تحقق امر الهی با خلق پی در پی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ارسال شده توسط کاربران، عدم تأیید
إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِى خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ ٱسْتَوَىٰ عَلَى ٱلْعَرْشِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ يَطْلُبُهُۥ حَثِيثًا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتٍۭ بِأَمْرِهِۦٓ أَلَا لَهُ ٱلْخَلْقُ وَٱلْأَمْرُ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلْعَٰلَمِينَ
پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران‌] آفرید؛ سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت؛ با (پرده تاریک) شب، روز را می پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوال‌ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است!
آیه 54 سوره اعراف

عبارت محوری

أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ

بیان مطلب علمی

چقدر جالب میشد اگر عصای موسی (ع) و یا ید بیضاء می داشتیم. چقدر جالب میشد که لااقل ما هم مانند مردمان عصر موسی (ع) شاهد پدیده جذاب "اژدها شدن عصا" می بودیم.

اما این پدیده اصلا چه بوده است؟ کنه حقیقت آن چیست؟ "حقیقتها کما هی" و "کما هو" و "ماهیتش" چیست؟

طبق برداشت تحلیلی از نظر مرحوم علامه طباطبائی (ره)، پدیده "اژدها شدن عصا" اینگونه بوده است که مسیر طبیعی و ممکن تبدیل تدریجی چوب عصا به اژدها، به امر و مشیت الهی، با سرعت پیموده می شده است. پس "یک مسیر مشخص از تبدیلات طبیعی"، بنا به مشیت و امر الهی، رخ می داده است. پس یک مسیر از رخدادهای پی در پی طبیعی، از میان "مجموعه مسیرهای ممکن"، به امر و مشیت الهی، متمایزا و متعینا رخ می داده است. امر "کن" الهی به "یکون" سیر خلق های پی در پی طبیعی منجر میشده است. پس می توان آن را "تحقق الامر بالخلق" دانست و مختصرا این پدیده ی "اژدها شدن عصا" را، پدیده ی "تحقق" نامید.

اما آیا پدیده تحقق، که پیوند عالم امر با عالم خلق از طریق انشای کن فیکون الهی است، فقط در "اژدها شدن عصای موسی (ع)" مصداق دارد؟ یا سیبی هم که بر سر نیوتون خورد هم مصداقی از تحقق سنن امر الهی بوده است؟

علمی که به آن فیزیک یا شیمی یا ... یا فی الجمله "طبیعیات" می گوییم، در واقع اطلاع ما از غرر سنن الهیه در تحقق الامر بالخلق است که مختصرا می توان آن را "سنت جاریه" نامید. کما اینکه در حدیث شریف نبوی در شروع کتاب اصول کافی، یکی از مصادیق سه گانه علم را "سنت جاریه" دانسته است که یک مصداق آن، بر این اساس، فیزیک ساینتیفیک و شیمی ساینتیفیک و اصلا ساینس است. والله اعلم.

اما دانشمندان علوم طبیعی به ما می گویند که "فارجع البصر هل تری من فطور": هر چه گشتیم، هر چه را دیدیم، بر اساس جریان طبیعی اسباب و مسببات طبیعی بود. هر پدیده از ابر و باران و تگرگ و رعد و برق و بیماری و مرگ را توانستیم بر اساس بود و نبود اسباب و مسببات طبیعی "توضیح کاهش گرایانه فیزیکالیستی" دهیم. صدق الاعرابی: راست می گویند. چون "ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها". اما نکته اینجاست که تنها بعد تحلیل و تنها منظر شناخت، "توضیح کاهش گرایانه فیزیکالیستی" نیست. یک منظر دیگر شناخت و یک بعد دیگر تحلیل، "توضیح بروزگرایانه و مبتنی بر تحلیل پیچیدگی رخدادها" یا فی الواقع "سایبرنتیک رخدادهای طبیعی" است. این منظر است که چون نیک بنگریم، می بینیم که اگرچه جهان پر است از فیزیک و فیزیکالیسم (یعنی سنن جاریه) ولی علاوه بر آن و مسلط بر آن، چارچوبی از سایبرنتیک حاکم است که به مضمون شهید بزرگوار دکتر بهشتی، جهان را در نظم و به سوی نظم و بروز نظم و تکامل نظم و به قول ایشان "تکامل صورتها" سوق می دهد: یک مجموعه از فریضه عادله.

پس فیزیک صحیح است. ساینس صحیح است. اما یک منظر است و اگرچه برای توضیح جهان لازم است، ولی کافی نیست.

مثلا پدیده خواب و خواب رفتن و خواب دیدن در شب را در نظر بگیریم. فیزیک آن تقریبا کشف شده است و توضیح فیزیکالیستی آن تقریبا کامل است. اما فیزیک یا بایوفیزیک نمی تواند به این سوال پاسخ دهد که چرا این رخدادهای طبیعی، گاهی به ساخته شدن ظاهرا تصادفی رویاهای صادقه منجر می شود؟ چرا تصویر واقع الامر در رویای صادقه محقق می شود و چرا رویای صادقه در واقع الامر تحقق می یابد؟ این را می توان مصداقی از پدیده تحقق دانست که یکی از پدیده های جهان طبیعت است و توضیح آن تنها از طریق نظریه خلق و امر علامه طباطبائی (ره) و مرحوم ملاصدرا (ره) و امثالهم (که مصداقی از سایبرنتیک رخدادهای طبیعی و علوم پیچیدگی است) قابل طرح است.

پس فالهای حافظ شبهای یلدای ایرانیان و رویای صادقه یوسف نبی (ع)، و اژدها شدن عصای موسی و سیبی که بر سر نیوتون خورد و حتی "مثل ما انکم تنطقون" ما، همگی و همگی، مصداق هایی از پدیده "تحقق" هستند و عجبا که "بسیطه الحقیقه کل الاشیاء".

پس اگر عقل را حاکم کنیم و معرفت پیشرفته ساینتیفیک و ایمرژنس و سایبرنتیک پیچیدگی طبیعی و اوج آنها یعنی نظریه امر و خلق علامه طباطبائی (ره) را قاضی کنیم، مثل آیه الله قاضی و امام خمینی و برداشت توماس کارلایل از معجزات نبی، همه عالم را عصاهایی در حال اژدها شدن می بینیم: عالم را یکون هایی از کن های اوامر الهی می بینیم. مصداق آشنایی زدای آن، که نوعی آیه محکمه است، همین پدیده تحقق است که در خوابهای صادقه انسانها در شرق و غرب عالم، حتی به تجربت، آزموده شده است.

منابع و پانویس