چیزی به دور سر، چیزی را به روش دایره‌وار بستن [۷]، کم کردن و محو کردن [۸] است. همچنین مشدّد بودن این فعل، مبالغه را می‌رساند [۹] و به دلیل آنکه به باب تفعیل رفته است، مفهوم تدریج را به همراه دارد. بنابراین «یکوّر الّیل علی النّهار و یکوّر النّهار علی الّیل» بدین معناست که شب و روز به گرد یکدیگر می‌پیچند و این اتفاق کم‌کم، دائم و بسیار رخ می‌دهد.

واژه «یکوّر» در تفاسیر

ریشه «کور» در قرآن کریم سه‌بار به‌کار رفته است: یک‌بار در آیه 1 سوره تکویر[۱۰] که موضوع آن قیامت است، دوبار در آیه 5 سوره زمر که براساس آنچه در باب لغت پیرامون ریشه «کور» بیان شد، مفسران واژه «یکوّر» را در آیه بحث‌شده به معانی ذیل در نظر گرفته‌اند:

سایه انداختن؛ محو کردن؛ پوشاندن؛ تحت الشعاع قرار دادن؛ خاموش کردن؛ پوشانده شدن یکی به واسطه دیگری مشابه پیچاندن و گرد بستن لباس به کسی که آن را پوشیده؛ ناپدید کردن یکی توسط دیگری مشابه کسی که با پوششی پوشانده شده است؛ همواره به دور چیزی گشتن و به آن یورش بردن [۱۱]؛ داخل شدن یکی از آن دو در دیگری [۱۲] با افزایش و کاهش به گونه‌ای که هرمقدار بر یکی بیفزاید از دیگری می‌کاهد [۱۳][۱۴]؛ درهم پیچیدن، لوله کردن، طومار کردن (چیزی را)؛ کلاف کردن؛ پیچیدن (کالا، نخ، قرقره و نظایر آن)؛ یکی از آنها دیگری را ناپدید کند وقتی ناگهان می‌رسد؛ رفتن یکی و جایگزین کردن آن با دیگری یعنی روشنی با تاریکی و برعکس [۱۵] بنابراین آیه شریفه دلالت می‌کند بر اینکه روز و شب یکدیگر را می‌پوشانند و نحوه این پوشاندن به صورت گرد است، مانند پیچاندن عمامه بر سر. از آنجا که مکان تحقق شب و روز زمین است، لذا با شنیدن این سخن که شب به دور روز می‌پیچد و روز به دور شب می‌پیچید، ناخودآگاه ذهن آدمی به سمت گردبودن زمین متمایل می‌شود.

ایجاد شب و روز از منظر علمی

هرچند پدیده شب و روز از اتفاقاتی است که در تمام لحظات زندگی بشر به راحتی قابل مشاهده بوده است، اما کیفیت وقوع آن برای سالیان طولانی مجهول باقی مانده بود. به نظر می‌رسید خورشید در طول روز بالا و در طول شب پایین می‌رود. اما اینکه زمین ثابت است و خورشید به دور آن می‌چرخد یا برعکس، زمین چه شکلی دارد و سوالاتی از این قبیل ذهن جستجوگر انسان را به خود مشغول نموده بود.

به تدریج از قرن 16 میلادی دانشمندان پی بردند خورشید در نقطه‌ای از آسمان (منظومه شمسی) ثابت است و زمین به دور محور خود و همچنین به دور خورشید در یک مدار بیضی شکل می‌گردد و شب و روز به دلیل حرکت وضعی زمین (حرکت زمین به دور خود) اتفاق می‌افتد. هرچند انسان ساکن روی زمین، گردش زمین به دور محور خود و به دور خورشید را احساس نمی‌کند. این چرخش در شکل 1 نشان داده شده است.

شکل 1

همچنین همانطور که در شکل 2 مشاهده می‌شود، طول شبانه روز برای نقاط مختلف روی زمین و براساس مکان زمین نسبت به خورشید متغیر است. به عنوان نمونه برای کسانی که در خط استوای زمین قرار دارند طول روز همیشه 12 ساعت است، اما در قطب شمال برای چندین ماه در تابستان روز است و ماه‌ها در زمستان تاریک است. بنابراین چرخش زمین به دور خودش مفهوم روز و شب را برای ما تعریف می‌کند. اما محور دوران زمین نسبت به صفحه دوران خوشید 23.5 درجه انحراف دارد. بنابراین گاهی نیم‌کره شمالی و گاهی نیم‌کره جنوبی به خورشید متمایل هستند.

شکل2

سیر تاریخی فهم بشر از شکل زمین

بابلی‌ها 3000 سال قبل از میلاد، معتقد بودند زمین توخالی و شبیه صدف است. مصریان به زمین مربعی شکل اعتقاد داشتند. از دیدگاه آنها زمین چهارگوشه و کوه‌هایی در لبه برای نگهداری طاق آسمان داشت. ارسطو [۱۶] حدود 350 سال پیش از میلاد، معتقد بود زمین کروی شکل است و دلایل وی به شرح زیر بود:

1- اگر کشتی در هر جهت از ساحل دور شود، ابتدا دکل آن ناپدید می‌شود.

2- مقطع سایه زمین بر ماه در هنگام خسوف، بدون در نظر گرفتن وضع ماه، همیشه به صورت یک دایره است.

3- اگر کسی به طرف شمال یا به طرف جنوب مسافرت کند، در افق روبروی او ستارگان جدیدی ظاهر می‌شوند و در افق پشت سر او ستارگانی که قبلا دیده می‌شدند، ناپدید می‌شوند.

اولین مسیحیان نیز به زمین کروی ارسطو معتقد بودند، اما بعدها گفتند که در کتاب مقدس از چهارگوشه زمین نام برده شده است. بنابراین به زمین تخت و صفحه مانند معتقد بودند.

اولین فردی که محیط زمین را دقیق اندازه گرفت، اراتستن [۱۷] (195-276 قبل از میلاد) ریاضی‌دان یونانی بود. او می‌دانست که در ظهر اواسط تابستان، خورشید شهر سین[۱۸]، واقع در جنوب خانه‌اش در اسکندریه مصر، مستقیما درون چاه عمیقی می‌تابد. او در همان روز زاویه تابش خورشید بر فراز اسکندریه را 7.2 درجه اندازه گرفت. بنابراین زمین تخت نخواهد بود و کروی است. او می‌دانست که فاصله سین تا اسکندریه 772 کیلومتر است و بدین ترتیب محیط زمین را 38600 کیلومتر محاسبه کرد که در شکل 3 نحوه تابش خورشید در دو نقطه نشان داده شده است. این رقم به عدد واقعی 40075 کیلومتر بسیار نزدیک است.[۱۹]

شکل 3

امروز می‌دانیم که شکل واقعی زمین بیضوی است. اما اندازه نیم قطر بزرگ و کوچک آن خیلی با هم متفاوت نیست. به همین دلیل به آن بیشتر کروی می‌گویند تا بیضوی.[۲۰]

بدین ترتیب کرویت زمین سال‌ها پیش از نزول قرآن مطرح و اثبات شده بود، لذا طرح آن از زبان قرآن کریم اعجازی دربر ندارد و صرفاً از اشارات زیبای علمی قرآن کریم است.

آیات مربوط به کرویت زمین

هیچ یک از آیات قرآن به کرویت زمین تصریح نمی‌نماید، اما همانگونه که بیان شد، در برخی آیات اشارات لطیفی به آن شده است که به چند گروه تقسیم می‌شوند:

گروه اول آیاتی که بیانگر نوع ارتباط شب و روز با یکدیگر هستند[۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] .

گروه دوم آیاتی که بیانگر مشارق و مغارب هستند [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵].

گروه سوم آیاتی که بیانگر گستردگی زمین هستند [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵] [۴۶] .

گروه چهارم آیه 27 حج[۴۷].

در ادامه به نحوه دلالت این آیات بر کرویت زمین و ارتباط آنها با این موضوع خواهیم پرداخت.

نوع اول: آیات بیانگر ارتباط شب و روز

خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم، مخاطبان را به تامل در شب و روز و ارتباط آن‌ها با یکدیگر فرامی‌خواند و از آنها به عنوان نشانه یاد می‌نماید[۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] . آیاتی که به چگونگی ارتباط شب و روز می‌پردازد، با توجه به واژگان به‌کار‌رفته در آن‌ها عبارتند از:

دسته اول

آیاتی که در آن‌ها برای توصیف ارتباط شب و روز از واژه «یولج» استفاده شده است[۵۸] مانند آیه 6 سوره حدید که می‌فرماید:

يُولِجُ ٱلَّيْلَ فِى ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِى ٱلَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ
شب را در روز می‌کند و روز را در شب؛ و او به آنچه در دل سینه‌ها وجود دارد داناست.
آیه 6 سوره حدید

مصدر «ایلاج» از ریشه «ولج» است که در لغت به معنی داخل‌شدن [۵۹][۶۰][۶۱] و از نظر راغب داخل‌شدن در جای تنگ [۶۲] است. لازمه وارد شدن در جای تنگ دو چیز است: اعمال زور و فشار، ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیک اشیائی که در آن فضای تنگ کنار‌هم قرار گرفته‌اند. اما بررسی ماده «ولج» نشان می‌دهد لزوماً این ریشه به معنی ورود با اعمال زور و قدرت و در جای تنگ نیست، به عنوان مثال حضرت علی (ع) در ابتدای وصیت خود بعد از بازگشت از صفین چنین فرمود: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ فِي مَالِهِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِيُولِجَهُ بِهِ الْجَنَّةَ وَ يُعْطِيَهُ بِهِ الْأَمَنَة: اين چيزى است كه بنده خدا، على پسر ابوطالب درباره مال خود دستور مى‏‌دهد و بدان خشنودى خدا را مى‌‏خواهد تا وى را به بهشت در آورد و آسوده‏‌اش دارد» [۶۳] قطعاً بهشت مکان تنگی نیست و هیچ بنده‌ای نمی‌تواند به اجبار به بهشت وارد شود. بنابراین «یولج» در آیات بحث‌ شده به دوگونه می‌تواند معنا شود:

یکی به معنای واردشدن که این معنا در سایر مشتقات ریشه «ولج» نیز مشاهده می‌شود، مانند ولیجه به معنی دوست موثق [۶۴][۶۵][۶۶]، مولج به معنی محل ورود؛ ولاج به معنی در؛ ولجه به معنی غار یا جایی که عابر برای پناه گرفتن از باران و غیره به آن وارد می‌شود [۶۷].

دوم به معنی واردشدن در فضای تنگ که در این صورت لازمه آن، ارتباط تنگاتنگ شبانه روز و درهم‌آمیختگی آنهاست که این موضوع نیز براساس مشاهدات ما در هنگام طلوع و غروب خورشید و نیز آیاتی مانند 187 سوره بقره قابل پذیرش است. زیرا خداوند در این آیه روند صبح شدن را چنین بیان می‌فرماید: «...حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ ِ مِنَ الْفَجْر...» يعنى سپیدی هنگام صبح را که در تاریکی شب کم‌کم گسترده می‌شود، به ريسمان سفيد و تاريكى را به ريسمان سياه تشبيه كرده است و آن خط سفيد مجاور خط سياه قرار دارد [۶۸] و درهم‌آمیختگی شب و روز به اندازه‌ای است که خداوند با واژه «حتی یتبیّن: تا آشکار شود» مخاطب را به تشخیص آنها از یکدیگر فرامی‌خواند.

نکته شایان توجه آنکه هرچند ایلاج و دخول هردو به معنای وارد‌کردن است، اما تفاوت اندکی دارند؛ بدین صورت که دخول وارد شدن یکی به دیگری است به‌گونه‌ای که کاملاً آن را دربربگیرد، اما ایلاج واردشدن یکی به دیگری است به‌گونه‌ای که به آن متصل و مرتبط باشد و تحول و پیدایش دیگری کم‌کم حاصل ‌شود [۶۹].

بنابراین می‌توان گفت همانطور که علمای لغت و مفسران گفته‌اند مراد از تعبیر «ایلاج» در ارتباط شب و روز، طولانی شدن یکی [۷۰] [۷۱] همراه با کاهش دیگری است [۷۲][۷۳] یا به تعبیر برخی مفسران، سرخى تدریجی از طرف مشرق به هنگام غروب و گسترش تدریجی روز از فجر به هنگام طلوع است [۷۴].

دسته دوم

آیاتی که در آنها برای توصیف ارتباط شب و روز از واژه «یغشی» استفاده شده است[۷۵] مانند آیه 54 سوره اعراف که می‌فرماید:

إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِى خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ ٱسْتَوَىٰ عَلَى ٱلْعَرْشِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ يَطْلُبُهُۥ حَثِيثًا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتٍۭ بِأَمْرِهِۦٓ أَلَا لَهُ ٱلْخَلْقُ وَٱلْأَمْرُ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلْعَٰلَمِينَ
پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران‌] آفرید؛ سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت؛ با (پرده تاریک) شب، روز را می پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوال‌ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است!
آیه 54 سوره اعراف

واژه «یغشی» از ریشه «غشی/غشو» است که در لغت به معنی پوشاندن چیزی با چیز دیگر [۷۶] و همراه کردن چیزی با چیز دیگر است به‌گونه‌ای که آن را بپوشاند [۷۷] که در مشتقات آن نیز این معنا دریافت می‌شود مانند غشاء به معنی پرده، غاشیه به معنی قیامت (از آن جهت که همه را فرا می‌گیرد) و علمای لغت در آیات مذکور آن را چنین معنا کرده‌اند که یکی به‌دنبال دیگری می‌آید و آن را فرامی‌گیرد [۷۸] و تاریکی شب، نور روز را می‌پوشاند[۷۹] مفسران نیز در تفسیر آیه 54 سوره اعراف، مفهوم آیه را پوشانده شدن روز به واسطه تاریکی شب درنظرگرفته‌اند[۸۰]. هرچند برخی دیگر این آیه را به معنی پوشاندن شب و روز با یکدیگر دانسته‌اند [۸۱] اما همانطور که علامه طباطبایی بیان می‌کند قرینه‌ای که بر این معنا دلالت کند، در این آیه نیست [۸۲].

دسته سوم

آیاتی که در آنها برای توصیف ارتباط شب و روز از واژگان «یقلّب، جعل خلفه، نسلخ» استفاده شده است[۸۳].

خداوند در آیه 44 سوره نور می‌فرماید:

يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُو۟لِى ٱلْأَبْصَٰرِ
خداوند شب و روز را دگرگون می‌سازد؛ در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت!
آیه 44 سوره نور

و توجه خردمندان را با واژه «یقلّب» به نوع ارتباط شب و روز جلب می‌کند. «یقلّب» در لغت از ریشه «قلب» به معنی تغيير و دگرگونى چيزی از حالتى به حالت ديگر [۸۴] است مانند برگرداندن لباس یا برگرداندن انسان از راهش [۸۵] و براساس نظر مفسران در آیه 44 سوره نور به معنی جابجا کردن شب و روز است [۸۶] که چند تفسیر برای آن ذکر کرده‌اند: آمد و شد شب و روز که با آمدن یکی دیگری محو می‌شود، کوتاه شدن یکی و طولانی شدن دیگری به صورت تدریجی، دگرگوني‌هايى از قبيل گرما و سرما و حوادث ديگرى كه در شب و روز صورت مى‌‏گيرد [۸۷]، در‌پی یکدیگر آمدن شب و روز که با افزایش یکی و کاهش دیگری همراه است [۸۸]. همانطور که ملاحظه می‌شود، در تفاسیر مطرح شده مفهوم ریشه‌ای واژه قلب (دگرگونی) وجود دارد.

خداوند در آیه 62 سوره فرقان می‌فرماید:

وَهُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا
و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزاری کند (و آنچه را در روز کوتاهی کرده در شب انجام دهد و به عکس).
آیه 62 سوره فرقان

و توجه عبرت‌جویان و شکرگزاران را به واسطه تعبیر «جعل...خلفه» به جانشینی شب و روز جلب می‌نماید. «خلفه» در لغت از ریشه «خلف» به معنی جانشين يكديگر شدن‏ [۸۹][۹۰] است. بدین ترتیب به گیاهی که بعد از گیاه خشکیده درمی‌آید، نیز «خلفه» گفته می‌شود [۹۱] از دیدگاه برخی مفسران، این واژه مانند جلسه که بر نوع خاصی از نشستن دلالت می‌کند، بیانگر نوع خاصی از جانشینی است [۹۲] علمای لغت نیز کاربرد آن را در مواردی می‌دانند که يكى به دنبال دیگری می‌آيد [۹۳].

خداوند در آیه 37 سوره یس می‌فرماید:

وَءَايَةٌ لَّهُمُ ٱلَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ
شب (نیز) برای آنها نشانه‌ای است (از عظمت خدا)؛ ما روز را از آن برمی‌گیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا می‌گیرد!
آیه 37 سوره یس

و با تعبیر «نسلخ» حالت جداشدن شب و روز از یکدیگر را به عنوان نشانه معرفی می‌نماید. «نسلخ» در لغت از ریشه «سلخ» به معنی کندن پوست چیزی با غلتاندن آن [۹۴] و کندن پوست حیوان است و در استعاره برای کندن زره به‌کار می‌رود [۹۵] و اگر با «من» متعدی شود به معنی بیرون کشیدن است [۹۶]. لذا آیه شریفه 37 سوره یس بدین معناست که روز را از شب به گونه‌ای بیرون آورد که اثری از نور نماند، چون روز شب را پوشانده بود [۹۷][۹۸].

نوع دوم: آیات بیانگر «مشارق و مغارب»

دسته دیگری از آیات قرآن کریم که به موضوع کرویت زمین اشاره می‌کند، آیاتی است که بیانگر مشارق و مغارب در زمین هستند. درباره چگونگی ارتباط این واژگان با کرویت زمین نظر مفسران به شرح ذیل است:

یکی از معانی «مشارق» و «مغارب» این است که زمین به خاطر كروى بودن هر نقطه‏‌اى از آن نسبت به نقطه ديگر مشرق يا مغرب محسوب مى‏‌شود [۹۹] و جمع آوردن این واژه در برخی آیات با مفرد آمدن آن در آیاتی مانند 115 بقره یا مثنی آمدن آن در آیاتی مانند 17 رحمن منافاتی ندارد، زیرا خورشيد هر روز از نقطه تازه‏‌اى طلوع و در نقطه تازه‌‏اى غروب مى‏‌كند. بنابراين به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم. کاربرد آن به صورت مثنی نیز ممکن است اشاره‌ای باشد به دو مشرق و دو مغرب که ویژگی‌های خاصی دارند، مانند مشرق و مغرب اعتدالی در اول بهار و اول پاییز که شب و روز در این دو زمان در همه دنیا یکسان است یا مشرق و مغربی که حداکثر اوج خورشید در مدار شمالی و حداقل فرود خورشید در مدار جنوبی است. همچنین در مواردی كه «مشرق» و «مغرب» به صورت مفرد ذكر شده، معنى جنس را دارد كه توجه تنها روى اصل مشرق و مغرب است، بى‌‏آنكه منظور مصادیق آن باشد [۱۰۰].

نوع سوم: آیات بیانگر مسطح و گستردگی زمین

به پندار برخی، در قرآن کریم واژگان گوناگونی به مسطح بودن و گستردگی زمین اشاره نموده است که با کرویت زمین در تضاد است، اما دیدگاه‌های لغت‌شناسان و مفسران و نیز مباحث علمی نشان می‌دهد این آیات نه تنها تعارضی با موضوع کرویت زمین ندارد، بلکه ممکن است مهر تاییدی بر آن باشد. لذا در ادامه بحث ضمن بیان نظرات پیرامون آیات مذکور، به تبیین علمی آنها خواهیم پرداخت.

واژگانی که در هریک از آیات مدنظر می‌تواند بر گستردگی و مسطح بودن زمین دلالت ‌کند، به شرح ذیل است: «دحو، مناکب، سطح، طحی، مدّ، فرش، بسط» [۱۰۱]

واژه دحو

این واژه فقط در آیه 30 سوره نازعات به‌کار رفته است که می‌فرماید: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها: و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد.» براساس نظر علمای لغت، «دحا» از ریشه «دحو / دحی» به معنى گستردن [۱۰۲][۱۰۳] [۱۰۴]، تکان دادن چیزی از محل اصلی آن [۱۰۵]، گستردن و آماده‌سازی [۱۰۶] است و به گفته مصطفوی، اصل «دحو» به معنی آماده ‌کردن است که گاهی با گستردن محقق می‌شود، گاهی با فراهم‌آوردن زمینه زندگی و گاهی با رفع موانع و از آن جهت که زمین کروی و دارای کوه‌ها و دره‌هاست، «دحو» در اینجا به معنی گستردن نیست، بلکه به معنی آماده‌سازی با فراهم‌آوردن تسهیلات لازم و رفع موانع است [۱۰۷]. برخی مفسران این آیه را مربوط به روز دحوالارض و خروج زمین از زیر آب‌ دانسته‌اند [۱۰۸][۱۰۹] که بدین ترتیب برای زندگی بشر آماده شد. همچنین برخی مانند فخررازی، آیه بعد را که از بیرون آوردن گیاهان سخن می‌گوید به عنوان قرینه برای دلالت واژه «دحو» بر معنای آماده‌سازی درنظرگرفته‌اند[۱۱۰].

بنابراین می‌توان گفت «دحو» در این آیه لزوماً به مفهوم گستردن نیست تا با کرویت زمین در تناقض باشد. همچنین با توجه به نظر صحاح مبنی بر دلالت «دحو» بر غلتاندن و گستردن [۱۱۱] و ترجمه برخی مترجمان قرآن کریم مانند فولادوند که آیه را چنین معنا کرده‌اند: «و پس از آن، زمین را با غلتانیدن گستراند» و نیز درنظرداشتن کاربرد واژه «غلتاندن» برای اشیاء کروی شکل، آیه می‌تواند بر کرویت زمین صحه بگذارد.

واژه مناکب

این واژه فقط در آیه 15 سوره ملک به‌کار رفته است که می‌فرماید:

هُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ ذَلُولًا فَٱمْشُوا۟ فِى مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا۟ مِن رِّزْقِهِۦ وَإِلَيْهِ ٱلنُّشُورُ
او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه‌های آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست!
آیه 15 سوره ملک

براساس نظر علمای لغت، «مناکب» جمع مکسر «منکب» و از ریشه «نکب» به معنی انحراف [۱۱۲] [۱۱۳] است و «مناکب» به معنی عضلات و استخوان‌هاى ميان بازو و گردن و شانه است که درباره زمین به صورت استعاره به‌کار رفته است [۱۱۴] البته برخی آن را به معنی کوه‌ها یا راه‌های زمین [۱۱۵] یا جاهای بلند زمین [۱۱۶] [۱۱۷] در نظر گرفته‌اند و با توجه به معنای ریشه «نکب» می‌توان گفت در این عبارت اشاره به انحراف‌های موجود در زمین است مانند کوه‌ها و مکان‌های مرتفع. بنابراین ارتباطی به مسطح بودن زمین ندارد، بلکه این تعبیر می‌تواند بر کروی بودن زمین صحه بگذارد، بدین ترتیب که اشکال هندسی مسطح و تخت دارای گوشه و زاویه هستند و فقط کره مانند استخوان‌های بازو و شانه و گردن دارای انحنا و انحراف است.

واژه سطح

این واژه فقط در آیه 20 غاشیه به‌کار رفته است که می‌فرماید:

وَإِلَى ٱلْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ
و به زمین که چگونه گسترده و هموار گشته است؟!
آیه 20 سوره غاشیه

براساس نظر علمای لغت، «سطح» به معنی هموار‌کردن [۱۱۸]، گستردن [۱۱۹] [۱۲۰] است و در نظر مفسرانی مانند فخر رازی واژه مذکور در این آیه به معنی آماده‌سازی زمین برای زندگی است و مفهوم این واژه منافاتی با کرویت زمین ندارد [۱۲۱]، زیرا وقتی کره‌ای بزرگ باشد هر بخش آن مسطح به‌ نظر می‌رسد [۱۲۲] به‌گونه‌ای که می‌توان بر آن مستقر شد [۱۲۳]. همچنین برخی مفسران منظور از «سطح» را در این آیه وجود زمین‌های هموار (در مقابل زمین‌های ناهموار مثل کوه، دره،...) دانسته‌اند، به عبارت دیگر این آیه توجه مخاطب را به یکی از نعمت‌های خداوند جلب می‌کند و آن اینکه همه سطح زمین کوهستانی یا دره نیست، بلکه بخش‌هایی از زمین مسطح و هموار است [۱۲۴] تا بدین‌وسیله امکان زیست انسان در آن ممکن باشد بنابراین این واژه نیز اساساً ارتباطی با کرویت زمین ندارد.

واژه طحا

این واژه فقط در آیه 6 سوره شمس به‌کار رفته است که می‌فرماید:

وَٱلْأَرْضِ وَمَا طَحَىٰهَا
و به زمین و کسی که آن را گسترانیده،
آیه 6 سوره شمس

براساس نظر علمای لغت، «طحا» از ریشه «طحو/طحی» و به معنای گستردن چیزی و بردن آن [۱۲۵]، هم معنای «دحو» [۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] است. بنابراین همانطور که در توضیح معنای «دحو» گفته شد، این واژه منافاتی با کرویت زمین ندارد. لذا طبرسی در تفسیر این آیه بیان می‌کند: «و سوگند به زمين و آنكه آن را گسترش داد، چنانچه ياد كرديم يعنى گسترش و مسطّح بودن آن و وسعت آن تا اينكه براى مردم ممكن باشد تصرّف بر آن» [۱۲۹] و برخی نیز همانند آیه 30 سوره نازعات این آیه را مربوط به پدیده دحوالارض می‌دانند [۱۳۰].

واژه مدد

این واژه در چهار آیه مربوط به زمین به‌کار رفته است و در لغت از ریشه «مدد» به معنی کشیدن [۱۳۱]، افزودن که درباره زمین به معنی افزودن بر خاک و کود آن است تا آماده زراعت شود[۱۳۲]، کشیدن طول چیزی و اتصال آن به چیز دیگر با درازکردن [۱۳۳]، گسترش طولی و عرضی زمین به‌گونه‌ای که گام‌ها بر آن قرار گیرد [۱۳۴] و زایل‌شدن و از بین‌رفتن کوه‌ها با هموارشدن آنها [۱۳۵] است. همچنین نظر مفسران در ذیل چهار آیه مذکور به شرح زیر است:

در آیه 3 سوره رعد که می‌فرماید:

وَهُوَ ٱلَّذِى مَدَّ ٱلْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنْهَٰرًا وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ ٱثْنَيْنِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
و او کسی است که زمین را گسترد؛ و در آن کوه‌ها و نهرهایی قرار داد؛ و در آن از تمام میوه‌ها دو جفت آفرید؛ (پرده سیاه) شب را بر روز می‌پوشاند؛ در اینها آیاتی است برای گروهی که تفکر می‌کنند!
آیه 3 سوره رعد

بدان معناست که خداوند زمین را گسترد تا برای زندگی مهیا شود به‎‌گونه‌ای که فقط کوه و دره و سراشیبی و گودال و... نباشد [۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸]. همچنین برخی آن را به واقعه دحوالارض و خروج تدریجی خشکی از زیر آب مربوط دانسته‌اند [۱۳۹][۱۴۰].

در آیه 19 سوره حجر که می‌فرماید:

وَٱلْأَرْضَ مَدَدْنَٰهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَىْءٍ مَّوْزُونٍ
و زمین را گستردیم؛ و در آن کوه‌های ثابتی افکندیم؛ و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم؛
آیه 19 سوره حجر

و نیز آیه 7 سوره ق که می‌فرماید:

وَٱلْأَرْضَ مَدَدْنَٰهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍۭ بَهِيجٍ
و زمین را گسترش دادیم و در آن کوه‌هائی عظیم و استوار افکندیم و از هر نوع گیاه بهجت‌انگیز در آن رویاندیم،
آیه 7 سوره ق

گفتمان تفاسیر مشابه تفسیر آیه 3 سوره رعد است.

بنابراین به‌نظر می‌رسد در تفاسیر مدّ زمین به معنی مسطح بودن زمین در مقابل کرویت نیست، بلکه به معنی مسطح بودن در مقابل کوه بودن است تا بدین‌وسیله زمینه زندگی بشر و سایر موجودات فراهم شود، زیرا اگر تمام زمین کوهستانی یا دره یا مسطح بود امکان زیست بشر و سایر موجودات فراهم نمی‌شد و این مفهوم با قرینه‌ای دیگر در آیات همخوانی دارد، زیرا در هر سه آیه مذکور بلافاصله بعد از بیان مدّ بودن زمین از پیدایش کوه ها و رویش گیاهان سخن به میان آورده است و به نظر می‌رسد تکرار این تقابل در سه آیه می‌تواند مفهوم را روشن نماید.

همچنین در آیه 3 سوره انشقاق که می‌فرماید:

وَإِذَا ٱلْأَرْضُ مُدَّتْ
و در آن هنگام که زمین گسترده شود،
آیه 3 سوره انشقاق

موضوع قیامت و حوادث مربوط به آن مطرح است. لذا این آیه به بحث این مقاله ارتباط چندانی ندارد.

واژه فراش

این واژه در دو آیه 22 سوره بقره و 48 سوره ذاریات به‌کار رفته است که می‌فرماید:

ٱلَّذِى جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ فِرَٰشًا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءً وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا۟ لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ
آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین‌] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‌ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‌دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند، و نه شما را روزی می‌دهند).
آیه 22 سوره بقره

و

وَٱلْأَرْضَ فَرَشْنَٰهَا فَنِعْمَ ٱلْمَٰهِدُونَ
و زمین را گستردیم، و چه خوب گستراننده‌ای هستیم!
آیه 48 سوره ذاریات

بررسی تفاسیر نشان می‌دهد «فراش» در این آیات نه به مفهوم گستردگی، بلکه به معنی بستر است و در حقیقت توصیف زمین به بستر نشان از آرامش و آسایش زمین دارد [۱۴۱] و برخی نیز این آیه را مانند آیات بیانگر مد بودن زمین به مفهوم آماده‌شدن زمین برای زیستن و بهره‌برداری انسان دانسته‌اند[۱۴۲]. تعبیر «ماهدون» در پایان آیه 48 سوره ذاریات می‌تواند مهر تاییدی بر این معنا باشد. زیرا از نظر برخی مفسران «تعبير به ماهدون تعبير لطيفى است كه نشان مى‏‌دهد خداوند زمين را با تمام وسائل استراحت براى زندگى انسان‌ها ممهد و آماده ساخته است، زيرا ماهد از ماده مهد به معنى گهواره يا هر محلى است كه براى استراحت آماده مى‌‏كنند [۱۴۳] و از نظر برخی دیگر از مفسران این تعبیر به رخداد دحو الارض اشاره می‌کند [۱۴۴].

واژه بسط

این واژه هرچند بارها در قرآن کریم به‌کار رفته است اما استعمال آن در وصف زمین فقط در آیه 19 سوره نوح است که می‌فرماید:

وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ بِسَاطًا
و خداوند زمین را برای شما فرش گسترده‌ای قرار داد...
آیه 19 سوره نوح

در تفسیر این آیه، مفسران مراد از بسط و گسترش زمین را آماده‌سازی دانسته‌اند به‌‌گونه‌ای که امکان راه رفتن و سیر در آن فراهم باشد [۱۴۵][۱۴۶] و این نه تنها شامل زمین هموار می‌شود بلکه در میان کوه‌ها نیز راه عبور ایجاد نموده است [۱۴۷] و آیه بعد که می‌فرماید:

لِّتَسْلُكُوا۟ مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا
تا از راههای وسیع و دره‌های آن بگذرید (و به هر جا می‌خواهید بروید)!»
آیه 20 سوره نوح

قرینه‌ای بر این معناست [۱۴۸].

نوع چهارم: آیه 27 سوره حج

از دیدگاه برخی لغت‌شناسان، از کاربرد واژه «عمیق» در آیه 27 سوره حج که می‌فرماید:

وَأَذِّن فِى ٱلنَّاسِ بِٱلْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ
و مردم را دعوت عمومی به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند...
آیه 27 سوره حج

می‌توان مفهوم کرویت زمین را استنباط نمود [۱۴۹]. این واژه صرفاً یک بار در قرآن کریم به‌کاررفته است و از ریشه عمق است که به معنای دوری همراه با پایین رفتن [۱۵۰]، دور به سمت پایین [۱۵۱] است. بنابراین منظور از عمیق به معنای دور، دوری است که همراه با گودی و عمق است. به همین دلیل در این آیه و در سایر آیات قرآن، خداوند از زمین با وصف بعید یاد ننموده است و دلالت بر کرویت زمین دارد.

نتیجه‌گیری

بررسی آیاتی که می‌تواند به‌گونه‌ای با موضوع کرویت مرتبط باشد، بیانگر چند نکته است. نخست آنکه هرچند پدیده شب و روز موضوعی است که انسان از ابتدای آفرینش با آن مواجه و همواره شاهد وقوع تدریجی آن بوده‌ است، اما تامل در برخی ویژگی‌های این واقعه که در آیات نیز در کمال ظرافت و در قالب واژگانی مانند یکوّر، یغشی، یولج، یقلّب بیان شده است، نکات ارزشمندی را برای انسان روشن می‌کند. لذا خداوند با تعبیراتی نظیر تبارک الله گفتن در آیه 54 سوره اعراف، عبرت معرفی کردن این پدیده برای خردمندان در آیه 44 سوره نور، توجه دادن شکرگزاران و یادکنندگان خدا به جانشینی شب و روز در آیه 62 فرقان، آیه و نشانه بودن شب و روز در آیه 37 یس، انسان را به لطایف علمی آن جلب می‌کند. مفهوم واژگان مذکور هریک دربردارنده نکاتی است:

  • یکوّر به معنی پیچیدن گرد چیزی و بیانگر گردبودن زمین است
  • یولج به معنی واردکردن در فضای تنگ و بیانگر ارتباط تنگاتنگ شب و روز و به عبارت دیگر همزمانی و وقوع تدریجی آن‌ها است.
  • یغشی به معنی پوشاندن یکی با دیگری است.
  • یقلّب به معنی دگرگونی تدریجی شب و روز است.
  • جعل خلفه به معنی جانشینی آنها با یکدیگر به شکلی خاص است.
  • نسلخ به معنی بیرون کشیدن شب از روز و بیانگر پیوستگی این دو مانند میوه و پوست آن است.

دوم آنکه آیات بیانگر مشارق و مغارب نشان می‌دهد درصورت مسطح بودن زمین، وجود مشرق‌ها و مغرب‌ها در آن ناممکن می‌شد. سوم آنکه با بررسی واژگان و تفاسیر آیاتی که به پندار برخی بیانگر مسطح بودن زمین و در تضاد با کرویت آن است، روشن می‌شود کاربرد واژگانی مانند دحو، سطح، طحی، مدد، فراش، بسط به معنی آماده‌سازی زمین برای زندگی انسان و سایر جانداران، مسطح‌بودن در مقابل پستی و بلندی و نه در مقابل کروی بودن، وجود راه‌های هموار برای رفت و آمد حتی در میان کوه‌ها و نیز اشاره به رخداد دحوالارض یعنی خروج زمین از زیرآب و گسترده‌شدن خشکی است. همچنین وصف زمین به فراش از جهت رفاه و آسایش است، نه از جهت گستردگی آن و نیز در صورتی که دحو به معنای غلتاندن باشد، دلالت بر کرویت زمین می‌نماید. همچنین در زمین مسطح وجود گوشه‌ها و زوایا اجتناب‌ناپذیر است اما ترکیب «مناکب الارض» نشان می‌دهد زمین به جای گوشه، دارای انحناها و انحراف‌هایی شبیه انحراف محل تلاقی شانه و گردن و بازوست. نکته دیگر آنکه بزرگی کره زمین موجب می‌شود کسی که ساکن زمین است، هربخش آن را مسطح و هموار ببیند. چهارم آنکه وصف زمین با عمیق و عدم توصیف آن با واژه بعید، علی رغم هم‌معنایی ظاهری این دو واژه می‌تواند بیانگر نکته ظریفی باشد و آن اینکه عمیق و بعید هردو به معنای دور می‌باشند با این تفاوت که دوری در واژه عمیق همراه با گودی و پایین رفتن است و لذا کاربرد آن برای بیان بعد مسافت در زمین که به شکل کروی است، مناسب‌تر می‌باشد.

بنا بر آنچه گفته شد، زمین کروی است و هرچند مردم عصر نزول از این موضوع آگاه بودند، لکن قرآن با تاکید بر چگونگی ارتباط شب و روز از طریق به‌کاربردن واژگان خاص و تعبیر مشارق و مغارب و نیز وصف مسافت‌های دور با واژه عمیق به جای بعید، کروی بودن زمین را به انسان یادآوری می‌کند و آیاتی که در نگاه اول ممکن است با موضوع کرویت متضاد به‌نظر رسد، هیچگونه منافاتی با این موضوع ندارد.

پانویس و منابع

  1. ابن فارس، بی‌تا:912
  2. فراهیدی،1410: ج‏5، 400
  3. ابن منظور، 1414: ج‏5، 155
  4. مهیار، بی تا: 64
  5. نک: مصطفوی، 1360: ج10،133
  6. راغب، 1412: 729
  7. فیومی، بی‌تا: المتن، 543
  8. ابن منظور، 1414: ج‏5، 155
  9. فیومی، بی‌تا: المتن، 543
  10. بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ إِذَا ٱلشَّمْسُ كُوِّرَتْ آیه 1 سوره تکویر
  11. علی‌بن‌ابراهیم،1367: ج2، 246
  12. طوسی، بی تا: ج9، 6
  13. طبرسی، 1372: ج8، 761
  14. شریف لاهیجی، 1373: ج3، 851
  15. زمخشری،1407: ج‏4، 112
  16. Aristotle
  17. Eratosthenes
  18. Syene
  19. "Lock Haven University, " The Flat Earth ", BUCKNELL University "Eratosthenes and the Size of
  20. HUNTER College ," The earth's shape is a spheroid
  21. تُولِجُ ٱلَّيْلَ فِى ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِى ٱلَّيْلِ وَتُخْرِجُ ٱلْحَىَّ مِنَ ٱلْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ ٱلْمَيِّتَ مِنَ ٱلْحَىِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ آیه 27 سوره آل عمران
  22. ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيْلَ فِى ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِى ٱلَّيْلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌۢ بَصِيرٌ آیه 61 سوره حج
  23. أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيْلَ فِى ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِى ٱلَّيْلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِىٓ إِلَىٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ آیه 29 سوره لقمان
  24. يُولِجُ ٱلَّيْلَ فِى ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِى ٱلَّيْلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ ٱلْمُلْكُ وَٱلَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ آیه 13 سوره فاطر
  25. يُولِجُ ٱلَّيْلَ فِى ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِى ٱلَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ آیه 6 سوره حدید
  26. إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِى خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ ٱسْتَوَىٰ عَلَى ٱلْعَرْشِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ يَطْلُبُهُۥ حَثِيثًا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتٍۭ بِأَمْرِهِۦٓ أَلَا لَهُ ٱلْخَلْقُ وَٱلْأَمْرُ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلْعَٰلَمِينَ آیه 54 سوره اعراف
  27. وَهُوَ ٱلَّذِى مَدَّ ٱلْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنْهَٰرًا وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ ٱثْنَيْنِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ آیه 3 سوره رعد
  28. يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُو۟لِى ٱلْأَبْصَٰرِ آیه 44 سوره نور
  29. وَهُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا آیه 62 سوره فرقان
  30. وَءَايَةٌ لَّهُمُ ٱلَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ آیه 37 سوره یس
  31. خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ بِٱلْحَقِّ يُكَوِّرُ ٱلَّيْلَ عَلَى ٱلنَّهَارِ وَيُكَوِّرُ ٱلنَّهَارَ عَلَى ٱلَّيْلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى أَلَا هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْغَفَّٰرُ آیه 5 سوره زمر
  32. رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ ٱلْمَشَٰرِقِ آیه 5 سوره صافات
  33. فَلَآ أُقْسِمُ بِرَبِّ ٱلْمَشَٰرِقِ وَٱلْمَغَٰرِبِ إِنَّا لَقَٰدِرُونَ آیه 40 سوره معارج
  34. رَبُّ ٱلْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ ٱلْمَغْرِبَيْنِ آیه 17 سوره الرحمن
  35. فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ ٱفْتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِـَٔايَٰتِهِۦٓ أُو۟لَٰٓئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُم مِّنَ ٱلْكِتَٰبِ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوٓا۟ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ قَالُوا۟ ضَلُّوا۟ عَنَّا وَشَهِدُوا۟ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا۟ كَٰفِرِينَ آیه 37 سوره اعراف
  36. وَٱلْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ آیه 30 سوره نازعات
  37. هُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ ذَلُولًا فَٱمْشُوا۟ فِى مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا۟ مِن رِّزْقِهِۦ وَإِلَيْهِ ٱلنُّشُورُ آیه 15 سوره ملک
  38. وَإِلَى ٱلْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ آیه 20 سوره غاشیه
  39. وَٱلْأَرْضِ وَمَا طَحَىٰهَا آیه 6 سوره شمس
  40. وَهُوَ ٱلَّذِى مَدَّ ٱلْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنْهَٰرًا وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ ٱثْنَيْنِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ آیه 3 سوره رعد
  41. وَٱلْأَرْضَ مَدَدْنَٰهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَىْءٍ مَّوْزُونٍ آیه 19 سوره حجر
  42. وَٱلْأَرْضَ مَدَدْنَٰهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍۭ بَهِيجٍ آیه 7 سوره ق
  43. وَإِذَا ٱلْأَرْضُ مُدَّتْ آیه 3 سوره انشقاق
  44. ٱلَّذِى جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ فِرَٰشًا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءً وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا۟ لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ آیه 22 سوره بقره
  45. وَٱلْأَرْضَ فَرَشْنَٰهَا فَنِعْمَ ٱلْمَٰهِدُونَ آیه 48 سوره ذاریات
  46. وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ بِسَاطًا آیه 19 سوره نوح
  47. وَأَذِّن فِى ٱلنَّاسِ بِٱلْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ آیه 27 سوره حج
  48. برخی از این آیات عبارتند از:
    إِنَّ فِى خَلْقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱخْتِلَٰفِ ٱلَّيْلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلْفُلْكِ ٱلَّتِى تَجْرِى فِى ٱلْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٍ فَأَحْيَا بِهِ ٱلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلْمُسَخَّرِ بَيْنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلْأَرْضِ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ آیه 164 سوره بقره
  49. إِنَّ فِى خَلْقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱخْتِلَٰفِ ٱلَّيْلِ وَٱلنَّهَارِ لَءَايَٰتٍ لِّأُو۟لِى ٱلْأَلْبَٰبِ آیه 190 سوره آل عمران
  50. إِنَّ فِى ٱخْتِلَٰفِ ٱلَّيْلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ آیه 6 سوره یونس
  51. هُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيْلَ لِتَسْكُنُوا۟ فِيهِ وَٱلنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ آیه 67 سوره یونس
  52. وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ وَٱلنُّجُومُ مُسَخَّرَٰتٌۢ بِأَمْرِهِۦٓ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ آیه 12 سوره نحل
  53. وَجَعَلْنَا ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ ءَايَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ ءَايَةَ ٱلَّيْلِ وَجَعَلْنَآ ءَايَةَ ٱلنَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُوا۟ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا۟ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلْحِسَابَ وَكُلَّ شَىْءٍ فَصَّلْنَٰهُ تَفْصِيلًا آیه 12 سوره اسراء
  54. وَٱخْتِلَٰفِ ٱلَّيْلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ ٱلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ ءَايَٰتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ آیه 5 سوره جاثیه
  55. وَهُوَ ٱلَّذِى مَدَّ ٱلْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِىَ وَأَنْهَٰرًا وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ ٱثْنَيْنِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ آیه 3 سوره رعد
  56. يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُو۟لِى ٱلْأَبْصَٰرِ آیه 44 سوره نور
  57. وَهُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ ٱلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا آیه 62 سوره فرقان
  58. این آیات شامل 27 سوره آل عمران، 61 سوره حج، 29 سوره لقمان، 13 سوره فاطر، 6 سوره حدید است.
  59. ابن فارس، بی‌تا: 1105
  60. طریحی، 1375: ج‏2، 335
  61. ابن‌منظور، 1414: ج2، 399
  62. راغب، 1412: 883
  63. سیدرضی، 1414: 380
  64. راغب، 1412: 883
  65. طریحی، 1375: ج‏2، 335
  66. ابن‌منظور، 1414: ج2، 399
  67. ابن‌منظور، 1414: ج2، 399
  68. طباطبایی، 1417: ج2، 48
  69. مصطفوی، 1360: ج13، 197
  70. ابن‌منظور، 1414: ج2، 399
  71. راغب، 1412: 883
  72. طباطبایی، 1417: ج3، 135
  73. مکارم، 1374: ج2، 493
  74. مکارم، 1374: ج2، 494
  75. این آیات شامل 54 سوره اعراف و 3 سوره رعد است.
  76. ابن‌فارس، بی‌تا: 816
  77. راغب، 1412: 607
  78. طریحی، 1375: ج‏1، 317
  79. مصطفوی، 1360: ج7، 226
  80. طباطبایی،1417: ج8،150
  81. طبرسی، 1372: ج4، 660
  82. طباطبایی، 1417: ج11، 293
  83. این آیات به ترتیب شامل 44 سوره نور، 62 سوره فرقان، 37 سوره یس می‌شود.
  84. ابن‌منظور، 1414: ج1، 685
  85. راغب، 1412: 682
  86. طباطبایی، 1417: ج15، 137
  87. مکارم، 1374: ج14، 506
  88. طبرسی، 1372: ج7، 234
  89. راغب،1412: 294
  90. طریحی، 1375: ج5،49
  91. ابن‌فارس، بی‌تا:328
  92. طباطبایی، 1417: ج15، 236
  93. قرشی، 1371: ج2، 284
  94. ابن‌فارس، بی‌تا:488
  95. راغب، 1412: 419
  96. طباطبایی، 1417: ج 17، 88
  97. فراهیدی،1410: ج4، 198
  98. ابن منظور، 1414: ج3، 26
  99. مکارم، 1374: ج19، 13- 14
  100. مکارم، 1374: ج 25، 44- 46
  101. آیات مربوط به این واژگان شامل دحو(30 سوره نازعات)، مناکب (15 سوره ملک)، سطح (20 سوره غاشیه)، طحی (6 سوره شمس)، مدّ (3 سوره رعد، 19 سوره حجر، 7 سوره ق، 3 سوره انشقاق)، فرش (22 سوره بقره، 48 سوره ذاریات)، بسط (19 سوره نوح) است.
  102. فراهیدی،1410: ج3، 280
  103. ابن منظور، 1414: ج14، 251
  104. طریحی، 1375: ج1، 134
  105. راغب، 1412: 308
  106. ابن‌فارس، بی‌تا: 377
  107. مصطفوی، 1360: ج3، 181
  108. طبرسی، 1372: ج10، 660
  109. مکارم، 1374: ج 26، 101
  110. فخررازی، 1420: ج 31، 46
  111. نک. قرشی، 1371: ج2، 331
  112. ابن‌منظور، 1414: ج1، 771
  113. راغب،1412: 822
  114. راغب،1412: 822
  115. نک. طریحی، 1375: ج2، 176
  116. ابن‌منظور، 1414: ج1، 771
  117. فراهیدی،1410: ج5، 385
  118. راغب،1412: 409
  119. طریحی، 1375: ج2، 372
  120. ابن‌منظور، 1414: ج2، 484
  121. فخررازی،1420: ج31، 145
  122. فخررازی، 1420: ج19، 5
  123. فخررازی، 1420: ج2، 337
  124. مکارم، 1374: ج26، 431
  125. راغب، 1412: 517
  126. فراهیدی،1410: ج3، 277
  127. طریحی، 1375: ج 1، 274
  128. ابن‌منظور، 1414: ج15، 4
  129. طبرسی، 1372: ج 10، 755
  130. مکارم، 1374: ج 27، 43
  131. راغب، 1412: 763
  132. ابن‌منظور، 1414: ج3، 397
  133. ابن‌فارس، بی‌تا: 963
  134. طریحی، 1375: ج3، 143 در ذیل آیه 3 سوره رعد
  135. طریحی، 1375: ج3، 143 در ذیل آیه 3 سوره انشقاق
  136. طبرسی، 1372: ج6، 424
  137. طباطبایی، 1417: ج11، 291
  138. مکارم، 1374: ج10، 113
  139. مکارم، 1374: ج10، 113
  140. طیب، 1378: ج7، 302
  141. مکارم، 1374: ج1، 119
  142. طبرسی، 1372: ج1، 172
  143. مکارم، 1374: ج22، 375
  144. فخررازی،1420: ج28، 188
  145. طبرسی، 1372: ج10، 547
  146. طباطبایی، 1417: ج20، 33
  147. مکارم، 1374: ج25، 79
  148. فخررازی،1420: ج30،655
  149. مصطفوی، 1360: ج8، 223
  150. راغب، 1412: 587
  151. ابن‌منظور، 1414: ج10، 270


1. USRA, "About Day and Night" ,in http://www.lpi.usra.edu/education/skytellers/day_night/about.shtml

2. Lock Haven University, " The Flat Earth ", in http://www.lhup.edu/~dsimanek/flat/flateart.htm

3. University of California, "The Shape of the Earth",in http://www.ncgia.ucsb.edu/giscc/units/u015/u015_f.html

4. HUNTER COLLEGE , "The earth's shape is a spheroid" ,in http://www.geo.hunter.cuny.edu/~jochen/GTECH201/Lectures/Lec6concepts/Datums/The%20earths%20shape%20is%20a%20spheroid.htm

5. BUCKNELL University "Eratosthenes and the Size of the Earth" http://www.eg.bucknell.edu/physics/astronomy/astr101/specials/eratosthenes.html