خلط انیان و یون آن متقدم با یونان متاخر

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ارسال شده توسط کاربران، در دست بررسی
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِىٓ إِلَيْهِمْ فَسْـَٔلُوٓا۟ أَهْلَ ٱلذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و پیش از تو، جز مردانی که به آنها وحی می‌کردیم، نفرستادیم! اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید (تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)!
آیه 43 سوره نحل

عبارت محوری

أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

بیان مطلب علمی

اين آيه يك اصل كلى را كه عقل هر بشرى مى‌پذيرد، مطرح مى‌كند وآن مراجعه به اهل علم وكارشناس است، يعنى هر چه را نمى‌دانيد از آگاهان واهل خبره‌ى آن‌سؤال كنيد. خصوصا پیرامون تاریخ و خصوصا پیرامون معاریف تاریخ (چه پرسش پیرامون پیامبران و چه پرسش پیرامون یاران پیامبران). اسکندر ایرانی (که یاور پیامبران زمان خودش بوده است و نبایستی با اسکندر مقدونی خلط شود) کیست؟

تصحیف انیان با یونان؟

داستانها و حماسه ها، نوعی تاریخ نگاری ملی هستند که علاوه بر ارزش فرهنگی و ادبی، می توانند واجد ارزش و حاوی اطلاعاتی تاریخی و جغرافیایی باشند. یکی از اشتباهات (یا تحریفات)، انکار وجهه تاریخی-جغرافیایی حماسه های ایرانی است. انکاری که به فراموشی ریشه های تاریخی و جغرافیایی یک ملت منجر می شود و بسیار خطرناک است. البته هر آنچه در داستانها و حماسه ها آمده آدرس ها و نقل های دقیق نیست ولی خالی از وجه اطلاعاتی و تاریخی و جغرافیایی هم نبایستی دانسته شود. بله، حماسه های مغرب زمینیان ممکن است واجد برساخته هایی پیرامون خدایان ساختگی باشد، ولی حماسه های ایرانی را نبایستی به حکم قیاس، چونان حماسه های غربی، خالی از رنگ حقیقت دید.

یکی از 5 خمسه نظامی گنجوی، به نام خردنامه، اندر احوالات اسکندر ذوالقرنین است (لطفا با اسکندر مقدونی خلط نشود). این اسکندر، فردی جهاندار بوده که کل جهان را گشته و فارسی سخن می گفته، پیامبران را به همراه داشته، افسون هاروت بابلی را خنثی کرده، کلاه کیانی بر سر داشته و همه توصیفاتش نشان میدهد که منظور این داستان، بایستی همان اسکندر بن دارای ایرانی (و نه اسکندر مقدونی) باشد. چون اسکندر مقدونی نه کل جهان را گشت و نه فارسی سخن می گفت و نه پیامبران در همراهش بودند و نه کاری به هاروت بابلی داشت و نه کلاه کیانی بر سر داشت.

پس چرا نظامی، او را سرور فیلسوفان یونان هم نامیده؟

1- یا یک خلط محتوایی بین اسکندر مقدونی با اسکندر بن دارای ایرانی در منابع داستان نظامی وجود داشته است.

2- یکی از مصائب علوم پیشینیان، تصحیف بوده است: اغلاط ناخواسته در حین ضبط و رونویسی کتابها. ممکن است که یک تصحیف در منابع داستان نظامی رخ داده باشد. به این نحو که "انیان" که نام کشور ایرانیان مشرق بوده است با "یونان" خلط شده و به جای هم در نسخه های تراث علمی ما قبل نظامی، ضبط شده باشد.

3- یا به خاطر شهر اسکندریه مصر است که ابتدا توسط هخامنشیان تاسیس شد و مهد علم و فلسفه و کتابخانه بود و سپس دوباره در عهد رومیان و یونانیان، رونق مجدد گرفت. اسکندریه را سنتا جزء نواحی حکمرانی روم و یونان هم دانسته اند. لذا بعدا مردمان فکر کردند که این یونانیان بودند که با تاسیس کتابخانه اسکندریه، دانش پروری کردند. حال آنکه تاسیس کتابخانه، به قبل از یونان و روم و به دوران تمدنی میان رودان بر می گردد.

4- یا اینکه ترکیبی از همه این موارد و بزنگاه ها، سبب این خلط شد که اسکندر بن دارای پارسی گوی کلاه کیانی به سر را با یونان هم به نحوی مرتبط بدانند و بدتر از آن، شخصیت ممتاز ذوالقرنین را با یکی از پادشاهان کشورشکن و ویرانگر یونانی (یعنی اسکندر مقدونی) خلط نمایند.

والله اعلم

خلط یون آن متقدم با یونان متاخر

یکی از خاندان های قدیم ایرانی، یون ها بوده اند. پسوند "آن" هم برای جمع اگر بر سر آن اضافه شود، حاصل می شود: یون آن. یعنی اعضای خاندان یون. احتمالا میان واژه انیان (نام سرزمین ایران شرقی در منتهی الیه آسیا و جنب تنگه برینگ) و واژه یون آن، قرابت مهمی باشد.

یک یونان هم در منتهای مغرب عالم در کتاب حدود العالم ذکر شده است. سخن از یک یونان در منتهای مشرق عالم (قبل از اسکندر) هم در کتب دیگر هست. جالب است که گفته شده وقتی فارس ها حاکم شدند، ایشان (یونان مشرق عالم) از مشرق عالم مهاجرت کردند. برخی مورخین یونان باستان، نام خاندان و طائفه کوروش را "یونی" دانسته اند.


هومر، نویسنده مشهور، کوروش هخامنشی را اصالتا از خاندان یون ها می داند. پیشتر گفتیم که در خمسه نظامی و برخی دیگر منابع، سخن از یک اسکندر ایرانی است که فارسی سخن می گوید و کلاه کی دارد و ایرانی و در عین حال، منتسب به صفت یونانی است.

از جمع این موارد می توان اینگونه استحسان نمود که اسکندر ایرانی، همان کوروش یون آنی است که اجدادش شاه انیان بودند و نبایستی آن را با اسکندر مقدونی خلط نمود. اسکندر ایرانی یون آنی (یعنی کوروش هخامنشی انیانی) حدود 400 سال قبل از اسکندر مقدونی میزیسته است.

انکار وجود او برای استعمارگران بسیار پر منفعت است: چون انکار انیان و یون آن و اسکندر بن دارای ایرانی، انکار سلطه ایران بر کل آسیا و انکار حکومت جهانی هخامنشیان است. امری که برای به استضعاف کشیدن ذهنی و شناختی مردمان مشرق زمین، ضروری است. از این رو عجیب نیست که بخش مهمی از شاهنامه فردوسی به نام اسکندرنامه را منکر شده اند و آن را موضوعه و از غیر از فردوسی دانسته اند. حال آنکه شاید یکی از مهمترین حماسه های ملی ایرانی، اسکندرنامه (یعنی اوصاف سینه به سینه مانده از پادشاهی کوروش هخامنشی) است که الان کمتر مورد توجه است و در درازنای تاریخ هم میان اسکندر ما با اسکندر مقدونی، خلط شده است.

دو اسکندر در تاریخ: کدام یک ذوالقرنین اند؟

برخی مورخین یونان باستان، نام خاندان و طائفه کوروش را "یونی" دانسته اند.

مادربزرگ کوروش از لیدیه و احتمالا از یون ها بوده است. لذا اینکه کوروش را از طائفه یون دانسته اند شاید از این وجه باشد و شاید هم یون دگرشکل انیان و انشان (نام سرزمین پدری کوروش) باشد.

پدر ذوالقرنین را فارس و مادرش را یونانی دانسته اند. پدر کوروش هم فارس بوده و مادر مادرش هم از طایفه یون های لیدیه بوده است.

از یک یونان هم در منتهای مغرب عالم در کتاب حدود العالم ذکر شده است. جالب است که گفته شده وقتی زمان ذوالقرنین، فارس ها حاکم شدند، ایشان (یعنی یون ها) به منتهای مغرب عالم مهاجرت کردند. مورخین یونانی هم گفته اند که کوروش، حاکم لیدیه را پس از شکست دادن، به هایپربوریا (احتمالا آمریکا) تبعید کرد.

یون ها را سرچشمه حکمت دانسته اند. پس طایفه مادری ذوالقرنین، سرچشمه حکمت بوده اند. در روایات اسلامی هم خضر را پسرخاله ذوالقرنین دانسته اند. پس خضر بایستی از طایفه یون ها بوده باشد. مادر کوروش هم کلیمی دانسته شده و از طائفه یون ها. نسب یون ها را به اسحاق نبی (ع) رسانده اند. نسب فارس ها و ذوالقرنین را هم به اسحاق نبی (ع) رسانده اند.

از جمع این موارد می توان پیشنهاد کرد که اولا کوروش همان ذوالقرنین است. منظور از اسکندر یونانی که پدرش فارس و مادرش یونی است (لطفا با اسکندر مقدونی خلط نشود، بینشان حدود 200 سال فاصله بوده است) همان کوروش است که پدرش فارس و مادرش از طائفه یونی ها بوده است.

لذا دو اسکندر در تاریخ داریم:

1- کوروش هخامنشی یا همان اسکندر یونانی رومی که از سمت پدر فارس و از سمت مادر یونی بوده است. حدود 2500 سال پیش. نام فارسی او کوروش و نام یونی او (که همان معنا را می دهد)، اسکندر بوده است. حدود 33 سال حکومت کرد. غرب و شرق عالم را گرفت و احتمالا ذوالقرنین هموست. شهرهای زیادی را ساخت و با ملل مغلوب، مهربان بود. محبوب موحدین و پیامبران زمانه خود بوده است و حتی یک حدیث نبوی در ایمان داشتن وی داریم.

2- اسکندر مقدونی، که پدرش مقدونی بود و مربوط به حدود 2300 سال پیش است. بخشهایی از آسیا و مصر را تصاحب کرد. 13 سال حکومت کرد. شهرهای زیادی را (از جمله قم و تخت جمشید) ویران کرد.

منابع و پانویس