مکان سد ذوالقرنین طبق آدرس ابن خلدون: تفاوت میان نسخهها
(۱۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
معنای لغوی Seward هم "نگهبان پیروز" یا "نگهبانان پیروز" است (که معادل لاتینی برگزیده شده توسط اروپائیان برای واژه محلی کاتال یا قاتال بوده است). به جز یاکوتها (شاید همان قوم منتسب به یاجوج)، مردمان Seward در کنار این ناحیه در قدیم سکونت دائم داشته اند. هم به پشت سد، Seward نام نهاده اند و هم به مردمان کنار (ولی بیرون از) سد. | معنای لغوی Seward هم "نگهبان پیروز" یا "نگهبانان پیروز" است (که معادل لاتینی برگزیده شده توسط اروپائیان برای واژه محلی کاتال یا قاتال بوده است). به جز یاکوتها (شاید همان قوم منتسب به یاجوج)، مردمان Seward در کنار این ناحیه در قدیم سکونت دائم داشته اند. هم به پشت سد، Seward نام نهاده اند و هم به مردمان کنار (ولی بیرون از) سد. | ||
اکثر کوهستان های آن نواحی یا در معنای نام خود آهن و سنگ آهن دارند و یا معنای محافظ و نگهبان. به سلسله جبال اصلی اوراسیایی منتهی به برینگ و دریای کنار آن نواحی و مردمان کنار آن دریا، Chukchi یا Chukchee می گویند که می تواند همان "قاف چی" یا همان "شاخ چی" یا همان "قله چی" یا همان "صاحب کوه" یا همان "ذوالقرن و ذوالقرنین" باشد. از معانی مهم "قرن"، بلندی و ارتفاعات است. والله اعلم. | اکثر کوهستان های آن نواحی یا در معنای نام خود آهن و سنگ آهن دارند و یا معنای محافظ و نگهبان. به سلسله جبال اصلی اوراسیایی منتهی به برینگ و دریای کنار آن نواحی و مردمان کنار آن دریا، Chukchi یا Chukchee می گویند که می تواند همان "قاف چی" یا همان "شاخ چی" یا همان "قله چی" یا همان "صاحب کوه" یا همان "ذوالقرن و ذوالقرنین" باشد. از معانی مهم "قرن"، بلندی و ارتفاعات است. والله اعلم. | ||
همچنین مرحوم مجلسی (ره) به نقل از ثعلبی محل ساخت سد ذوالقرنین را «پایان خاوری سرزمین ترک» خواندهاست که با آدرس ابن خلدون و شواهد تاریخی و زبان شناختی آن منطقه تطابق کامل دارد. | همچنین مرحوم مجلسی (ره) به نقل از ثعلبی محل ساخت سد ذوالقرنین را «پایان خاوری سرزمین ترک» خواندهاست که با آدرس ابن خلدون و شواهد تاریخی و زبان شناختی آن منطقه تطابق کامل دارد. | ||
منابع کهن، گستره سرزمین ترکان (یعنی دشت قبچاق یا دشت کبیر) را 8 ماه مسافت پیمایش زمینی (معادل 12 هزار کیلومتر) دانسته اند. می دانیم که حد مغربی تاخت و تاز ترکان در قدیم، دشتهای شمال دریای سیاه بوده است. پس حد مشرقی آن بایستی 12 هزار کیلومتر در مشرق دریای سیاه (یعنی حوالی آلاسکا از طریق شمال شرق آسیا و تنگه برینگ) باشد. | |||
<br> | <br> | ||
"السدین أَي الجَبَلَينِ، و هما جبلان سَدَّ ذو القرنين ما بينهما، و هما بمنقطعِ أرضِ التُركِ شماليَّ بلدِ الكَيماكِ" (الطراز الاول). کلمه کیماک (در نقشه ابن حوقل) الان به اسکیمو، قلب شده است و در اصل به مردم کی ماک (می کی ماک) گفته می شده است. فرانسوی Esquimaux و الان می گویند MICMAC و Miꞌkmaq. | "السدین أَي الجَبَلَينِ، و هما جبلان سَدَّ ذو القرنين ما بينهما، و هما بمنقطعِ أرضِ التُركِ شماليَّ بلدِ الكَيماكِ" (الطراز الاول). کلمه کیماک (در نقشه ابن حوقل) الان به اسکیمو، قلب شده است و در اصل به مردم کی ماک (می کی ماک) گفته می شده است. فرانسوی Esquimaux و الان می گویند MICMAC و Miꞌkmaq. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۵: | ||
[[پرونده:ZobarAlhadid-2.jpg|قاب|وسط]] | [[پرونده:ZobarAlhadid-2.jpg|قاب|وسط]] | ||
<br> | |||
[[پرونده:Yajooj.jpg|قاب|وسط|یاجوج و ماجوج در آلاسکا]] | |||
ابن خلدون در کتاب معروف المقدمه خویش وقتی که صحبت از اقلیم های هفتگانه جغرافیایی می کند، شرح می دهد که یاجوج و ماجوج اقوامی هستند که پشت کوه قوقیا قرار دارند. او نزدیک به ۱۵ بار از یاجوج و ماجوج یاد می کند و چندین آدرس جغرافیایی از آنها و کوه قوقیا می دهد. وقتی این موارد را با نقشه جهان از قرن ۱۱ میلادی از کتاب دیوان ترک کاشغری کنار هم می گذاریم، کاملا هویدا می شود که او آدرس جایی را که امروز حوالی تنگه برینگ و آلاسکا می نامند به عنوان محل سد ذوالقرنین می دهد. | ابن خلدون در کتاب معروف المقدمه خویش وقتی که صحبت از اقلیم های هفتگانه جغرافیایی می کند، شرح می دهد که یاجوج و ماجوج اقوامی هستند که پشت کوه قوقیا قرار دارند. | ||
یک بخش از خشکی که توسط کوه قوقیا محصور شده است (و بخشی از خاک آلاسکای فعلی است) مطابق آنچه ابن خلدون در آثار خود خصوصا المقدمه می گوید، نامش بلاد یاجوج بوده است. | |||
او نزدیک به ۱۵ بار از یاجوج و ماجوج یاد می کند و چندین آدرس جغرافیایی از آنها و کوه قوقیا می دهد. وقتی این موارد را با نقشه جهان از قرن ۱۱ میلادی از کتاب دیوان ترک کاشغری کنار هم می گذاریم، کاملا هویدا می شود که او آدرس جایی را که امروز حوالی تنگه برینگ و آلاسکا می نامند به عنوان محل سد ذوالقرنین می دهد. | |||
طبق قرآن کریم، سد ذوالقرنین مانع از تهاجم مردمان بیگانه بوده است. تنگه برینگ و آلاسکا هم بین دو دسته از بیگانه ترین مردمان کهن با هم (یعنی آسیا و آمریکای شمالی) قرار داشته است. | طبق قرآن کریم، سد ذوالقرنین مانع از تهاجم مردمان بیگانه بوده است. تنگه برینگ و آلاسکا هم بین دو دسته از بیگانه ترین مردمان کهن با هم (یعنی آسیا و آمریکای شمالی) قرار داشته است. | ||
دریایی در کنار این تنگه قرار دارد که نامش chukchi است و حدود ۵ تا ۱۲ هزار سال پیش یک دشت خشک بوده است. شباهت نام قوقیا با نام این دریا (علاوه بر خود آدرسی که ابن خلدون می دهد) موید این است که منظور ابن خلدون، خود نواحی حوالی تنگه برینگ و آلاسکا بوده است. | دریایی در کنار این تنگه قرار دارد که نامش chukchi است و حدود ۵ تا ۱۲ هزار سال پیش یک دشت خشک بوده است. شباهت نام قوقیا با نام این دریا (علاوه بر خود آدرسی که ابن خلدون می دهد) موید این است که منظور ابن خلدون، خود نواحی حوالی تنگه برینگ و آلاسکا بوده است. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۹: | ||
تنگه برینگ، بین شمال شرق آسیا و شمال غرب آمریکا (یعنی بین منتهای خاور دور روسیه و منتهای مغرب آلاسکا) قرار دارد. | تنگه برینگ، بین شمال شرق آسیا و شمال غرب آمریکا (یعنی بین منتهای خاور دور روسیه و منتهای مغرب آلاسکا) قرار دارد. | ||
این امر در صورت بررسی بیشتر و اثبات، ممکن است یک اعجاز جغرافیای تاریخی و طبیعی و انسانی از سوی قرآن کریم باشد و یا حداقل یک شگفتی و نکته بدیع و اِخبار دقیق بر شگفتی هایی که از این کتاب مقدس می شناسیم، بیافزاید. | این امر در صورت بررسی بیشتر و اثبات، ممکن است یک اعجاز جغرافیای تاریخی و طبیعی و انسانی از سوی قرآن کریم باشد و یا حداقل یک شگفتی و نکته بدیع و اِخبار دقیق بر شگفتی هایی که از این کتاب مقدس می شناسیم، بیافزاید. | ||
<br> | |||
شهر باستانی و مفقود بلنجر (پایتخت قدیم خزران) طبق آدرس ابن خلدون در نواحی جنب بلاد برطاس و بلاد برطاس، مجاور منتنه بوده است. اکنون در کانادا، چندین ناحیه جغرافیایی با نام Belanger وجود دارد. | |||
نصی وجود دارد که در زمان فتوحات اول اسلامی (نیمه اول قرن اول هجری) لشگر مسلمین "از شمال سوی ... باب الابواب و زمین بلنجر رسید، آنجا که سد یاجوج و ماجوج است". از جمع این نقل و نقل ابن خلدون و دیگران، به این نتیجه می رسیم که در کمتر از 30 سال پس از هجرت، لشگر مسلمین از راه شمال آسیا، به قاره آمریکای شمالی رسیده است. | |||
<br> | |||
شایان ذکر است که در منابع متقدم ذکر شده است که دو راه به سوی سرزمین یاجوج و ماجوج وجود دارد: یک راه از طریق منتهای مشرق و یک راه هم از طریق شمال. می دانیم که برای رسیدن به قاره آمریکای شمالی از مبداء خاورمیانه، به دلیل کرویت زمین، دو مسیر متصور است: مسیر شرقی و مسیر شمالی. <br> | |||
در آلاسکا، در خلیج یاکوتات (خلیج یاجوج ها)، یک یخچال طبیعی بزرگ از نوع سرریزی وجود دارد که نامش یخچال مالاسپینا است. به نظر می رسد معنای لغوی مالاسپینا، همان "صاحب شاخ" است که ترجمه اسپانیولی ذوالقرن یا ذوالقرنین است. نام نزدیکترین قله ها به این یخچال، "الیاس مقدس" و "مالاسپینا" است. نام نزدیکترین رود به آنها، رودهای "کوپر(مس)" و "یاهتیسی (الیاس)" است. | در آلاسکا، در خلیج یاکوتات (خلیج یاجوج ها)، یک یخچال طبیعی بزرگ از نوع سرریزی وجود دارد که نامش یخچال مالاسپینا است. به نظر می رسد معنای لغوی مالاسپینا، همان "صاحب شاخ" است که ترجمه اسپانیولی ذوالقرن یا ذوالقرنین است. نام نزدیکترین قله ها به این یخچال، "الیاس مقدس" و "مالاسپینا" است. نام نزدیکترین رود به آنها، رودهای "کوپر(مس)" و "یاهتیسی (الیاس)" است. | ||
خط ۴۳: | خط ۵۴: | ||
نام نزدیکترین گذار کوهستانی به محل سد، اکنون Dome Pass است. همچنین نام شهری که سلسله جبال حاوی سد در چند کیلومتر آن طرفتر به آن ختم می شود، anchorage یا همان معادل لاتینی معنای اصطلاحی "باب الابواب" است که در تواریخ اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است. نام اسکندر، ذوالقرنین، شاخچی، الیاس، محافظین، فرزندان محافظین (ون کور) و ... انبوهی از نام های مرتبط دیگر بر قله های اطراف گذاشته شده است. | نام نزدیکترین گذار کوهستانی به محل سد، اکنون Dome Pass است. همچنین نام شهری که سلسله جبال حاوی سد در چند کیلومتر آن طرفتر به آن ختم می شود، anchorage یا همان معادل لاتینی معنای اصطلاحی "باب الابواب" است که در تواریخ اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است. نام اسکندر، ذوالقرنین، شاخچی، الیاس، محافظین، فرزندان محافظین (ون کور) و ... انبوهی از نام های مرتبط دیگر بر قله های اطراف گذاشته شده است. | ||
به نظر می رسد که یک بار در حوالی عصر امام حسن عسگری (ع) این سد آسیب دیده و حجم بیشتری از یخ از پشت آن به سمت یخچال مالاسپینا سرازیر شده است که شواهد فیزیکی و طیف سنجی آن در "پروفایل های حفاری گمانه" از یخ ها و همچنین در تصاویر ماهواره ای موجود است والله اعلم. | به نظر می رسد که یک بار در حوالی عصر امام حسن عسگری (ع) این سد آسیب دیده و حجم بیشتری از یخ از پشت آن به سمت یخچال مالاسپینا سرازیر شده است که شواهد فیزیکی و طیف سنجی آن در "پروفایل های حفاری گمانه" از یخ ها و همچنین در تصاویر ماهواره ای موجود است والله اعلم. | ||
[[پرونده:Malaspina.jpg|قاب|وسط]] | [[پرونده:Malaspina.jpg|قاب|وسط]] | ||
[[پرونده:Landsat malaspina.jpg|قاب|وسط|تصویر ماهواره ای لندست از یخچال مالاسپینا]] | |||
[[پرونده:Radm.jpg|قاب|وسط|سکون جریان یخ در محل سد (ردم) ذوالقرنین، در تصویر محاسبات ماهواره ای یخچال مالاسپینا، تصویر محاسباتی از مقاله سال 2021.]] | |||
[[پرونده:Sadd Height 2.jpg|قاب|وسط|تخمین ارتفاع سد ذوالقرنین]] | [[پرونده:Sadd Height 2.jpg|قاب|وسط|تخمین ارتفاع سد ذوالقرنین]] | ||
[[پرونده:Geology.jpg|قاب|وسط|زمین شناسی محل سد]] | |||
[[پرونده:Topo.jpg|قاب|وسط|برجسته سازی مکان سد ذوالقرنین]] | |||
[[پرونده:Tarakom.jpg|قاب|وسط|سه تصویر ماهواره ای مجزی از محل احتمالی سد در یخچال مالاسپینا]] | |||
== شب معراج و مکان سد ذوالقرنین == | |||
در احادیث شب معراج پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ص) آمده است که در شب معراج پس از فرود از آسمان، در منتهای مشرق زمین (طبیعتا نسبت به عربستان) پیامبر اسلام (ص) با مردمانی مواجه شد و دین خود را به ایشان عرضه کرد. از جمله این مردمان ناسک، منسک و یاجوج و ماجوج بودند. | |||
طبق این حدیث شریف و دیگر شواهد، اقوام ناسک و منسک و یاجوج و ماجوج را بایستی در منتهای مشرق زمین نسبت به عربستان، یعنی ماورای مشرق آسیا و پشت تنگه برینگ، یعنی در آلاسکا و کانادا جست و جو کنیم. | |||
آیا ردپایی از این اقوام در آلاسکا و کانادا باقی مانده است؟ | |||
قبلا درباره یاجوج و ماجوج و سابقه حضور آنها در ناحیه آلاسکا مطالبی تقدیم شده بود. | |||
اما درباره ناسک و منسک: | |||
اسک (پسوند مشترک در ناسک و منسک) احتمالا همان اسک در "اسکیمو" است. لذا می توان پیشنهاد داد که ناسک و منسک در واقع دو قوم محلی از تبار اسکیموها (یعنی مردمان کیماک قدیم) بوده اند. ایشان یکی از ساکنان اصلی سرزمین آلاسکا و کانادا بوده اند. | |||
به نظر می رسد و جالب است که دو لفظ ناسک و منسک هم در زبان بومیان جنوب غرب کانادا به صورت های زیر حفظ شده اند: | |||
1- ناسک: | |||
Nisga'a people | |||
و | |||
Nass River | |||
2-منسک: | |||
Menesk | |||
و | |||
Menaesk | |||
هر دوی موارد 1 و 2 بالا مربوط به مردمان ناحیه Gitlaxt'aamiks در جنوب غرب کانادا (و حوالی جنوب خلیج یاکوتات) است. | |||
فقط در یک آیه از قرآن هم ناسک و هم منسک آمده است: | |||
مسوره مبارکه حج آیه 67. | |||
لکل امة جعلنا منسکا هم ناسکوه فلا ینازعنک فی الامر وادع الی ربک انک لعلی هدی مستقیم | |||
برای هر امّتی عبادتی قرار دادیم، تا آن عبادت را (در پیشگاه خدا) انجام دهند؛ پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند! بسوی پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار داری (و راه راست همین است که تو میپویی). | |||
محتوای آیه شریفه هم چند تناسب بسیار جالب با داستان شب معراج دارد: | |||
1- اولین تناسب: ناسک و منسک با ناسکوه و منسکا. | |||
2- مطابق احادیث، پیامبر اسلام (ص) ناسک و منسک و یاجوج و ماجوج را به دین خود دعوت کردند: این دعوت نبوی برای ناسک و منسک، با ادع الی سبیل ربک در این آیه تناسب دارد. | |||
3- ناسک و منسک ایمان آوردند ولی یاجوج و ماجوج ایمان نیاوردند. | |||
4- محل فرود پیامبر (ص) باید جایی باشد که هم به یاجوج و هم ماجوج و هم ناسک و هم منسک دسترسی باشد. خوب پس محل سد ذوالقرنین محل مناسبی بوده است: چون آن سمت آن به یاجوج و ماجوج و در سمت دیگر به اقوام بیرون سد دسترسی بوده است. | |||
در آیه شریفه ذکر شده که "تو بر هدایت (جهتی) مستقیم هستی." | |||
با خواندن این آیه این تصور برای اینجانب پیش آمد که "نکند محل سد ذوالقرنین، دقیقا موازی مکه بر روی یک دایره النهار یکسان واقع است. یعنی به اعتبار طول جغرافیایی، نکند که محل سد ذوالقرنین، دقیقا روبروی مکه باشد؟ والله اعلم". | |||
به ویکی پدیا و نرم افزار گوگل مپ رفتم و طول جغرافیایی مکه و همین طور مکان سد ذوالقرنین در خلیج یاکوتات را یافتم: | |||
طول مکه: 39 و نیم درجه شرقی. | |||
طول سد ذوالقرنین: حدود 140 درجه غربی. | |||
پس اگر پیامبر (ص) در شب معراج در محل سد ذوالقرنین فرود آمده باشند، این مکان دقیقا از نظر طول جغرافیایی، موازی مکه است: لعلی هدی مستقیم. | |||
که ظاهرا شواهد همین را پیشنهاد می کند. | |||
5- در حدیث هست که مومنان نهایت مشرق در شب معراج از پیامبر (ص) خواستند که بتوانند با وجود بعد مسافت، در حج شرکت کنند. این آیه شریفه (67 سوره حج) هم در سوره حج است و هم آدرس مکه را دقیقا می دهد: لعلی هدی مستقیم. والله اعلم. اگر از محل سد ذوالقرنین به سمت شمال حرکت کنیم، پس از عبور از قطب و سپس نزول به سمت جنوب، دقیقا به مکه می رسیم: لعلی هدی مستقیم: سد ذوالقرنین و مکه و قطب شمال، در یک دایره النهار واحد کره زمین قرار دارند و اختلاف طول جغرافیایی مکه و سد ذوالقرنین، دقیقا، 180 درجه است. والله اعلم. | |||
انشاءالله این مطلب یک اعجاز مهم علمی-تاریخی قرآن را مشخص نمود: اشاره دقیق به طول جغرافیایی سد ذوالقرنین در قرآن کریم. | |||
والله اعلم. | |||
فکان قاب قوسین او ادنی : | |||
با رویکرد چندمعنایی همین آدرس را برای انتهای سفر معراج و سدره المنتهی می دهد: | |||
دو قاب قوس مربوط به نصف النهار مکه و نصف النهار سد که دقیقا منطبق بر هم از قطب می گذرند. پیامبر عظیم الشان اسلام در شب معراج هنگام فرود از آسمان به دور دست ترین خشکی زمین به مکه یعنی خشکی آمریکای شمالی پای گذاشتند والله اعلم. | |||
سدره المنتهی در رویکرد معناشناسی و نمادشناسی و با رویکرد چندمعنایی واجد یک پیام مهم جهانی است: | |||
در فرهنگهای اروپایی، آسیایی، آمریکایی و چینی، معتقد بوده اند که در منتهای مشرق در مطلع | |||
الشمس یک درخت وجود دارد که تلولو خورشید از میان آن آغاز می شود و خلاصه، شجره مهمی است. | |||
سدر آلاسکایی از انواع خاص سدر و مبرز و معروف است و وصف آن حتی ظاهرا در الواح میان رودان باستان هم آمده است. | |||
پس سدره المنتهی هم می تواند توصیف دیگری از محل سد ذوالقرنین باشد که آدرس دیگرش قاب قوسین او ادنی و آدرس دیگرش لعلی هدی مستقیم ناسک و منسک است والله اعلم. | |||
لذا آدرس دقیق سد ذوالقرنین به چهار طریق در قرآن کریم آمده است: | |||
1- در داستان ذوالقرنین<br> | |||
2- در لعلی هدی مستقیم ناسک و منسک در سوره حج.<br> | |||
3- در قاب قوسین او ادنی<br> | |||
4- در عند سدره المنتهی<br> | |||
با رویکردچندمعنایی. والله اعلم. | |||
این آدرس دقیقا محل خلیج یاکوتات را نشان می دهد که با آدرس ابن خلدون و مختصات ابن سعید و نقشه منتسب به ابن حوقل و مختصات اخوان الصفاء و مختصات حمدالله مستوفی و آدرس مندرج در نقشه جهان کشف شده از بابل باستان، همخوان است. | |||
والله اعلم. | |||
==سرنوشت یا سرگذشت سد== | |||
از سویی دیگر تا حوالی سال انفجار کوه چرچیل (حدود 845 تا 855 میلادی و حدود 231 تا 241 هجری قمری) از طریق سفر سلام ترجمان به ناحیه سد، گزارش شاهد عینی از برقراری و استواری آن را داریم (در گزارش سلام ترجمان، مدت زمان رفت و برگشت از بغداد به محل سد، با لحاظ اقامتهای بین مسیر، 28 ماه ذکر شده است که با مکان دوری مثل آلاسکا کاملا تناسب مقدار زمانی دارد). | |||
در حوالی سال 843 میلادی یک گزارش تغییر اقلیم عجیب و شدید را در نواحی شمال شرق آسیا در منابع چینی داریم که منجر به مهاجرت اقوام شمال شرقی و شکل گیری یک امپراطوری مرتبط با مغولان در ناحیه ختای و اطراف تا چین می شود: | |||
The land of the Uighurs is very large, so large that to the west it appears boundless. In the fourth and fifth months, all vegetation dries up as if it were winter. The mountains are snow-covered even in summer. When the sun rises it becomes hot, but as soon as it sets, it grows cold. Even in the sixth lunar month (i.e., the peak of summer), people must use wadded coverlets to sleep. It does not rain in summer. The rain only starts to fall in autumn, and then the vegetation begins to sprout. Come winter, the rivers and plains are like our spring, with flowers in full bloom.[11] | |||
— Wugusun Zhongduan | |||
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Qocho | |||
==مسیر سفر سلام ترجمان به محل سد== | |||
مسیر رفت و برگشت هیات اعزامی خلیفه عباسی به سرپرستی سلام ترجمان در حوالی سال 233 هجری قمری (حدود 844 میلادی) به محل سد ذوالقرنین در تصویر زیر. طبق نقل کاتب بغدادی از سلام ترجمان، این سفر در مسیر رفت 6 ماه و در مسیر بازگشت 12 ماه طول کشیده است و با احتساب توقف ها در طول مسیر، 28 ماه در سفر بوده اند. مسیر رفت: بغداد، ارمنستان، خزران، برطاس (کانادا)، ارض منتنه و ارض خراب و مجاور سد (آلاسکا). مسیر بازگشت: کیماکیه (شمال شرق سیبری)، بنجار و ذهلان (سواحل دریای کارا در شمال سیبری)، سپس عزیمت به سمرقند و سپس مسیر سمرقند و خراسان به بغداد. این مسیر رفت و برگشت 25 هزار کیلومتر بوده است که با احتساب سرعت سیر قوافل و سرعت بحرپیمایی قدیم، پیمودن آن در مدت 18 ماه کاملا منطقی می نماید (به صورت متوسط 47 کیلومتر در روز در حین پیمایش). | |||
[[پرونده:Masir.jpg|قاب|وسط|مسیر سفر سلام ترجمان و هیات اعزامی از بغداد]] | |||
=سرزمین کیمریان، اسکیتها و سرزمین و دریای کیماک= | |||
برخی پژوهشگران، شباهت مصداقی بین مردمان cimmerian در ادیسه هومر و مردمان Scythians در تاریخ هرودوت را ذکر کرده اند | |||
<ref> | |||
Asimov, Muchammed Sajfiddinoviĉ, and Clifford Edmund Bosworth, eds. History of civilizations of Central Asia. Vol. 4. Motilal Banarsidass Publ., 1992. | |||
</ref>. | |||
جالب است که این مردمان را ایرانی تبار دانسته اند. هم واژه کیمر (از طریق کیمر، کومر و نهایتا کوم) و هم واژه اسکیت (از طریق اسکوتا)، از نظر ریشه شناسی در "پرتاب کردن و شلیک" Shoot ریشه دارند. سرزمین آنها در منابع رومی و یونانی، نواحی بین اوکراین در غرب آسیا تا منتهای مشرق آسیا در شمال چین را شامل میشده است. این سرزمین بعدها نام های مختلفی بر خود گرفت که از جمله آنها "سرزمین کیماک یا کیمِک" بود. در قرون بعد از میلاد، ساکنین این سرزمین آرام آرام از مردمان ایرانی تبار، به مردمان با تبار ژنتیکی دیگر (به دلیل مهاجرتها و تغییرات جمعیتی و ژئوپلتیک) تغییر یافت ولی بخش "کیم" در واژه های"کیمک و کیماک" باقی ماند. لذا وقتی در نقشه های قرون مختلف با نام "سرزمین کیمریان"، "سرزمین اسکیتها"، "اقیانوس اسکیتها"، "تنگه اسکیتها"، "خلیج اسکیتها"، "سرزمین کیماک"، "دریای کیماک" و "اقیانوس کیماک" روبرو می شویم، بایستی در نظر داشته باشیم که تقریبا با مجموعه واحد یا مرتبطی از مصادیق جغرافیایی روبرو هستیم که اسامی مختلفی در قرون مختلف به خود گرفته است. | |||
لذا وقتی در نقشه های رومی کهن مربوط به حوالی 2000 سال پیش (مانند نقشه Karte Pomponius Mela) با نام اقیانوس اسکیتها و خلیج اسکیتها و تنگه اسکیتها در ماورای مسیر کناره های شرق آسیا (به سمت شمال، یعنی منتهای شمال شرق آسیا)، روبرو می شویم و سپس در برخی نقشه های دوران عثمانی و قاجار با نام اقیانوس کیماک و بحر کیماک و دریای کیماک در منتهای شمال شرق آسیا مواجه می شویم، می توانیم این دو نام جغرافیایی برای قرون مختلف را با هم تطبیق بدهیم. این تطبیق از این نظر مهم است که به ما اجازه می دهد بهتر بتوانیم نقشه های 2000 سال پیش را بفهمیم و تفسیر و تطبیق دهیم. لذا با لحاظ این نکته و همچنین محل قرارگیری سرزمین Seres (چین و فراتر از آن) و هند و تنگه مالای در نقشه های رومی باستان، نهایتا می توانیم به این نتیجه برسیم که آنچه در نقشه های رومی باستان (و قبل از آن) به عنوان Caspian Mare در منتهای شمال شرق آسیا رسم شده است (و جزئی از آن را با نام خلیج اسکیتها رسم نموده اند)، بایستی منظور از آن و مصداق آن، دریاهای منتهای شمال شرق آسیا (مابین شمال دریای ژاپن، دریای اخوتسک، بخش هایی از اقیانوس آرام شمالی، دریای برینگ، دریای چوکچی و خلیج آلاسکا) باشد. این امر از این جهت مهم است که محل دروازه ذوالقرنین (یا دروازه کاسپین در این نقشه های رومی) را بهتر و صحیح تر می توانیم مکان یابی بکنیم و آن را با دریای کاسپین متاخر (یعنی دریای واقع در شمال ایران فعلی) اشتباه نگیریم. والله اعلم. | |||
=منابع و پانویس= | =منابع و پانویس= |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۰
عبارت محوری
زبر الحدید...افرغ علیه قطرا
بیان مطلب علمی
مطابق آدرسی که ابن خلدون در کتاب المقدمه [۱]خود داده است و تطبیق آن با دیگر قرائن تاریخی، جغرافیایی، تاریخ طبیعی، ژنتیکی و زبان شناسی، به نظر می رسد یخچال مالاسپینا در آلاسکا (یعنی محل تلاقی یخچالهای Seward و Malaspina که درست بر روی مرز کانادا و آلاسکا قرار دارد) محتمل ترین کاندیدا برای محل سد ذوالقرنین است.
ظاهرا حدود ۱۳۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش، یک نوزایی در یخچالهای این نواحی رخ داده است که می تواند و شاید با ادعای شکسته شدن سد ذوالقرنین (مطابق ماجرای خواب خلیفه عباسی و شایعه شکستن سد مقارن با حوالی سال ولادت امام حسن عسکری علیه السلام) و انفجار بزرگ آتش فشانی کوه چرچیل در همان ناحیه و در همان حوالی زمانی مرتبط باشد. همان انفجاری که سبب تحریک مهاجرتهای بزرگ از آلاسکا به دیگر نواحی قاره آمریکا و اوراسیا شد. فرضیه پیشنهادی: بزرگترین یخچال سرریزی جهان (با عمق ۳۰۰ متر) بر اثر شکسته شدن سد ذوالقرنین یا پس از شکسته شدن آن شکل گرفته و یا بر حجم آن افزوده شده است. نزدیکترین کوه به این محل، سنت الیاس نام دارد. طبق برخی گزارش های تواریخ اسلامی، همراهان ذوالقرنین "الیاس و خضر" علی نبینا و علی آله و علیهم السلام بوده اند. معنای لغوی Seward هم "نگهبان پیروز" یا "نگهبانان پیروز" است (که معادل لاتینی برگزیده شده توسط اروپائیان برای واژه محلی کاتال یا قاتال بوده است). به جز یاکوتها (شاید همان قوم منتسب به یاجوج)، مردمان Seward در کنار این ناحیه در قدیم سکونت دائم داشته اند. هم به پشت سد، Seward نام نهاده اند و هم به مردمان کنار (ولی بیرون از) سد. اکثر کوهستان های آن نواحی یا در معنای نام خود آهن و سنگ آهن دارند و یا معنای محافظ و نگهبان. به سلسله جبال اصلی اوراسیایی منتهی به برینگ و دریای کنار آن نواحی و مردمان کنار آن دریا، Chukchi یا Chukchee می گویند که می تواند همان "قاف چی" یا همان "شاخ چی" یا همان "قله چی" یا همان "صاحب کوه" یا همان "ذوالقرن و ذوالقرنین" باشد. از معانی مهم "قرن"، بلندی و ارتفاعات است. والله اعلم. همچنین مرحوم مجلسی (ره) به نقل از ثعلبی محل ساخت سد ذوالقرنین را «پایان خاوری سرزمین ترک» خواندهاست که با آدرس ابن خلدون و شواهد تاریخی و زبان شناختی آن منطقه تطابق کامل دارد.
منابع کهن، گستره سرزمین ترکان (یعنی دشت قبچاق یا دشت کبیر) را 8 ماه مسافت پیمایش زمینی (معادل 12 هزار کیلومتر) دانسته اند. می دانیم که حد مغربی تاخت و تاز ترکان در قدیم، دشتهای شمال دریای سیاه بوده است. پس حد مشرقی آن بایستی 12 هزار کیلومتر در مشرق دریای سیاه (یعنی حوالی آلاسکا از طریق شمال شرق آسیا و تنگه برینگ) باشد.
"السدین أَي الجَبَلَينِ، و هما جبلان سَدَّ ذو القرنين ما بينهما، و هما بمنقطعِ أرضِ التُركِ شماليَّ بلدِ الكَيماكِ" (الطراز الاول). کلمه کیماک (در نقشه ابن حوقل) الان به اسکیمو، قلب شده است و در اصل به مردم کی ماک (می کی ماک) گفته می شده است. فرانسوی Esquimaux و الان می گویند MICMAC و Miꞌkmaq.
برای آدرس دقیق و مشخصات این منطقه لینک زیر تقدیم می شود: https://en.m.wikipedia.org/wiki/Malaspina_Glacier
ابن خلدون در کتاب معروف المقدمه خویش وقتی که صحبت از اقلیم های هفتگانه جغرافیایی می کند، شرح می دهد که یاجوج و ماجوج اقوامی هستند که پشت کوه قوقیا قرار دارند.
یک بخش از خشکی که توسط کوه قوقیا محصور شده است (و بخشی از خاک آلاسکای فعلی است) مطابق آنچه ابن خلدون در آثار خود خصوصا المقدمه می گوید، نامش بلاد یاجوج بوده است.
او نزدیک به ۱۵ بار از یاجوج و ماجوج یاد می کند و چندین آدرس جغرافیایی از آنها و کوه قوقیا می دهد. وقتی این موارد را با نقشه جهان از قرن ۱۱ میلادی از کتاب دیوان ترک کاشغری کنار هم می گذاریم، کاملا هویدا می شود که او آدرس جایی را که امروز حوالی تنگه برینگ و آلاسکا می نامند به عنوان محل سد ذوالقرنین می دهد.
طبق قرآن کریم، سد ذوالقرنین مانع از تهاجم مردمان بیگانه بوده است. تنگه برینگ و آلاسکا هم بین دو دسته از بیگانه ترین مردمان کهن با هم (یعنی آسیا و آمریکای شمالی) قرار داشته است.
دریایی در کنار این تنگه قرار دارد که نامش chukchi است و حدود ۵ تا ۱۲ هزار سال پیش یک دشت خشک بوده است. شباهت نام قوقیا با نام این دریا (علاوه بر خود آدرسی که ابن خلدون می دهد) موید این است که منظور ابن خلدون، خود نواحی حوالی تنگه برینگ و آلاسکا بوده است.
ابن خلدون نکاتی پیرامون زبان و نژاد مردمان اطراف این نواحی بیان می کند که باز هم موید آدرسی است که داده است.
او بیان می کند که از سرزمین مردمان یاجوج و ماجوج، راه زمینی به منتنه (مونتانا) و محفور (گرند کنیون) وجود دارد. او می گوید که محفور یکی از شگفتی های زمین است و می گوید دره ای عمیق و شگفت انگیز است و رودی جاری در کف آن قرار دارد (رود کلرادو).
اینها همه موید این است که او دقیقا آدرس قاره آمریکای شمالی و نهایتا تنگه برینگ را داده است. (اینکه مسلمین در کتب خود حدود ۳۰۰ سال قبل از کریستف کلمب خبر از مونتانا، آلاسکا و رود کلرادو را داده اند مساله ای بسیار مهم است.)
تنگه برینگ، بین شمال شرق آسیا و شمال غرب آمریکا (یعنی بین منتهای خاور دور روسیه و منتهای مغرب آلاسکا) قرار دارد.
این امر در صورت بررسی بیشتر و اثبات، ممکن است یک اعجاز جغرافیای تاریخی و طبیعی و انسانی از سوی قرآن کریم باشد و یا حداقل یک شگفتی و نکته بدیع و اِخبار دقیق بر شگفتی هایی که از این کتاب مقدس می شناسیم، بیافزاید.
شهر باستانی و مفقود بلنجر (پایتخت قدیم خزران) طبق آدرس ابن خلدون در نواحی جنب بلاد برطاس و بلاد برطاس، مجاور منتنه بوده است. اکنون در کانادا، چندین ناحیه جغرافیایی با نام Belanger وجود دارد.
نصی وجود دارد که در زمان فتوحات اول اسلامی (نیمه اول قرن اول هجری) لشگر مسلمین "از شمال سوی ... باب الابواب و زمین بلنجر رسید، آنجا که سد یاجوج و ماجوج است". از جمع این نقل و نقل ابن خلدون و دیگران، به این نتیجه می رسیم که در کمتر از 30 سال پس از هجرت، لشگر مسلمین از راه شمال آسیا، به قاره آمریکای شمالی رسیده است.
شایان ذکر است که در منابع متقدم ذکر شده است که دو راه به سوی سرزمین یاجوج و ماجوج وجود دارد: یک راه از طریق منتهای مشرق و یک راه هم از طریق شمال. می دانیم که برای رسیدن به قاره آمریکای شمالی از مبداء خاورمیانه، به دلیل کرویت زمین، دو مسیر متصور است: مسیر شرقی و مسیر شمالی.
در آلاسکا، در خلیج یاکوتات (خلیج یاجوج ها)، یک یخچال طبیعی بزرگ از نوع سرریزی وجود دارد که نامش یخچال مالاسپینا است. به نظر می رسد معنای لغوی مالاسپینا، همان "صاحب شاخ" است که ترجمه اسپانیولی ذوالقرن یا ذوالقرنین است. نام نزدیکترین قله ها به این یخچال، "الیاس مقدس" و "مالاسپینا" است. نام نزدیکترین رود به آنها، رودهای "کوپر(مس)" و "یاهتیسی (الیاس)" است.
(اولین اشاره به این مکان در اسناد جدید اروپایی، به حدود 250 سال قبل بر می گردد. اسپانیایی ها در اسناد خود، احتمالا به طمع ادعای مالکیت و تصاحب این مکان، نام کاشف آن را الکساندر مالاسپینا (یعنی اسکندر ذوالقرن) قرار داده اند و ادعا کرده اند او فردی اسپانیایی بوده که 250 سال پیش با سه کشتی به آنجا آمده و آنجا را کشف کرده است. به نظر می رسد این ادعا موضوعه باشد و قلابی باشد و تناسب تام نام ها با داستان اسکندر بن دارای ایرانی یا همان ذوالقرنین، به همراه انبوهی از دیگر شواهد، توخالی بودن ادعای اسپانیایی ها مبنی بر وجود کاشفی با این نام را پیش می کشد).
اکنون در تصاویر ماهواره ای، بقایایی از مستحدثات سد ذوالقرنین دیده می شود. خصوصا در یک تصویر چندطیفی که توسط ماهواره لندست گرفته شده است، به وضوح بدنه سد (که در زیر انبوهی از یخ و ... مدفون است) به کمک سنجش از دور و طیف های عبور کننده از ضخامت یخ، دیده می شود که در زیر تقدیم شده است. والله اعلم.
اینجا همان جایی است که آدرس دقیق آن را ابن خلدون و دیگر دانشمندان مسلمان داده اند و بارها مورد بازدید مسلمین و هیاتهای اکتشافی آنها در دوره صدر اسلام تا زمان قرن 4 قرار گرفته است.
نام نزدیکترین گذار کوهستانی به محل سد، اکنون Dome Pass است. همچنین نام شهری که سلسله جبال حاوی سد در چند کیلومتر آن طرفتر به آن ختم می شود، anchorage یا همان معادل لاتینی معنای اصطلاحی "باب الابواب" است که در تواریخ اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است. نام اسکندر، ذوالقرنین، شاخچی، الیاس، محافظین، فرزندان محافظین (ون کور) و ... انبوهی از نام های مرتبط دیگر بر قله های اطراف گذاشته شده است. به نظر می رسد که یک بار در حوالی عصر امام حسن عسگری (ع) این سد آسیب دیده و حجم بیشتری از یخ از پشت آن به سمت یخچال مالاسپینا سرازیر شده است که شواهد فیزیکی و طیف سنجی آن در "پروفایل های حفاری گمانه" از یخ ها و همچنین در تصاویر ماهواره ای موجود است والله اعلم.
شب معراج و مکان سد ذوالقرنین
در احادیث شب معراج پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ص) آمده است که در شب معراج پس از فرود از آسمان، در منتهای مشرق زمین (طبیعتا نسبت به عربستان) پیامبر اسلام (ص) با مردمانی مواجه شد و دین خود را به ایشان عرضه کرد. از جمله این مردمان ناسک، منسک و یاجوج و ماجوج بودند.
طبق این حدیث شریف و دیگر شواهد، اقوام ناسک و منسک و یاجوج و ماجوج را بایستی در منتهای مشرق زمین نسبت به عربستان، یعنی ماورای مشرق آسیا و پشت تنگه برینگ، یعنی در آلاسکا و کانادا جست و جو کنیم.
آیا ردپایی از این اقوام در آلاسکا و کانادا باقی مانده است؟
قبلا درباره یاجوج و ماجوج و سابقه حضور آنها در ناحیه آلاسکا مطالبی تقدیم شده بود.
اما درباره ناسک و منسک:
اسک (پسوند مشترک در ناسک و منسک) احتمالا همان اسک در "اسکیمو" است. لذا می توان پیشنهاد داد که ناسک و منسک در واقع دو قوم محلی از تبار اسکیموها (یعنی مردمان کیماک قدیم) بوده اند. ایشان یکی از ساکنان اصلی سرزمین آلاسکا و کانادا بوده اند.
به نظر می رسد و جالب است که دو لفظ ناسک و منسک هم در زبان بومیان جنوب غرب کانادا به صورت های زیر حفظ شده اند:
1- ناسک: Nisga'a people و Nass River
2-منسک: Menesk و Menaesk
هر دوی موارد 1 و 2 بالا مربوط به مردمان ناحیه Gitlaxt'aamiks در جنوب غرب کانادا (و حوالی جنوب خلیج یاکوتات) است.
فقط در یک آیه از قرآن هم ناسک و هم منسک آمده است:
مسوره مبارکه حج آیه 67. لکل امة جعلنا منسکا هم ناسکوه فلا ینازعنک فی الامر وادع الی ربک انک لعلی هدی مستقیم برای هر امّتی عبادتی قرار دادیم، تا آن عبادت را (در پیشگاه خدا) انجام دهند؛ پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند! بسوی پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار داری (و راه راست همین است که تو میپویی).
محتوای آیه شریفه هم چند تناسب بسیار جالب با داستان شب معراج دارد:
1- اولین تناسب: ناسک و منسک با ناسکوه و منسکا.
2- مطابق احادیث، پیامبر اسلام (ص) ناسک و منسک و یاجوج و ماجوج را به دین خود دعوت کردند: این دعوت نبوی برای ناسک و منسک، با ادع الی سبیل ربک در این آیه تناسب دارد.
3- ناسک و منسک ایمان آوردند ولی یاجوج و ماجوج ایمان نیاوردند.
4- محل فرود پیامبر (ص) باید جایی باشد که هم به یاجوج و هم ماجوج و هم ناسک و هم منسک دسترسی باشد. خوب پس محل سد ذوالقرنین محل مناسبی بوده است: چون آن سمت آن به یاجوج و ماجوج و در سمت دیگر به اقوام بیرون سد دسترسی بوده است.
در آیه شریفه ذکر شده که "تو بر هدایت (جهتی) مستقیم هستی."
با خواندن این آیه این تصور برای اینجانب پیش آمد که "نکند محل سد ذوالقرنین، دقیقا موازی مکه بر روی یک دایره النهار یکسان واقع است. یعنی به اعتبار طول جغرافیایی، نکند که محل سد ذوالقرنین، دقیقا روبروی مکه باشد؟ والله اعلم".
به ویکی پدیا و نرم افزار گوگل مپ رفتم و طول جغرافیایی مکه و همین طور مکان سد ذوالقرنین در خلیج یاکوتات را یافتم:
طول مکه: 39 و نیم درجه شرقی.
طول سد ذوالقرنین: حدود 140 درجه غربی.
پس اگر پیامبر (ص) در شب معراج در محل سد ذوالقرنین فرود آمده باشند، این مکان دقیقا از نظر طول جغرافیایی، موازی مکه است: لعلی هدی مستقیم. که ظاهرا شواهد همین را پیشنهاد می کند.
5- در حدیث هست که مومنان نهایت مشرق در شب معراج از پیامبر (ص) خواستند که بتوانند با وجود بعد مسافت، در حج شرکت کنند. این آیه شریفه (67 سوره حج) هم در سوره حج است و هم آدرس مکه را دقیقا می دهد: لعلی هدی مستقیم. والله اعلم. اگر از محل سد ذوالقرنین به سمت شمال حرکت کنیم، پس از عبور از قطب و سپس نزول به سمت جنوب، دقیقا به مکه می رسیم: لعلی هدی مستقیم: سد ذوالقرنین و مکه و قطب شمال، در یک دایره النهار واحد کره زمین قرار دارند و اختلاف طول جغرافیایی مکه و سد ذوالقرنین، دقیقا، 180 درجه است. والله اعلم.
انشاءالله این مطلب یک اعجاز مهم علمی-تاریخی قرآن را مشخص نمود: اشاره دقیق به طول جغرافیایی سد ذوالقرنین در قرآن کریم. والله اعلم.
فکان قاب قوسین او ادنی : با رویکرد چندمعنایی همین آدرس را برای انتهای سفر معراج و سدره المنتهی می دهد: دو قاب قوس مربوط به نصف النهار مکه و نصف النهار سد که دقیقا منطبق بر هم از قطب می گذرند. پیامبر عظیم الشان اسلام در شب معراج هنگام فرود از آسمان به دور دست ترین خشکی زمین به مکه یعنی خشکی آمریکای شمالی پای گذاشتند والله اعلم.
سدره المنتهی در رویکرد معناشناسی و نمادشناسی و با رویکرد چندمعنایی واجد یک پیام مهم جهانی است:
در فرهنگهای اروپایی، آسیایی، آمریکایی و چینی، معتقد بوده اند که در منتهای مشرق در مطلع الشمس یک درخت وجود دارد که تلولو خورشید از میان آن آغاز می شود و خلاصه، شجره مهمی است. سدر آلاسکایی از انواع خاص سدر و مبرز و معروف است و وصف آن حتی ظاهرا در الواح میان رودان باستان هم آمده است. پس سدره المنتهی هم می تواند توصیف دیگری از محل سد ذوالقرنین باشد که آدرس دیگرش قاب قوسین او ادنی و آدرس دیگرش لعلی هدی مستقیم ناسک و منسک است والله اعلم.
لذا آدرس دقیق سد ذوالقرنین به چهار طریق در قرآن کریم آمده است:
1- در داستان ذوالقرنین
2- در لعلی هدی مستقیم ناسک و منسک در سوره حج.
3- در قاب قوسین او ادنی
4- در عند سدره المنتهی
با رویکردچندمعنایی. والله اعلم.
این آدرس دقیقا محل خلیج یاکوتات را نشان می دهد که با آدرس ابن خلدون و مختصات ابن سعید و نقشه منتسب به ابن حوقل و مختصات اخوان الصفاء و مختصات حمدالله مستوفی و آدرس مندرج در نقشه جهان کشف شده از بابل باستان، همخوان است. والله اعلم.
سرنوشت یا سرگذشت سد
از سویی دیگر تا حوالی سال انفجار کوه چرچیل (حدود 845 تا 855 میلادی و حدود 231 تا 241 هجری قمری) از طریق سفر سلام ترجمان به ناحیه سد، گزارش شاهد عینی از برقراری و استواری آن را داریم (در گزارش سلام ترجمان، مدت زمان رفت و برگشت از بغداد به محل سد، با لحاظ اقامتهای بین مسیر، 28 ماه ذکر شده است که با مکان دوری مثل آلاسکا کاملا تناسب مقدار زمانی دارد). در حوالی سال 843 میلادی یک گزارش تغییر اقلیم عجیب و شدید را در نواحی شمال شرق آسیا در منابع چینی داریم که منجر به مهاجرت اقوام شمال شرقی و شکل گیری یک امپراطوری مرتبط با مغولان در ناحیه ختای و اطراف تا چین می شود:
The land of the Uighurs is very large, so large that to the west it appears boundless. In the fourth and fifth months, all vegetation dries up as if it were winter. The mountains are snow-covered even in summer. When the sun rises it becomes hot, but as soon as it sets, it grows cold. Even in the sixth lunar month (i.e., the peak of summer), people must use wadded coverlets to sleep. It does not rain in summer. The rain only starts to fall in autumn, and then the vegetation begins to sprout. Come winter, the rivers and plains are like our spring, with flowers in full bloom.[11]
— Wugusun Zhongduan
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Qocho
مسیر سفر سلام ترجمان به محل سد
مسیر رفت و برگشت هیات اعزامی خلیفه عباسی به سرپرستی سلام ترجمان در حوالی سال 233 هجری قمری (حدود 844 میلادی) به محل سد ذوالقرنین در تصویر زیر. طبق نقل کاتب بغدادی از سلام ترجمان، این سفر در مسیر رفت 6 ماه و در مسیر بازگشت 12 ماه طول کشیده است و با احتساب توقف ها در طول مسیر، 28 ماه در سفر بوده اند. مسیر رفت: بغداد، ارمنستان، خزران، برطاس (کانادا)، ارض منتنه و ارض خراب و مجاور سد (آلاسکا). مسیر بازگشت: کیماکیه (شمال شرق سیبری)، بنجار و ذهلان (سواحل دریای کارا در شمال سیبری)، سپس عزیمت به سمرقند و سپس مسیر سمرقند و خراسان به بغداد. این مسیر رفت و برگشت 25 هزار کیلومتر بوده است که با احتساب سرعت سیر قوافل و سرعت بحرپیمایی قدیم، پیمودن آن در مدت 18 ماه کاملا منطقی می نماید (به صورت متوسط 47 کیلومتر در روز در حین پیمایش).
سرزمین کیمریان، اسکیتها و سرزمین و دریای کیماک
برخی پژوهشگران، شباهت مصداقی بین مردمان cimmerian در ادیسه هومر و مردمان Scythians در تاریخ هرودوت را ذکر کرده اند [۲].
جالب است که این مردمان را ایرانی تبار دانسته اند. هم واژه کیمر (از طریق کیمر، کومر و نهایتا کوم) و هم واژه اسکیت (از طریق اسکوتا)، از نظر ریشه شناسی در "پرتاب کردن و شلیک" Shoot ریشه دارند. سرزمین آنها در منابع رومی و یونانی، نواحی بین اوکراین در غرب آسیا تا منتهای مشرق آسیا در شمال چین را شامل میشده است. این سرزمین بعدها نام های مختلفی بر خود گرفت که از جمله آنها "سرزمین کیماک یا کیمِک" بود. در قرون بعد از میلاد، ساکنین این سرزمین آرام آرام از مردمان ایرانی تبار، به مردمان با تبار ژنتیکی دیگر (به دلیل مهاجرتها و تغییرات جمعیتی و ژئوپلتیک) تغییر یافت ولی بخش "کیم" در واژه های"کیمک و کیماک" باقی ماند. لذا وقتی در نقشه های قرون مختلف با نام "سرزمین کیمریان"، "سرزمین اسکیتها"، "اقیانوس اسکیتها"، "تنگه اسکیتها"، "خلیج اسکیتها"، "سرزمین کیماک"، "دریای کیماک" و "اقیانوس کیماک" روبرو می شویم، بایستی در نظر داشته باشیم که تقریبا با مجموعه واحد یا مرتبطی از مصادیق جغرافیایی روبرو هستیم که اسامی مختلفی در قرون مختلف به خود گرفته است.
لذا وقتی در نقشه های رومی کهن مربوط به حوالی 2000 سال پیش (مانند نقشه Karte Pomponius Mela) با نام اقیانوس اسکیتها و خلیج اسکیتها و تنگه اسکیتها در ماورای مسیر کناره های شرق آسیا (به سمت شمال، یعنی منتهای شمال شرق آسیا)، روبرو می شویم و سپس در برخی نقشه های دوران عثمانی و قاجار با نام اقیانوس کیماک و بحر کیماک و دریای کیماک در منتهای شمال شرق آسیا مواجه می شویم، می توانیم این دو نام جغرافیایی برای قرون مختلف را با هم تطبیق بدهیم. این تطبیق از این نظر مهم است که به ما اجازه می دهد بهتر بتوانیم نقشه های 2000 سال پیش را بفهمیم و تفسیر و تطبیق دهیم. لذا با لحاظ این نکته و همچنین محل قرارگیری سرزمین Seres (چین و فراتر از آن) و هند و تنگه مالای در نقشه های رومی باستان، نهایتا می توانیم به این نتیجه برسیم که آنچه در نقشه های رومی باستان (و قبل از آن) به عنوان Caspian Mare در منتهای شمال شرق آسیا رسم شده است (و جزئی از آن را با نام خلیج اسکیتها رسم نموده اند)، بایستی منظور از آن و مصداق آن، دریاهای منتهای شمال شرق آسیا (مابین شمال دریای ژاپن، دریای اخوتسک، بخش هایی از اقیانوس آرام شمالی، دریای برینگ، دریای چوکچی و خلیج آلاسکا) باشد. این امر از این جهت مهم است که محل دروازه ذوالقرنین (یا دروازه کاسپین در این نقشه های رومی) را بهتر و صحیح تر می توانیم مکان یابی بکنیم و آن را با دریای کاسپین متاخر (یعنی دریای واقع در شمال ایران فعلی) اشتباه نگیریم. والله اعلم.