اثر انگشت از منظر قرآن و علم
مقاله
چکیده
هریک از ما انسانها در ابعاد روحی و جسمی با یکدیگر بسیار متفاوت هستیم که در بیشتر موارد آثار و نشانههای آن واضح و آشکار است، وجود این تفاوتها از اسرار آفرینش است که با تأمل در هر یک از آنها دری از رموز حکمت الهی به روی انسان گشوده میشود. خداوند در قرآن به بخشی از این اختلافها اشاره فرموده است. آیات 3 و 4 سوره قیامت نیز از جمله این موارد است که ضمن پاسخ شکنندهای که به کافران میدهد، خلقت دوباره بشر را با ظرافت و زیبایی بیان مینماید.
مقدمه
در آیات مربوط به قیامت و آفرینش مجدد انسان توجه خاصی به استخوان شده و در بیشتر موارد باز آفرینی آن و بخشهای جزییتر آن یعنی انگشتان (بنان) مورد توجه خاص بوده است. قرآن علاوه بر تأکید بر معاد و آفرینش مجدد انسان با تمام جزییات در اعضاء و جوارح به دقیقترین عضو او یعنی استخوان (عظم) و سپس به بخش جزيیتر ودقیقتر آن یعنی بنان اشاره میکند. سؤالی که به ذهن خطور میکند این است که دلیل این تأکید و انحصار موجود در آیه چیست؟ چرا روى استخوانها تكيه شده است؟ عظام و بنان چه ویژگی خاصی دارند؟
تفسیر لغوی
عِظَامَ
این کلمه جمع «عظم»، برگرفته از ماده «ع- ظ- م» است که بر بزرگی و قوت و قدرت دلالت میکند . همچنین بر استخوان در مقابل «لحم» (گوشت) نیز«عظم» اطلاق شده، زیرا سخت ترین و قوی ترین عضو در بدن است . واژهی «عظام» در قرآن کریم 13 بار آمده که بیشتر در ارتباط با معاد است. هرچند در مواردی، ضمن بیان مراحل خلقت جنین «عظام» به کار رفته است.
نُسَوِّی
این لفظ برگرفته از ریشه «س،و،ی» است که بر راست و درست بودن و اعتدال بین دو چیز دلالت میکند . «سواء» اسم مصدر یا مصدر و به معنای عدل (برابر و معادل بودن) است . درباره «سوّی» و «تسویه» (به ترتیب: فعل ماضی و مصدر از باب تفعیل) گفته شده که به معنای برابر قرار دادن و مرتب گردانيدن است. تسويه ظاهراً هماهنگی ميان اجزاء بدن است، مانند آيات 2 سوره اعلی و 37 سوره کهف. در آيه 7 سوره انفظار نیز به نظر میرسد که مراد از «سوّاك» سلامت اعضاء و گذاشتن هر عضو در موضع خود و مستوى الخلقه بودن است و یا به این معناست که خلقت را بر اساس آنچه که حکمت اقتضا میکند، قرار داده است . مصطفوی میگوید که «تسویه»، قرار دادن شئ به صورت معتدل در حالت میانه آن به همراه عمل، نظم، تدبیر و تکمیل است. همچنین به معناى استحکام بخشیدن و قرار دادن هر یک از اعضای بدن در مکان مناسب آن ، به اقتضای حکمت دانسته شده است.
ریشه «سوی» 83 بار به صورت مجرد (سواء، سَویّ و سُوی) و مزید (در بابهای افتعال، تفعیل و مفاعله) در آیات قرآن استعمال شده است. «سوّی» از باب تفعیل به معنای متعادل کردن است.
بَنانَ
به نظر لغت شناسان، اصل در معنی «بنان» ملازم و پیوسته بودن همراه با استقرار است و آوردن «انگشتان و اطراف آن (سرانگشتان) » از باب ذکر مصداق است . برخی فقط معنی انگشتان را برای «بنان» یاد کردهاند و برخی دیگر اطراف انگشتان را هم به آن افزودهاند. فراهیدی ضمن آوردن معنای لزوم، بنان را در لغت به معنای اطراف انگشتان و در قرآن به معنای اعضاء و جوارح (دست و پا) میداند. جوهری علاوه برمعنای مذکور، «بنیات الطریق» را راههای فرعی که از جاده اصلی منشعب میشود، معنا کرده است. ابن منظور با ذکر شواهدی از اشعار و حدیث، معانی فوق (انگشت واطراف آن) را تأیید کرده است. مصطفوی بعید نمیداند که بنان مصدر بوده و سپس به عنوان اسم برای انگشتان، دستها و پاها، یعنی تمام اعضایی که بدن با آن برقرار و پابرجاست، به کار رفته باشد. وی در بیان معنای بنان مینویسد که این لفظ به معنی «اطراف» یعنی چهار عضو متحرک جسم انسان است. به هر یک از دو عضو بالا (دستها) و دو عضو پایین (پاها) به سبب پیوستگی آنها به بدن و استقرار بدن به واسطه آنها، بنان اطلاق میشود . اگر معنى جامع، طرف باشد در تمام موارد آن صدق ميكند، زيرا دستها و پاها، اطراف بدن و انگشتان، اطراف دست و سر انگشتان، اطراف انگشتان است. پس از بررسی واژه «بنان» در دو آیه مذکور به نظر میرسد، مراد از بنان در آيه 12 سوره انفال، اطراف بدن نظير دستها و پاها و در آيه 4 سوره قیامت، انگشتان يا سرانگشتان باشد. لغت شناسان و مفسران در هر دو آیه به معنای انگشتان و اطراف آنها اشاره کردهاند.
تسویه بنان
ذکر این دو واژه در این آیه بیانگر بازآفرینی سر انگشتان براساس حکمت، تدبیر و با هدفی خاص و با همان ویژگیهای دنیوی میباشد. زیرا اکثر مفسران تعبير تسویه بنان را اشارهای لطيف به خطوط سر انگشت انسانها میدانند که با نتایج بررسیهای علمی روز کاملاً سازگارند.
«بلی» و معنای آن در قرآن کریم
با توجه به نظرات مفسران، شناخت واژه «بلی» و معنای آن در فهم آیات مربوطه و ارتباط آنها با یكدیگر، نقشی تعیین كننده دارد، «بلی» همواره در پاسخ نفی قرار میگیرد و آن را باطل میكند . مناسبترین معادل «بلی» در زبان فارسی واژه «چرا» است؛ زیرا تمام ویژگیهایی كه برای «بلی» در نظر گرفته شده، برای «چرا» نیز در زبان فارسی منظور گردیده است . درآیه 3 و4 قیامت، «بلی» پس از جمله منفی و سؤالی «ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه» قرار گرفته و استفهام آن توبیخی است. مفسران و لغت شناسان «قادرین» را عبارت وصفی میدانند كه در تركیب كلام، به عنوان حال برای فاعل «نجمعها» آمده است. «آیا انسان میپندارد كه هرگز استخوانهایش را گرد نمیآوریم؟ چرا، [گرد میآوریم] در حالی كه قدرت داریم، سرانگشتانش را نیز مرتب كنیم». بر طبق نظر لغت شناسان و مفسران عبارت بلی قادرین به منظور تقیید و انحصار آمده است. این عبارت ضمن اشاره به توانایی مطلق و نامحدود خداوند در همه امور، در واقع قیدی است که برای تأکید بر معنای فعل «نجمع» به کار رفته، یعنی خداوند بر جمع و تألیف استخوانها تواناست و هیچ تفاوتی میان خلقت اولیه و باز آفرینی آنها وجود ندارد . از سوی دیگر با تأکید بر تسویه بنان، علت ذکر اختصاصی آن فهمیده میشود که در واقع رفع غفلت از مخاطب است. یعنی بعد از قید بلی قادرین با طرح موضوع تسویه بنان و ذکر این واژه خاص، توجه شنونده را به سوی این عضو ویژه و منحصر به فرد جلب میکند که خطوط و نقوش آن دنیایی از رموز و اسرار در خود پنهان کرده است. علت ذکر انحصاری بنان جز با پیشرفت علوم آشکار نشد، انگشتان خطوطی دارند که از چهار ماهگی جنین به وجود میآیند و برای همیشه ثابت و منحصر به فرد باقی میمانند.
ویژگی خطوط سر انگشتان
اولین شناسایی علمی و مستدل اثر انگشت در غرب و در اواخر قرن هفدهم به دست آمده است. در سال 1684 میلادی، دانشمند ریخت شناس انگلیسی، نهمیا گرو در مورد برجستگیها و برآمدگیها، شیارها و خلل و فرج دست و پای انسان مطالعه کرد. نوشتههای وی به انجمن علمی لندن ارسال شد. علاوه بر این، او طرحهای دقیقی از الگوهای شیار انگشتان و نواحی کف دست ارائه کرد.
نتیجهگیری
خطوط سر انگشتان دو ویژگی مهم دارند؛ در هر فردی با دیگری متفاوت بوده و از تولد تا مرگ با انسان همراه است. بنان به معنای سرانگشتان (اطراف الاصابع) است و بنیات الطریق راهها و خطوط فرعی است که در واقع همان خطوط و نقوش موجود در سر انگشتان است. از سوی دیگر معنای ریشهای بنان بر لزوم و استقرار دلالت دارد که در حقیقت اشاره به مشخصات ویژه و کارکردهای خاص این خطوط است که ثابت بوده و ملازم و همرا ه هر انسانی است. به عبارت دیگر هم خود این خطوط و نقوش ثابت هستند، هم اثر آنها ثابت و ماندگار است. یافتههای علمی نیز این موضوع را تأیید کرده و با روشهای پیشرفته تمایز این خطوط و اثر آنها را اثبات میکنند. اثر انگشت به دلیل تماس و لمس اشیاء قابل ثبت بوده و محو هم نمیشود ، و . شاید یکی از دلایل کاربرد این واژه در آیه ارائه یک کد و نشانه جهت شناسایی بهتر خواص این عضو باشد.
منابع
1. آلوسى، محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، دارالكتب العلميه، چاپ اول، بيروت، 1415ق.
2. ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغه، دار الفکر، بیروت، بیتا.
3. ابن منظور، محمد، لسان العرب، دار صادر، بيروت، چاپ سوم، 1414ق.
4. ابو حيان، محمد بن يوسف، البحر المحيط فى التفسير، دار الفكر، بيروت، 1420ق.
5. بيضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ اول، 1418ق.
6. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، بیروت،1990م.
7. درويش، محيى الدين، اعراب القرآن و بيانه، دارالارشاد، چاپ چهارم، دمشق، 1415ق.
8. دعاس،حميدان-قاسم، اعراب القرآن الكريم، دارالمنير و دارالفارابى، دمشق، چاپ اول، 1425ق.
9. راغب اصفهانى، حسين، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم- الدار الشاميه، دمشق-بيروت، چاپ اول، 1412ق.
10. رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب مبین، چاپ پنجم، 1388ش.
11. زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، التراث العربی، کویت، 1965م.
12. زمخشرى محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، دار الكتاب العربي، بيروت، چاپ سوم، 1407ق.
13. سيد قطب، فى ظلال القرآن، دارالشروق، بيروت - قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق.
14. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى تفسير المأثور، كتابخانه آيه الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق.
15. شريف لاهيجى، محمد بن على، تفسير شريف لاهيجى، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش.
16. شيخ صدوق، علل الشرائع، داورى، چاپ اول، قم، بیتا.
17. صافى، محمود بن عبد الرحيم، الجدول فى اعراب القرآن، چاپ چهارم، دار الرشيد-مؤسسه الإيمان، دمشق-بيروت، 1418ق.
18. طباطبايى، محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه، چاپ پنجم، قم، 1417ق.
19. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
20. طريحى فخر الدين، مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم، تهران، 1375ش.
21. طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن، دار الکتب العلمیه، بیروت،2004م.
22. طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، دار احياء التراث العربى، بيروت، بیتا.
23. فخرالدين رازى، محمد، مفاتيح الغيب، دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ سوم، 1420ق.
24. فراهيدى، خليل بن احمد، العين، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق.
25. فولادوند، محمد مهدى، ترجمه قرآن، دار القرآن الكريم، تهران، چاپ اول، 1415ق.
26. فیروز آبادی، محمد، القاموس المحیط، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 2003م.
27. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بیتا.
28. قمى مشهدى محمد، كنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، تهران، 1368ش.
29. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، اسلاميه، تهران، بیتا.
30. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360ش.
31. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.
32. نحاس، احمد، اعراب القرآن، منشورات محمدعلى بيضون، دارالكتب العلميه، چاپ اول، بیروت، 1421ق.
33. هاشمی احمد، جواهر البلاغه، ترجمه محمود خورسندی، نشر فیض، چاپ دوم، 1380ش.