از ذوالقرنین تا کوروش، از معلم اول تا الیاس نبی (ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{QFrame|Surah=18|Ayah=83}}
{{QFrame|Surah=18|Ayah=83}}
=عبارت محوری=
=عبارت محوری=
ذی القرنین
=بیان مطلب علمی=
=بیان مطلب علمی=
خضر و ذوالقرنین (احتمالا کوروش) پسرخاله هم بوده اند و هر دو از شاهزاده های زمان خود بودند. ذوالقرنین، ملک می شود و خضر در خدمت اوست. این خضر، خضر ثانی است و نبایستی با خضر اکبر (که معاصر موسی کلیم علیه السلام بوده است) خلط شود. این خضر ثانی، احتمالا همان خسرو است.
خضر و ذوالقرنین (احتمالا کوروش) پسرخاله هم بوده اند و هر دو از شاهزاده های زمان خود بودند. ذوالقرنین، ملک می شود و خضر در خدمت اوست. این خضر، خضر ثانی است و نبایستی با خضر اکبر (که معاصر موسی کلیم علیه السلام بوده است) خلط شود. این خضر ثانی، احتمالا همان خسرو است.

نسخهٔ ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۳:۱۷

وَيَسْـَٔلُونَكَ عَن ذِى ٱلْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا۟ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
و از تو درباره «ذو القرنین» می‌پرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»
آیه 83 سوره کهف

عبارت محوری

ذی القرنین

بیان مطلب علمی

خضر و ذوالقرنین (احتمالا کوروش) پسرخاله هم بوده اند و هر دو از شاهزاده های زمان خود بودند. ذوالقرنین، ملک می شود و خضر در خدمت اوست. این خضر، خضر ثانی است و نبایستی با خضر اکبر (که معاصر موسی کلیم علیه السلام بوده است) خلط شود. این خضر ثانی، احتمالا همان خسرو است. بعدها در سده های بعدی از ترکیب شخصیت کوروش و خسرو، یک کاراکتر حماسی به نام کیخسرو توسط مردمان سده های بعدی در روایتهایشان خلق می شود. الیاس نبی (ع) یکبار در حدود 200 سال قبل از کوروش مبعوث می شود و سپس عروج می کند و یکبار هم احتمالا مصادف با زمان کوروش مبعوث می شود و نامش به ادریس (ع) در بابل معروف می شود و احتمالا به همراه خسرو، در خدمت کوروش بوده است. احتمالا کوروش، اقدام به تهیه نسخه هایی از معارف توحیدی (نسخی از معارف ابراهیمی و موسایی) می کند که برای هر قومی مطابق زبان و خرده فرهنگ همان قوم بوده است. آئین زرتشت، حاصل نسخه مخصوص مجوسان بوده است و زرتشت، احتمالا یکی از این سه تن (خضر، خسرو، کوروش) یا مصادف با ایشان بوده است. علت شباهت میان ادیان و اسطوره های ملل ترک و هند و مجوس، ریشه در همین فرمانروایی یکپارچه ذوالقرنینی داشته است. والله اعلم. این فرضیه سازگار با تصور یکی بودن کوروش و ذوالقرنین بنا شده است و اگر این امر بای نحو رد شود،؛فرضیه بالا هم رد می شود. ولی شواهدی چند، چه از قبل و چه نویافته، به نفع یکسانی کوروش و ذوالقرنین وجود دارد والله اعلم.

یک کتاب از قرن 12 (متعلق به فردی به نام عبدالحسین حسینی خاتون آبادی) از کتابی دیگر مربوط به قرن 9 به نام لب التواریخ نقل می کند که پادشاهان از کیانیان 10 نفر بودند و یکی از ایشان را "اسكندر بن دارا ملقّب بذى القرنين" می نامد. این مدرک مهم است چون نشان می دهد که اولا ملوک فارس هم به لقب ذی القرنین ملقب بوده اند. در ثانی چون دارا در این نام هست و چون از کیانیان دانسته شده است پس بایستی از هخامنشان باشد. سوم آنکه تجمیع آن با دیگر شواهد نشان می دهد که معنای لغوی واژه اسکندر، معادل واژه کوروش است و منظور از اسکندر پسر دارا، همان کوروش هخامنشی است. پس با این مدرک می توان گفت که یکی از تواریخ قرن 9، کوروش را ذوالقرنین خوانده است. والله اعلم. ابن جوزی در قرن شش به نقل از عبدالله بن شوذب، خضر (ع) را از فرزندان فارس (یعنی ایرانی) دانسته است و او را در زمان فریدون دانسته است. او اشاره می کند که عده ای از مردمان، ذوالقرنین را همان فریدون می دانند و این دو را یکی بر می شمرند. برخی منابع دیگر، کوروش و فریدون را یکی برشمرده اند. همچنین بسیاری از مورخین اسلامی، خضر را پسرخاله ذوالقرنین دانسته اند (منظور خضر ثانی است و نه خضر اکبر که در زمان موسی (ع) بود) از جمع این موارد هم، یک طریق دیگر برای ذوالقرنین بودن کوروش بدست می آید. والله اعلم. مرحوم علامه طباطبایی (ره)، آیه الله مکارم شیرازی، مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم آیه الله معرفت، از کسانی هستند که نظریه ذوالقرنین بودن کوروش را بین دیگر نظریات پیرامون ذوالقرنین، مرجح دانسته اند. احتراما در آثار البلاد و اخبار العباد زکریای قزوینی قرن 7 که یکی از کتب مهم تراث جغرافیای اسلامی است، ذکر "اسکندر بن دارا بن بهمن" از ملوک فارس، آمده است و او را همان ذوالقرنین دانسته است. احتراما استدلال کردیم که این اسکندر بن دارا بن بهمن، ایرانی است و منظور از او به دلایل مختلف همان کوروش است و یونانی نیست و یا مقدونی نیست و نبایستی بین اسکندر بن دارای ایرانی که همان ذوالقرنین بوده است با اسکندر مقدونی یونانی، خلط شود. به نظر می رسد که خلط بین این دو اسکندر باعث خلط بین "معلم اول" یا همان "هرمس" یا همان "الیاس نبی (ع)" با "ارسطاطالیس یونانی" شده است. چون به نظر می رسد که الیاس نبی (ع) همراه اسکندر بن دارای ایرانی بود و معلم و مشوق او هم بود و نام بابلی او ادریس و نام دیگرش هرمس بود و طبق تواریخ اسلامی، معلم اول حکمت، هم اوست. اما بین ذوالقرنین واقعی (یعنی اسکندر بن دارا بن بهمن ایرانی که منظور از او همان کوروش است) و معلمش (که الیاس نبی (ع) بود) با ذوالقرنین خلطی اشتباهی (یعنی اسکندر مقدونی یونانی) و معلمش (که ارسطاطالیس یا همان ارسطو بود) خلط شده است. پس معمای آثار دوگانه معلم اول هم حل می شود: آن بخشی که از فلسفه و حکمت و آثار منتسب به ارسطاطالیس، موافق توحید و معارف اسلامی است (مانند علم منطق) مختوم به معلم اول واقعی (یعنی الیاس نبی (ع)) است. اما آنچه از آثار منتسب به ارسطاطالیس مربوط به شرک و کفر و غیره است، یا موضوعه و یا ریشه در مکتب یونانیین و ذوالقرنین اشتباهی و ارسطاطالیس یونانی دارد. خیلی مهم است که بدانیم بین ذوالقرنین ما با اسکندر یونانی خلط کرده اند و بین الیاس نبی (ع) و ارسطاطالیس یونانی هم خلط کرده اند. و البته بروز چنین مشکلاتی پس از قرون متمادی و آتش گرفتن کتب هخامنشی به دست اسکندر مقدونی، طبیعی است والله اعلم.

(فارسی حرف زدن ذوالقرنین در تصویر زیر)

[۱]

منابع و پانویس

  1. قرار دادن منبع مورد نظر-نکته