بررسی مصادیق یاجوج و ماجوج

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ارسال شده توسط کاربران، در دست بررسی
قَالُوا۟ يَٰذَا ٱلْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِى ٱلْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰٓ أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
(آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند؛ آیا ممکن است ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!»
آیه 94 سوره کهف

عبارت محوری

یاجوج و ماجوج...سداً

بیان مطلب علمی

فتنه مغول

در اسطوره های ترکی، اغوزخان نام فردی اسطوره ای است که موحد و خداپرست بود و مالک شرق و غرب عالم شد و یک سد در حوالی ظلمات برای دفع شر اشرار ساخت. می توان او را با ذوالقرنین قیاس نمود.

در اسطوره های مغولی هم ذکر او (اغوزخان) هست: طبق اسطوره های مغولی، اجداد مغول با لشگر اغوزخان جنگیدند و لشگر اغوزخان پیروز شد. دو برادر از مغولان توانستند از معرکه بگریزند و به درون مکانی کوهستانی با شیب تند ("ارکنه قون" یا "ارکنه کون" یا "ارگنه کون") رفتند. 400 سال آنجا محبوس بودند و نسلشان بسیار زیاد شد. سپس توانستند با ذوب کردن آهن در محل یک مانع آهنی، راه خروج را بگشایند و بیرون از محبس چهارصد ساله بیایند و ایشان اصل مغول اند.

منبع: تاریخ بناکتی

نام جزیره مدخل خلیج یاکوتات توسط روس ها krutoi گذاشته شده که به معنی Steep (شیب تند) است. به نظر می رسد که نام خلیج یاکوتات در قدیم، مشابه با ارکنه قون اسطوره مغولها، چیزی شبیه به "شیب تند" بوده باشد.

ما از چند طریق گزارش خروج مغولان از یک محبس باستانی یا ناحیه سد در آلاسکا را داریم:

1- کتاب تاریخ ختای، که به صراحت می گوید ایشان (یعنی قلماق ها، نام دیگر مغولان) پشت سد اسکندر بوده اند و سپس بیرون می آیند و پادشاهی های اطراف از ترکستان تا ناحیه خطا و مغولستان و چین را شکست داده و تصاحب می کنند.

2- افسانه ارکنه قون مغولی که صحبت از محبس 400 ساله می کند.

3- برخی از مسلمانان آسیای میانه که قبل از حمله مغول، مغولان را مصداق یاجوج و ماجوج دانسته اند که از پشت سد خارج شده اند.

4- نقشه توزیع و گسترش ژنتیکی هاپلوگروپ C2 در ناحیه آمریکای شمالی که گویی از پشت ناحیه سد منتشر شده است. این هاپلوگروپ در میان مغولان شیوع بالایی دارد.

5- گزارش هایی از کتب جغرافیایی قدیم اسلامی که نام قبایل ساکن در ناحیه سد را برده است و ایشان را ابی مغول دانسته است.

6- نظریه های امروزین غربی که مغولان و آپاچی ها و یاکامی های آلاسکا را هم ریشه می داند. در این نظریه صحبت از محبس نیست ولی صحبت از مهاجرت های بزرگ پس از انفجار کوه چرچیل در آلاسکا هست.

آدرس سرزمین اصلی مغولان در کتاب تاریخ حبیب السیر

صاحب کتاب تاریخ حبیب السیر (قرن 9 و 10 هجری قمری) در حین بیان داستان ارکنه قون و اغوزخان و قوم قیات و درلکین، ذکر می کند که سرزمین اصلی مغولان در سمت مشرق در فاصله 7 تا 8 ماه فاصله (معادل حدود 10 تا 12 هزار کیلومتر فاصله) از آبادانی (احتمالا منظور از آبادانی، ماورالنهر آسیای میانه است) بوده است. او حد مشرقی سرزمین ایشان را پایان سرزمین ختای و حد مغربی آن را سرزمین اویغور (قدیم و نه اویغور فعلی) می داند. این آدرس (چه از روی مسافت و چه از روی جزئیات) قابل تطبیق با نواحی آلاسکا است. او ذکر می کند که مغول در ابتدا پوست حیوان می پوشیدند و غذایشان را از طریق شکار فراهم می کردند.

دو نژاد جهان گستر و یاجوج و ماجوج

دو نژاد هستند که در 2000 سال اخیر، گسترش جغرافیایی زیادی پیدا کردند و سر از قاره های مختلف در آوردند. یکی نژاد مغول است که از یک دشت کوچک، ردپای حضور آن به مناطق وسیعی از آمریکا، آسیا، اروپای شرقی و سپس غربی، خاورمیانه، چین و هند گسترش پیدا کرد.

دیگری نژاد ژرمنی-نورسی (اروپای غربی و شمالی ) است که از گوشه کوچکی از شمال اروپا به تدریج به کل اروپا و اوراسیا و سپس در دوران استعمار به کل جهان گسترش پیدا کرد.

بنابر تفاسیر قرآن کریم، می دانیم که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج "من کل حدب ینسلون" اند و در همه جا حضور می یابند یا نسلشان در همه جا منتشر می شود.

1- عده ای از مغولها احتمالا با یاجوج مرتبط بوده اند.

2- برخی از سکاها احتمالا با ماجوج مرتبط بوده اند (طبق نقل یکی از علامه های ذوالفنون قرون وسطای اروپا، به نام ایزیدور اشبیلیه). همچنین سکاها را خویشاوند ژرمنها دانسته اند. پس احتمال ارتباط ژرمنها-نورسها (که شامل انگلوساکسونها و وایکینگها هم هستند) با ماجوج وجود دارد.

پس می توان پیشنهاد داد که گسترش نژاد مغول و نژاد اروپای شمال غربی در کل جهان، می تواند مصداقی از "من کل حدب ینسلون" و یک نباء و خبر صادق قرآنی باشد. والله اعلم.

در نقشه یونانی پتولمی، در عرض حدود 45 تا 60 شمالی در منتهای مشرق، اقوام سکایی قرار دارند. گاهی ژرمنها را از اجداد وایکینگها و گوتها بر می شمرند. یکی از قبایل ژرمن، فرانکها بوده اند. فرانکها را فرزندان کیمرها دانسته اند. کیمرها احتمالا دگر شکل قوم سکایی کوماری است که در نقشه های پتولمی در منتهای شمال شرق آسیا در جنب ماساگتها آمده است. در حدیث پیامبر (ص) از اقوام منتهای مشرق و اطراف سد، نام کماری هم به چشم می خورد (در دیگر منابع در قرون بعدی ذکر شده که کماری همان کیمال است. کیمال را هم دگرشکلی از کیماک دانسته اند. کیماک همان است که اسکیماک و اسکیمو امروزه خوانده می شود). لذا می توان پیشنهاد داد که اقوام مهاجم شمالی هون، گوت، فرانک، ژرمن و وایکینگ، همگی از نسل سکاها و خویشاوند ماساگتها هستند. والله اعلم. البته یک تفاوت مهم بین گوتها و وایکینگها هست: نماد گوتها عقاب بوده و نماد وایکینگها اژدها و مار.

دیگر نظریات

1- یک نظریه این است که هم یاجوج و هم ماجوج در فتنه مغول قابل مصداق یابی است. برخی از مفسران قدیم و معاصر قرآن کریم با این نظریه موافقت دارند.

2- نظریه دیگر این است که ماجوج، نام یکی از پسران یافث بن نوح است. طایفه ای از مغولان (با هاپلوگروپ سی) از نسل او بوده اند. ولی یاجوج، یاغیانی بودند که اگرچه ترک-آریایی بودند (هاپلوگروپ R1 داشتند) ولی با مغولان هم پیمان شدند و در سرزمین فرزندان ماجوج (سرزمین اولیه مغولان، یعنی آمریکا) سکنی گزیدند. در این صورت یاجوج دگر شکل واژه یاغی (در برابر واژه ایل، به معنی رام و آرام و مردم) است.

این نظریه با شاهنامه که تورانیان را ایرانیانی سرکش و عنود معرفی می کند که در سرزمین توران (آمریکا) سکنی گرفته اند، همخوانی دارد.

لذا می توان این نظریه نهایی را تقدیم کرد که: در پشت سد، دو دسته کلی از اقوام حضور داشتند:

1- یک طایفه از مغولان (فرزندان ماجوج یا همان ماگ ها یا همان قالماق ها) با هاپلوگروپ سی.

2- عده از یاغیان آریایی-ترک با هاپلوگروپ آر.

لذا ماگ (ماجوج) نام یک قوم مشخص و نام سرزمین اصلی (طبق عهدین) است. ولی یاگ (یاجوج) صفت برخی مردمان از اقوام ترک-آریایی است که یاغی (و نه ایل) بودند.

در آخرالزمان مسیحی، صحبت از یک گاگ (= یک دسته یاغی) از سرزمین ماگ (نواحی شمالی زمین و آمریکا) آمده است. می توان این یاغیان را با استکبار جهانی امروز هم تطبیق داد.

پس یک مصداق فتنه یاجوج و ماجوج می تواند حمله مغول باشد، مصداق دیگرش جنگهای جهانی باشد که یاغیان آریایی رقم زدند و حتی یک مصداق دیگرش دیگر فتنه هایی باشد که یاغیانی از سرزمینهای ماجوج (آمریکا و اروپا) رقم می زنند.

والله اعلم.

دقت شود که آریایی ها و ترکان، هم پیمان ذوالقرنین بودند.

فقط عده ای محدود و معدود از یاغیان (همان تورانیان شاهنامه) از بین آنها به ماجوج پیوستند.

پس نظریه بالا نمی گوید که ایرانی ها و یا ترکان و یا حتی همه مغولان، مصداق یاجوج و ماجوج اند. بلکه نظریه بالا می گوید عده قلیلی از ایرانیان و عده قلیلی از ترکان و عده ای از قوم مغول، در دسته یاجوج و ماجوج جای داشته اند و جای دارند: استکبار جهانی.

ذوالقرنین با الذین انعمت علیهم تناسب دارد. یاجوج با المغضوب علیهم تناسب دارد. ماجوج با الضالین تناسب دارد. شاید. والله اعلم. پس با رویکرد تفسیر نمادشناسانه و همچنین چندمعنایی قرآن کریم، شاید بتوان گفت هر جا که ائمه کفر، با عده ای از گمراهان همپیمان می شوند، مصداقی از فتنه یاجوج و ماجوج است: از شهادت زرتشت بدست تورانیان تا فتنه سقیفه تا فتنه صفین و نهروان تا واقعه کربلاء تا فتنه های بنی العباس تا جنگ ایرانیان با صدامیان و دیگر جبهه های نبرد حق و باطل.

پس داستان ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج، رمز امامت و ولایت است: امام بر حق است که می تواند جلوی فتنه های باطل بایستد. امام کیست؟ کسی که من کل شیء سببا (خصوصا علم و حکمت) به او داده شده است.

پس دیدگاه اهل سنت که من غلب را امام متبع بداند و یا زیدیه که جهاد علنی را ملاک امامت می داند، منطق قرآنی ندارد. ملاک امامت، میراث دار بودن ذوالقرنین است و میراث او، حکمت است.

تاکید حاج قاسم بر حکیم و حکمت، از این منظر، جالب بود: اتقوا عن فراسه المومن فانه ینظر بنور الله.

منابع و پانویس