لایههای زمین از منظر قرآن و علم
چکیده
تاکنون شناخت بشر در مورد زمین و اعماق آن صرفاً از طریق ارسال امواج لرزهای و لرزههای حاصل از زمینلرزهها و اندازهگیری زمان سیر این امواج از نقطهای به نقطه دیگر میسر شده است، بهگونهای که بشر امروزی با این ابزار توانسته است به شکل پیازی زمین و وجود طبقات مختلف در آن و نیز ضخامت و حتی جنس و خواص فیزیکی این بخشها پیببرد. یافتههای زمینشناسی نشان میدهد زمین دارای چندین قشر متحدالمرکز است که از بیرون به داخل به نام بخشهای اصلی پوسته، گوشته، و هسته نامگذاری شدهاند و دقت نظر در تقسیمبندیهای جزئیتر هرکدام نشان میدهد در بین آنها پوسته زمین کمترین ضخامت را دارد و با نزدیک شدن به هسته زمین، بر چگالی مواد تشکیلدهنده آنها افزوده میشود.
در تاریخ علم زمین شناسی، قدمت کشف لایههای زمین به کمتر از سه قرن میرسد و این درحالی است که خداوند متعال بیش از چهارده قرن پیش، با نزول آیه شریفه 12 طلاق، با اشارهای لطیف به بیان این موضوع پرداخته، فرمود: « الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهنّ...: اوست خداوندی که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را...»
در آیه مذکور، خداوند از شباهت میان هفت آسمان و زمین در خلقت سخن به میان آورده است و از آنجا که تشبیه بدون درنظرداشتن وجه شبه یا با وجه شبه بعید، قبیح و بیفایده است و خداوند از کلام عبث منزه است، لذا یافتن وجه شبه ضروری بهنظر میرسد. همچنین اگر در تشبیه با ادات «مثل»، وجه شبه ذکر نشود، شباهت طرفین تشبیه به صورت تام یا در ویژگیهای بارز است. عدم شباهت تام هفت آسمان و زمین امری بدیهی است، لکن با شناخت ویژگیهای بارز هفت آسمان در قرآن کریم مانند چند لایه بودن میتوان وجوه شباهت هفت آسمان و زمین را روشن نمود که بر این اساس آیه از وجود طبقات در زمین پرده برمیدارد.
مقدمه
جهل مطلق یا نسبی بشر و حس کنجکاوی وی نسبت به جهان پیرامون، او را بر آن داشته تا همواره در پی شناخت پدیدهها باشد. یکی از این مجهولات که از قرن ها پیش ذهن انسان را به خود مشغول نموده است، محل زیست او یعنی زمین و ساختمان داخلی آن است و هرچند دسترسی مستقیم به قسمتهای درونی زمین حتی با تکنولوژی عصر حاضر نیز امری ناممکن است، اما بشر با استفاده از روش ژئوفیزیکی به صورت غیرمستقیم و از طریق شواهد قابل دسترسی مانند خروج مواد مذاب درونی توسط آتشفشانها و چشمههای آب گرم تا حدی به شناخت درون زمین نائل شده است و در این مطالعه از اندازهگیری کمی پارامترها و ویژگیهای فیزیکی مانند روشهای انکسار و انعکاس لرزهای، ثقلی، مغناطیسی، الکتریکی، الکترومغناطیسی و رادیواکتیویته بهره میبرد. ژئوفیزیک با ترکیب پدیدههای فیزیکی زمین و پوششهای مایع و گازی دربرگیرندهاش سروکار دارد. ژئوفیزیکدانان با استفاده از امواج لرزهای و اندازهگیری میدانهای گرانش و مغناطیس زمین میتوانند خواص الاستیکی و مغناطیسی، چگالی، و دمای درون زمین را اندازهگیری کنند. بدین ترتیب آنها طی مطالعات و تحقیقات ژئوفیزیکی به وجود لایههای اصلی و فرعی در زمین پی بردهاند و دریافتهاند که زمین از لایههای گونهگونی تشکیل شده است، هرچند به دلیل اختلاف نظر در پارامترهای تقسیم لایههای زمین در تعداد آنها همچنان اختلافات نظراتی وجود دارد.
در قرآن کریم آیات فراوانی پیرامون خلقت آمده است که خداوند با قراینی ما را به تامل در آنها دعوت میکند، از جمله آیه 12 طلاق که خداوند متعال از شباهت در خلقت «سبع سموات» و «من الارض» خبر داده، می فرماید: «اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا: خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آنها از زمين آفريد، فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مىآيد تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در برگرفته است.» و در بخش انتهایی آیه، این شباهت را دلیل بر قدرت و علم مطلق خویش معرفی مینماید. عبارت پایانی آیه، خواننده را به تامل وامیدارد که ممکن است آیه شریفه بیانگر موضوعی علمی باشد که مردم عصر نزول از آن بیخبر بوده و امروزه بعد از اهتمام بشر به شناخت زوایای پنهان خلقت، این امر روشن شده است. لذا این تحقیق با تکیه بر یافتههای قطعی علمی پیرامون آسمانها و زمین در عصر حاضر از یک سو و تفسیر روشن آیه از سوی دیگر نمونهای از روشنگری اعجازگونه و علمی قرآن را که همان طبقاتی بودن زمین است، تبیین می نماید. در این مقاله، پس از بیان روش شناخت لایههای زمین و معرفی این لایهها، به نقل و تبیین دیدگاه مفسران و سایر کتب مربوطه و تحلیل اعجاز مورد ادعا در آیه شریفه خواهیم پرداخت.
تاریخچه طبقاتی شدن زمین و کشف آن
براساس یافتههای زمینشناسی و علوم نجوم تاریخ لایه لایه بودن زمین به حداقل دو میلیارد سال پیش برمیگردد یعنی زمانی که هیچ موجود زندهای بر روی این سیاره وجود نداشت و علت آن را در تاثیرات حیاتی این ویژگی بر روی زندگی جانداران و اجسام موجود بر روی سطح آن میتوان جستجو نمود. حدود دو قرن پیش در سال 1845 استفاده از علم ژئوفیزیک در شناسایی لایههای درون زمین به کار گرفته شد و با گذشت زمان و استفاده از سیستمهای دقیقتر لرزهنگاری و کاهش خطاهای جانبی تفکیک لایههای داخل زمین با کیفیت و دقت بیشتری انجام گرفت.
روش شناخت لایههای زمین
دانشمندان با ارسال امواج P و S و امواج سایزمیک به داخل زمین و بازگشت آنها به گیرندههای لرزه نگاری، توانستهاند به شناسایی مرز بین لایههای داخل زمین و آنومالیها بپردازند. از ویژگیهای موج S این است که جهت ارتعاش این امواج عمود بر جهت انتشار آنهاست و به آنها امواج عرضی یا برشی میگویند. در بیشتر موارد نسبت این موج به موج P نصف است. اما در موج P جهت ارتعاش با جهت انتشار در یک راستا است (شکل ۱).
این امواج در اثر تنشهای فشارش و کششی دستگاههای لرزهنگاری ایجاد میشود. این موج نیز نسبت به رئولوژیهای گوناگون دچار انکسار میشود. در نتیجه این ناهنجاریها شناسایی مرزهای بین لایهای و آنومالیهای داخلی به راحتی انجام خواهد گرفت. لایهها و عوارض داخلی زمین کمک موثری میکند. در شکل۲، شمای کلی از قابلیت گذردهی این امواج به داخل زمین و واکنش این امواج در برخورد با ترکیبات شیمیایی و تغییرات فیزیکی مختلف نشان داده شده است.
در شکل ۲ حالت a، نحوه حرکت امواج P در داخل زمین را نشان میدهد که نحوه حرکت آن عمود بر جبهه موج میباشد و با حرکت به سمت پایین دچار انکسار میشود. این شکستگیها به دلیل افزایش سرعت امواج لرزهای در لایههای داخلی است که خود موید تغییرات رئولوژی داخل زمین میباشد. اگر این تغییرات آهسته باشد تغییرات انکسار هم آهسته خواهد بود و در صورت افزایش شدت تغییرات رئولوژی انکسار هم شدید خواهد شد. با توجه به شکل مذکور شناسایی مرز بین هسته داخلی و خارجی معین گردید.
در شکل ۲ حالت b، نحوه ی حرکت امواج برشی S دیده میشود. این امواج نمیتواند از مایعات عبور کنند. از این جهت آثاری از عبور آنها در هستهی خارجی مشاهده نمیشود و باعث تشکیل یک منطقهی سایه میشود. وجود سایه حکایت از یک انکسار موج لرزهای است که شناسهای برای معرفی مرز (گوتنبرک) بین هسته و گوشته میباشد. در شکل ۲ در حالت c، امواج سایزموگرافی به کار برده شده است که در شناسایی هستهی داخلی زمین مورد استفاده قرار میگیرد. این امواج نسبت به لایههای جامد دچار انکسار میشوند و با بازتابی که از مرز بیرونی هستهی داخلی از خود نشان میدهند، در شناسایی هستهی داخلی موثر واقع شده است.
نمودار aدر شکل ۲ تغییرات موج S و موج p را در داخل زمین نشان میدهد. باتوجه به نمودار، تغییرات شدیدی در سرعت امواج لرزه ای در اعماق ۲۹۰۰ و ۵۱۵۵ کیلومتری دیده میشود. این مرزها داخل زمین را به سه قسمت به نامهای پوسته، گوشته و هسته تقسیم کرده است. اعوجاجات دیگر در هر یک از زیر لایهها تقسیمات فرعی دیگری را برای زمین معرفی کرده است که در ادامه به معرفی هر یک از این لایههای فرعی میپردازیم. با توجه به مقایسه شکلها مشخص میشود رابطه مستقیمی بین شکست امواج لرزهای با مرز لایهبندی داخل زمین وجود دارد.
پوسته (لایه a)
پوسته، خارجیترین لایه سیاره ما و دارای ضخامت بین ۷ تا ۷۰ کیلومتر میباشد که شامل دو نوع پوسته قارهای و پوسته اقیانوسی است. پوسته قارهای ۳۰ درصد از سطح زمین و پوسته اقیانوسی ۷۰ درصد از سطح آن را پوشش میدهد (شکلهای ۳ و ۴).
این دو نوع پوسته از لحاظ ضخامت و ترکیب با هم متفاوت میباشند. بیشترین ارتفاع پوسته قارهای مربوط به کوههای هیمالیا و قله اورست با ارتفاع ۸٫۵ کیلومتر و عمیقترین نقطه از پوسته اقیانوسی مربوط به گودال ماریانا میباشد. طبق بررسیهای انجام شده توسط دانشمندان، این سیاره تنها سیارهای است که تحت تاثیر تکتونیک صفحهای می باشد. مطالعات لرزهای نشان داده است که پوسته اقیانوسی لایه به لایه بوده و در اکثر حوضههای اقیانوسی سه لایه اصلی وجود دارد:
1. لایه اول به ضخامت تقریبی ۰٫۳ کیلومتر که از مواد رسوبی بوده است.
2. لایه دوم به ضخامت ۱٫۴ کیلومتر که حاوی سنگهای مافیک و الترامافیک است.
3. لایه سوم به ضخامت ۴٫۷ کیلومتر که این لایه نیز حاوی سنگهای مافیک و الترامافیک است. جنس مواد تشکیل دهنده پوسته در زیر اقیانوسها و قارهها متفاوت است. همچنین این مطالعات در مورد پوستهی قارهای حکایت از ترکیبات زیر دارد: ۸ کیلومتر سنگهای روی پوسته از قبیل سنگهای آتشفشانی، شیل، ماسهسنگ و دیگر سنگهای دگرگونی معادل آنها، ۸ کیلومتر میگماتیت و گرانیت، ۱۸ کیلومتر گرانولیت.
مرز موهو
تغییرات در امواج لرزهنگاری در اعماق زیر پوسته حاکی از وجود یک ناپیوستگی لرزهای است به طوری که سرعت امواج لرزهای در بالای موهو، ۶ کیلومتر در ثانیه و در زیر موهو حدود ۸ کیلومتر در ثانیه میباشد. این انقطاع به قدری واضح است که احتمالا نشان دهنده تماس بسیار ناگهانی بین دو سنگ (گابرو در بالا و پریدوتیت در پایین) است. ضخامت مربوط به این لایه حدود ۶ کیلومتر میباشد.
گوشته
این بخش، قسمت داخلی زمین بوده و در بین پوسته و هسته قرار گرفته است. گوشته بخش اعظم جرم و حجم زمین را در برگرفته است. بخش بالای آن دارای عمق ۷۰ کیلومتر و بخش زیرین آن نیز دارای ۲۹۰۰ کیلومتر می باشد (شکل ۳). این توده داغ و جامد است و با افزایش عمق مقدار حرارت آن نیز افزایش یافته و با اینکه جامد است ولی خاصیت پلاستیک از خود نشان میدهد و جریان مییابد. تغییر و تحولات مربوط به این لایه خود عاملی برای وجود صفحه تکتونیکی روی سطح زمین است. در عمق ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتری زیر پوستهی اقیانوسی یک ذوب بخشی جزئی دیده میشود که تقریبا ۴ درصد از حجم گوشته را به ماگما تبدیل میکند. بسیاری از آتشفشانهای مربوط به نقاط داغ در سطح زمین که ماگمای بازالتی دارند از زبانهی گوشته منشا گرفتهاند، وجود دو جریان همرفتی در قسمتهای مختلف گوشته خود حکایت از تبادل انرژی بین بخشهای بالا و پایین آن شده است. این تبادلات از یک میلیارد سال پیش آغاز شده است. خود گوشته نیز به دلیل ناپیوستگیهای لرزهای که توسط دستگاههای لرزه نگاری ثبت شده به سه قسمت تقسیم میشود: گوشته بالایی، زون انتقالی و گوشته پایینی که در ادامه ویژگیهای هر یک از این تقسیمات بیان میشود.
گوشته بالایی (لایهB)
این لایه بین عمق ۷۰ تا۴۰۰ کیلومتر از سطح زمین را تشکیل داده است. داخل این لایه ذوب بخشی جزئی وجود دارد که با استفاده از ناهنجاریهای لرزهای شناسائی شده است. منشا بسیاری از پدیدههای زمین شناسی مثل فعالیتهای ماگمایی، زلزلههای عمیق و تغییر مکان قارهها، در گوشته بالائی و ناحیه عبور است. در زیر آن لایه فرعی دیگری به نام لیتوسفر گوشته وجود دارد که به حالت جامد میباشد. با استفاده از اطلاعات ژئوفیزیکی برای ترکیب پوسته سه نوع سنگ پیش بینیکرده است: دونیت (غنی از الیوین)، پریدوتیت (غنی از الیوین و پیروکسن)، و اکلوژیت (مرکب از گرونا، پیروکسن). جرم مخصوص این قسمت از گوشته حدود ۳،۹ محاسبه شده است.
زون انتقالی (لایهC)
این زون در اعماق 600-400کیلومتری سطح زمین واقع شده است. در این زون نیز با جهش ناگهانی از سرعت لرزهای روبرو هستیم که احتمالا به دلیل جانشینی تغییرات فاز در مواد معدنی گوشته میباشد.
گوشته پایینی (لایهD)
جایگاه آن در عمق ۲۹۰۰-۶۷۰ کیلومتری از سطح زمین میباشد. افزایش درجه حرارت و سرعت لرزهای و روند رو به رشد آن رو به پایین رفتار پلاستیکی از خود نشان میدهند. این انتقال حرارت از طریق فرایند همرفت صورت میگیرد. به عبارتی مواد گرم بالا رفته و مواد سرد در داخل آن غرق میشوند. فرایند گرم شدن از قاعده گوشته آغاز گردیده است. منشا این گرما را حرارت مربوط به مواد رادیو اکتیو دانسته اند و ۲۰ درصد حرارت موجود دراین لایه از فرایند تشکیل هسته حاصل شده است. نتایج حاصل از بررسی امواج لرزهای حضور سیلیکاتهای منیزیم، آهن و اکسیدهایی مثل کرنزون، روتیل و اسپینل را در این لایه نشان میدهد. وجود ناپیوستگیهای لرزهای در بالای لایه D حضور ترکیباتی مانند TTGو Anorthosite از مشتقات پوسته قارهای است. اطلاعات لرزهای در ارتباط با تشابه ساختار تکتونیکی و همچنین وجود ترکیباتی (مانند گرانیت) مشابه ترکیبات پوسته این احتمال را میدهد که این لایه منشا فرورانش پوسته اقیانوسی است که به همراه آن بخشی از پوستهی قارهای را پایین برده است. این عملکرد در زمان اولیه تشکیل کره زمین بوده است. طبق اطلاعات حاصل از روش ترموگرافی لرزهای ترکیب این بخش شامل مجموعهای مختلط از گوشته و هسته (سیلیکات و آهن) معرفی شده است. افزایش سرعت لرزهای در بالای مرز D خود حکایت از چگالی بالا در این مرز دارد.
هسته
درونیترین بخش از زمین است که دارای قطر ۳۴۸۱ کیلومتر (به اندازه ماه) است. این مجموعه دارای چگالی بالا و با توجه به تحقیقات انجام شده احتمال میرود حاوی آلیاژ آهن و نیکل باشد. شناسایی مرز خارجی (مرز گوتنبرگ) آن با شکست امواج S و مرز داخلی آن با شکست موج P شناسایی شده است. مرز داخلی هسته، آن را به دو قسمت هسته داخلی و هسته خارجی تقسیم نموده است. با توجه به عدم عبور دهی امواج S (امواج برشی) محققان نتیجه گرفتند که هسته خارجی مایع بوده و با توجه به شکست موج P در مرز بین هستهی داخلی و خارجی به این نتیجه رسیدهاند که هسته داخلی جامد میباشد. وجود جریان همرفتی در آلیاژ آهن مربوط به هسته خارجی عاملی برای بروز میدان مغناطیسی زمین می باشد. مطالعات اخیر نشان داده است که سرعت چرخش در هسته داخلی بیش از گوشته میباشد. علاوه بر آن ناهمسانگری گستردهای در هسته داخلی مشاهده شده است که نمود آن در اختلاف سرعت لرزهای در قسمتهای مختلف آن مشاهده شده است به طوری که سرعت سیر موج در هسته داخلی به طور ناگهانی افزایش مییابد. طی تحقیقات اخیر احتمال میرود لایه دیگری در بین هسته داخلی و هسته خارجی وجود داشته باشد که ترکیب مشترکی از دو هسته ی بالایی و پایینی را داراست و حالت نیمه سلب دارد.
ضرورت تعیین وجه شبه در آیه شریفه
همانطور که بیان شد، آیه مورد بحث به شباهت آسمانها و زمین تصریح مینماید تا از این طریق علم و قدرت الهی برای بندگان متبلور شود و این بدان معناست که خداوند در آیه شریفه از امری خبر میدهد که مردم آن روز نسبت به آن جهل داشتند، اما خداوند از گنجینه علم خود آن را برای انسانها آشکار می نماید. این موضوع مهم در آیه شریفه در قالب تشبیه بیان شده است و در هر تشبیهی وجود وجه شبه ضروری است. زیرا اگر وجه شبهی نباشد یا وجه شبه بعید باشد، تشبیه از نوع قبیح مردود و بیفایده است، در حالی که خداوند کلام عبث و بیهوده نمیگوید.
همچنین در آیه شریفه، برای بیان شباهت میان طرفین تشبیه ادات «مثل» به کار رفته است. واژه «مثل» در لغت به معنی برخاستن و ایستادن است [۱] و در اصطلاح سه کاربرد دارد: واژه «مثل» گاهی زائده است و معنا نمی شود [۲]؛ گاهی به معنی خود شیء و ذات آن است [۳] [۴]؛ گاهی نیز به معنی شبیه چیزی در مثال و اندازه و مانند آن است [۵] و عمومیترین لفظی است که برای بیان شباهت بین دو چیز وضع شده است، زیرا واژگانی مانند «ندّ، شبه، مساوی» شباهت را از یک جهت مانند جوهر، کیفیت، اندازه بیان میکند در حالی که واژه «مثل» شباهت از همه جهات را بیان میکند [۶]. واژه «مِثل» از نظر نحوی کلمهای مبهم و به تعبیر صاحب مبادئ العربیة «در ابهام فرو رفته» است [۷]، لذا باید به واسطه مفهوم یا عبارتی معنای آن روشن گردد. همچنین از دیدگاه ابنمنظور اگر در مثلیت وجه شبه ذکر شود، صرفاً از همان جهت بین طرفین شباهت وجود دارد. اما اگر وجه شبه ذکر نشود، در همه جهات مانند یکدیگرند [۸][۹] یا آنکه شباهت در ویژگیهای اصیل و برجسته آنهاست [۱۰]. بنابراین در بیان مثلیت هفت آسمان و زمین دو حالت وجود دارد: عدم ذکر وجه شبه در آیه که بر عینیت آنها یا کثرت وجوه شبه و مبالغه در شباهت هفت آسمان و زمین دلالت میکند؛ ذکر وجه شبه که در این صورت شباهت صرفاً از جهت یا جهاتی مشخص مد نظر است. بدیهی است آسمانها و زمین شباهت تام با یکدیگر ندارند، اما یافتههای علمی حاکی از آن است که میان آنها از جهاتی شباهت وجود دارد.
وجوه شباهت آسمانها و زمین در تفاسیر
اکثر مفسران در تفسیر آیه شریفه 12 طلاق موضوع شباهت آسمان ها و زمین را از جهات ذیل مطرح نموده اند:
1. کمیت یعنی هفت تایی بودن زمین [۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]
2. هفت طبقه بودن زمین [۱۶][۱۷][۱۸]
3. شباهت در خلقت [۱۹]
4. ساختار لایه لایهای زمین [۲۰]
بررسی واژه «الارض» در قرآن کریم و نیز تصریح مفسران حاکی از آن است که این واژه در هیچیک از آیات قرآن کریم به صورت جمع به کار نرفته است. به ویژه آنکه در این آیه شریفه نیز به صورت مفرد به کار رفته است، لذا در پذیرش نظر گروه نخست که شباهت آسمانها و زمین را در عدد هفت به شمار آوردهاند، تردید وجود دارد. همچنین مفسرانی که به این نظر متمایل شدهاند، دلیل آن را عدم شباهت کیفی آسمانها و زمین بیان نمودهاند و این در حالی است که یافتههای علمی پرده از شباهت آسمانها و زمین در ویژگی مشترک لایه لایه بودن برداشته است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
همچنین با توجه به پارامتر موثر اختلاف سرعت در عبور امواج لرزهنگاری در تقسیم لایههای زمین که به آن خواهیم پرداخت، نظر گروه دوم مبنی بر شباهت آسمانها و زمین در هفت طبقه بودن را نیز نمیتوان به طور قطعی پذیرفت. نظر گروه سوم که شباهت آنها را از جهت خلقت و پیدایش مطرح نمودهاند، با توجه به یافتههای علمی پیدایش اولیه لایههای مختلف زمین وآسمان حداقل به تاریخی در حدود دو میلیارد سال پیش(براساس علوم زمین شناسی و نجوم) یعنی قبل از پیدایش هر موجود زندهای برمیگردد، بر این اساس میتوان گفت تشکیل لایههای اولیه در زمین و آسمان در زمان تکامل اولیه زمین وآسمان امری حیاتی در زندگی جانداران میباشد به عنوان مثال:وجود لایه پوسته خارجی زمین با توجه به حرکت چرخشی در این لایه خود عاملی برای جاذبه زمین و پایداری اجسام و موجودات بر روی آن میباشد، وجود لایه ازونسفر به عنوان یک لایه محافظتی در مقابل اشعههای مضر خورشید برای جانداران عمل میکند و مانع از آبشدن یخهای قطبی وگرم شدن سطح کره زمین میگردد .
دیدگاه چهارم مفسران که شباهت مذکور در آیه شریفه را در لایه لایه بودن آسمانها و زمین دانستهاند، با قراین موجود در آیه شریفه و نیز یافتههای قطعی علمی مطابقت دارد که در ادامه به تبیین آن خواهیم پرداخت.
کیفیت تشخیص وجه شبه
همانطور که بیان شد، شناخت وجهشبه در هر تشبیه ضرورت دارد. لکن نخستین گام برای تشخیص وجه شبه، شناخت ویژگیهای هریک از طرفین تشبیه است تا با مقایسه آنها بتوان به مشخصه یا مشخصات مشترک طرفین تشبیه پیبرد. اما دانش ناچیز بشر نسبت به ماهیت هفت آسمان در عصر حاضر از یک سو و ابهام مراد خداوند از هفت آسمان در قرآن کریم از سوی دیگر راه را برای شناخت کامل ویژگیهای هفت آسمان میبندد، مگر آنکه آیاتی از قرآن کریم که به عبارت «هفت آسمان» تصریح دارد، مورد بررسی قرار گیرد.
از میان آیاتی که «سبع سموات» در آنها به کار رفته است، در دو آیه به صورت بارز بر طبقاتی بودن آسمانها تصریح شده است که عبارتند از:
مفسران در بیان معنای آیات فوق چنین گفتهاند:
«سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً از طابق النعل است. هر گاه دو لنگ كفش روى هم قرار بگيرد. [در آيه] يعنى طبقهاى بالاى طبقه ديگر (واقع است) و آن توصيف به مصدر است، يا داراى طبقات است يا به صورت طبقاتى گوناگون طبقهبندى شده است.» [۲۱] [۲۲] «طِباقاً یعنی یکی بالای دیگری، پس طباق مصدر دوم فعل طابق است و طباق منزلتی بالای منزلتی است.» [۲۳] «مطابق بودن هفت آسمان با يكديگر به اين معنا است كه (مانند پوستههاى پياز) بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار گرفته باشد، و يا به معناى اين است كه مثل هم باشند.» [۲۴] «ابوالجارود از امام باقر (ع) در مورد سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً نقل میکند که فرمود: بعضی از آنها بالای بعضی دیگر است.» [۲۵] «طباق مصدر باب مفاعله به معنى مطابقه است، گاه به معنى قرار گرفتن چيزى بالاى چيزى مىآيد، و گاه به معنى هماهنگى و مطابقت دو چيز با يكديگر است، و در اينجا هر دو معنى صدق مىكند.» [۲۶] بنابراین وجود طبقات در آسمانها یکی از ویژگیهای بارز آنها است.
موضوع دیگری که ما را در تعیین وجه شبه یاری میرساند آنکه مقصود گوینده در تشبیه، بیان شباهت «مشبه» به «مشبه به» در صفتی است که به صورت واضح و آشکار در مشبه به وجود دارد و مخاطب نسبت به وجود آن صفت در «مشبه به» آگاهی و اطمینان دارد. در ذیل آیه شریفه 15 نوح، صاحب تفسیر کاشف بیان میکند: «اعتقاد به آسمانهای هفتگانه در زمان قدیم وجود داشته است» [۲۷] بررسی پیشینه تاریخی این موضوع نیز نشان میدهد مردم قرون اولیه وپیش از میلاد مسیح به وجود چندین آسمان معتقد بودند. از سوی دیگر در ذیل آیاتی که به هفت طبقه بودن آسمان اشاره دارند، اعتراضی از سوی اعراب در کتب تفسیری نقل نشده است و این نشان میدهد آنها با این موضوع بیگانه نبودهاند.
مفهوم و جایگاه عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ»
بیان شد برای رفع ابهام واژه «مثل» از یک سو و با توجه به عدم شباهت تام آسمانها و زمین از سوی دیگر، ضروری است وجوه شباهت معین گردد که براساس سایر آیات کریمه و نیز آیه مورد بحث، کمترین شباهت این دو در طبقاتی بودن است. عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» نیز میتواند این ادعا را تقویت نماید. زیرا براساس قراین موجود در آیه شریفه، عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» مکمل عبارت «خلق سبع سموات» است. یکی از آن قراین چگونگی ارتباط عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» با عبارات پیشین آن است.
یکی از ابزارهای فهم صحیح عبارت و جلوگیری از خطا در دریافت منظور گوینده در زبان عربی، وصل و فصل به معنی کاربرد یا عدم کاربرد حرف عطف بین دو جمله است. در آیه مذکور، بین دو عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» و عبارت «و من الارض مثلهنّ» فصل وجود دارد؛ بدین معنا که حرف عطف واو بین این دو جمله نیامده و کلام به صورت منفصل ذکر شده است. فصل در زبان عربی به پنج دلیل صورت میگیرد که در این مورد، با توجه به شواهد، فصل به دلیل شبه کمال انقطاع انجام شده است یعنی جمله «یتنزّل الامر بینهنّ» پس از دو جمله «خلق سبع سموات و من الارض مثلهنّ» آمده است و از آنجا که عطف آن به خاطر مناسبتی به جمله اول صحیح است ولی عطف آن به جمله دوم موجب فساد معنوی میگردد، بنابراین متکلم یکباره عطف را رها نموده تا تصور اینکه به جمله دوم عطف شده است، دفع گردد. یکی از شواهدی که بر این ادعا صحه مینهد، دیدگاه علمای نحو در تعیین نقش این جمله است که برخی آن را جمله استینافیه خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد [۲۸] و برخی دیگر حال برای جمله «خلق سبع سموات» در نظر گرفتهاند [۲۹].
برای دریافت مفهوم عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» ابتدا به بررسی یکایک واژگان و سپس بررسی آنها در کنار هم میپردازیم.
واژه «یتنزّل» از ریشه «نزل» است که در اصل به معنای هبوط و وقوع شیء خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد و حلول [۳۰] است و «تنزّل» به معنی نزول آرام و تدریجی و با تاخیر است [۳۱][۳۲][۳۳][۳۴]
واژه «الامر» نیز به معانی ذیل است: مکلف کردن کسی به انجام چیزی (مصدر) که نقیض نهی است و از نظر راغب «امر» لفظ عام برای افعال و اقوال است یعنی هم شامل امر قولی میشود و هم امر فعلی [۳۵]، شأن [۳۶][۳۷]، کار که همان امر فعلی است [۳۸]، ابداع که بدین معنا فقط برای خدا به کار میرود [۳۹].
بررسی کاربرد قرآنی واژه «الامر» نشان میدهد خداوند در ذیل سخن از خلقت و آفرینش، از دو تعبیر «یتنزّل الامر» و «یدبّر الامر» استفاده نموده است مانند آیه شریفه 3 یونس که میفرماید: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَكَّرُون» صاحب مجمع البیان آیه را ناظر بر ترتیب تدریجی آفرینش دانسته، در ادامه چنین توضیح میدهد: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يعنى كار را اندازهگيرى كرده و بترتيب خود جارى ساخت» [۴۰] بر این اساس تدبیر امر به صورت التزامی بر تدریجی بودن خلقت دلالت میکند.
همچنین در آیه شریفه 2 رعد خداوند متعال فرمود: «اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون» علامه طباطبایی در تفسیر این آیه ضمن بیان مشابهت صدر و ذیل آن با صدر و ذیل آیه شریفه 3 یونس در اینکه ابتدای آیه مقدمه است برای ادامه آن، بیان میکند: «تدبیر به معنی آوردن چیزی به دنبال چیز دیگر و تنظیم و قرار دادن هریک در جای خود است» خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد و بدین ترتیب تدبیر امر و نزول امر را به یک مفهوم درنظر میگیرد.
در آیه شریفه 12 طلاق نیز مانند آیات مذکور، خداوند متعال بعد از بیان خلقت و آفرینش از امر سخن میگوید لکن به جای عبارت «یدبّر الامر» از ترکیب «یتنزّل الامر» بهره میجوید و در معنای لفظی بیان شد «تنزّل» نزول تدریجی و با تاخیر است. همچنین براساس نظر راغب، واژه «الامر» در برخی آیات قرآن بر نوع خاصی از خلقت (ابداع) که خلقت بیسابقه است، دلالت میکند، مانند 12 فصلت که فرمود: «اوحی فی کلّ سماء امرها: آغاز کار آفرینش هر آسمانی را به آن وحی نمود» و نیز 85 اسراء که فرمود: «قل الرّوح من امر ربّی: روح از آفریدههای بیسابقه خدائی است» [۴۱]. بنابراین یکی از معانی امر نوعی خلقت است و با توجه به همنشینی آن با واژه «یتنزّل» در این آیه، میتواند مفهوم خلقت تدریجی را افاده نماید. همانگونه که در آیه شریفه 29 بقره نیز فرمود: «... ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ ...: ... سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار كرد...» همچنین مواردی مانند آیه 1 نحل (اتی امر الله: قیامت آمد) [۴۲] نشان میدهد «الامر» میتواند محدود به یک مصداق مشخص باشد.
از سوی دیگر بررسی واژه «بین» نشان میدهد این لغت در قرآن کریم به همراه مضاف الیه 166 بار به کار رفته است، لکن فقط در آیه شریفه 12 طلاق به ضمیر «هنّ» اضافه شده است و در سایر موارد، هرگاه مضاف الیه آن ضمیری است که به «السماوات: آسمانها» و «الارض: زمین» بازگردد، مانند آیه 24 شعراء که فرمود: «قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنينَ» و نیز آیه شریفه 85 حجر که فرمود: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَق ...» آنها را دو فرض نموده و از ضمیر مثنی و به صورت ترکیب «بینهما» استفاده کرده است. بنابراین طرفین «بین» در این عبارت نمیتواند «آسمانها و زمین» باشد. همچنین مفسران متفقالقولاند که واژه «الأرض» در قرآن کریم صرفاً به صورت مفرد بهکار رفته است، بنابراین طرفین مورد نظر در واژه «بین» نمیتواند «آسمانها و زمینها» به صورت جمع باشد. از سوی دیگر برخی نحویون مانند نحاس نیز حروف «ها» و «نون» را دالّ بر قلیل و مرجع این ضمیر را در عبارت مورد بحث «سبع سموات» دانستهاند [۴۳]، لذا این احتمال تقویت میشود که عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» مربوط به خلقت تدریجی لایههای آسمان باشد. بدین ترتیب خداوند در این آیه بعد از ذکر شباهت آسمانها و زمین، با بیان عبارت «یتنزّل الامر بینهنّ» وجه شبه را به صورت مبسوطی توضیح میدهد.
نتیجهگیری
پانویس و منابع
- ↑ راغب، 1412: 758
- ↑ فیومی،564
- ↑ فیومی، بی تا:564
- ↑ طریحی، 1375: ج5،470
- ↑ فراهیدی،1410: ج8، 228
- ↑ راغب،1412: 758
- ↑ شرتونی، 1415: ج4، 304
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج11،610
- ↑ مصطفوی، 1360: ج11،23
- ↑ مصطفوی،1360: ج11،23
- ↑ طوسی، بی تا: ج10،21
- ↑ طبرسی، 1377: ج4، 313
- ↑ ابوالفتوح رازی، 1408: ج19،281
- ↑ طبرسی، 1372: ج10، 466
- ↑ بیضاوی، 1418: ج5،223
- ↑ فخر رازی،1420: ج30، 566
- ↑ شريف لاهيجي، 1373: ج4،50
- ↑ مکارم شیرازی، 1374: ج24،261
- ↑ آلوسی، 1415: ج14، 337
- ↑ مکارم شیرازی، 1374: ج24،261
- ↑ طبرسی، 1377: ج4، 327
- ↑ شبر، 1412: ج1، 525
- ↑ طوسی، بی تا: ج10، 137
- ↑ طباطبایی، 1417: ج 20، 32
- ↑ قمی، 1367: ج2، 388
- ↑ مکارم شیرازی، 1374: ج25، 75
- ↑ مغنیه، 1424: ج7، 429
- ↑ درویش، 1415: ج 10، 12
- ↑ صافی، 1418: ج 28،290
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج 11، 656
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج 11،657
- ↑ فیروزآبادی، 2003: 980
- ↑ زبیدی، 1965: ج 30،479
- ↑ قرشی، 1371 ش: ج7، 46
- ↑ راغب، 1412: 88
- ↑ راغب، 1412: 88
- ↑ مصطفوی، 1414: ج 1، 143
- ↑ قرشی، 1371 ش: ج1، 109
- ↑ (راغب، 1412: 88
- ↑ طبرسی، 1372ش: ج5، 136
- ↑ راغب،1412: 88
- ↑ راغب،1412: 89
- ↑ نحاس، 1421: ج4،301